Friday, December 19, 2014

تو باور میکنی ایرونه اینجا




سراسر کوچه ها پُر خونه اینجا
تموم سفره ها بی نونه اینجا
گرونی پشت مردم رو شکسته
تو باور میکنی ایرونه اینجا


تبردارا در اعماق  قفسها
قناری های ما رو سر بریدند
تن پروانه ها رو دسته دسته
به خنجرهای زهر آگین دریدند

نگو ایرونه اینجا باورم نیست
خیابون در خیابون چوبه دار
به هر کوی به هر برزن به زوزه
هزارون در هزارون گرگ خونخوار

برای لقمه ای نون کوچه کوچه
زنان هموطن تن می فروشند
به کنج خونه ها عمامه دارا
به روز و شب همه در عیش و نوشند

سه تار و نی لبک ها رو شکستند
طنین خنده بر لبها رو کشتند
به هنگام اذان با نام الله
به پیش چشم مون لیلا رو کشتند

بگو این بچه های پا برهنه
میون شهرهامون جرمشون چیست
چرا قفل سکوت آخر به لبها
مگه در خون ما آیا شرف نیست

کجا ایرون کجا ایرونه اینجا
همه تابوت و دود و مرگه اینجا
سیاهی در سیاهی رنج و اندوه 
حکایات تگرگ و برگه اینجا

« مهدی یعقوبی »