تا فکر شما که در غل و زنجیر است - آزادی دست و پایتان تزویر است - برخیز و غبار روح خود را بتکان - اندیشه نو شدن همان تغییر است - مهدی یعقوبی (هیچ)
Wednesday, October 31, 2018
Monday, October 29, 2018
Sunday, October 28, 2018
Saturday, October 27, 2018
Friday, October 26, 2018
Thursday, October 25, 2018
Wednesday, October 24, 2018
Monday, October 22, 2018
Sunday, October 21, 2018
Wednesday, October 17, 2018
Monday, October 15, 2018
سادات ایران «سید» یعنی چه؟
«قربانش بروم شیخ حسین آقای قره باغی از کوچه که می گذرد، چشمهایش را میبندد تا زنان نامحرم را نبیند…»
مجله «ملانصرالدین»
سادات ایران «سید» یعنی چه؟
رادیو فردا ،عباس جوادی
گفتار زیر نخستین بخش از چکیده رساله ای است به قلم ایرانشناس معروف هلندی-آمریکائی ویلم فلور در باره نقش اجتماعی و سیاسی سیدها در ایران دوره قاجار طبق منابع اروپائی که در سال ۲۰۱۶ در مجله «مطالعات ایرانی» با این مشخصات منتشر شده است:
Willem Floor: Seyyeds in Qajar Iran According to European Sources; in: Studia Iranica, 45/2, 2016
چکیده فارسی این بررسی در چهار بخش به خوانندگان تارنمای «رادیو فردا» ارائه میشود:
(۱) یعنی چه «سید»؟ راه تشخیص سیدها،
(۲) سیدهای دروغین، تعداد آنها
(۳) احترام همراه با ترس
(۴) اشتغال سیدها و منبع درآمد آنان.
این رساله ۱۲۹ زیرنویس دارد که در هر کدام به یک و یا چند منبع اشاره شده است. در این ترجمه ما این همه آن زیرنویسها و منابع را ذکر نکردیم تا از طول کلام و حالت دانشگاهی گرفتن این نوشته پیشگیری کنیم، اگرچه در موارد اندکی که ممکن است سوال برانگیز باشد، منبع اطلاعات مورد استفاده را داده ایم. اگر خوانندگان ترجمه فارسی رساله در موارد بخصوصی خواهان دریافت اطلاعات بیشتری در مورد منابع این بررسی بودند، خواهش میکنیم به متن اصلی انگلیسی رساله مراجعه کنند و یا پرسش خود را در بخش دیدگاههای این سلسله گفتارها مطرح نمایند تا مترجم، منبع مورد نیاز را به صورت پاسخ در همانجا قید کند.
همه کاریکاتورها از مجله فکاهی-انتقادی «ملا نصرالدین» است که در سالهای ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۳ به زبان ترکی آذری در تفلیس (گرجستان کنونی) چاپ میشد. این مجله که ادبیات مشروطه ایران را نیز تحت تاثیر خود قرار داده بود، بعدها مدتی نیز در تبریز و سپس باکو چاپ شد و چند سال پس از تاسیس حکومت شوروی تعطیل گردید.
یعنی چه «سید»؟
گفتار زیر نخستین بخش از چکیده رساله ای است به قلم ایرانشناس معروف هلندی-آمریکائی ویلم فلور در باره نقش اجتماعی و سیاسی سیدها در ایران دوره قاجار طبق منابع اروپائی که در سال ۲۰۱۶ در مجله «مطالعات ایرانی» با این مشخصات منتشر شده است:
Willem Floor: Seyyeds in Qajar Iran According to European Sources; in: Studia Iranica, 45/2, 2016
چکیده فارسی این بررسی در چهار بخش به خوانندگان تارنمای «رادیو فردا» ارائه میشود:
(۱) یعنی چه «سید»؟ راه تشخیص سیدها،
(۲) سیدهای دروغین، تعداد آنها
(۳) احترام همراه با ترس
(۴) اشتغال سیدها و منبع درآمد آنان.
این رساله ۱۲۹ زیرنویس دارد که در هر کدام به یک و یا چند منبع اشاره شده است. در این ترجمه ما این همه آن زیرنویسها و منابع را ذکر نکردیم تا از طول کلام و حالت دانشگاهی گرفتن این نوشته پیشگیری کنیم، اگرچه در موارد اندکی که ممکن است سوال برانگیز باشد، منبع اطلاعات مورد استفاده را داده ایم. اگر خوانندگان ترجمه فارسی رساله در موارد بخصوصی خواهان دریافت اطلاعات بیشتری در مورد منابع این بررسی بودند، خواهش میکنیم به متن اصلی انگلیسی رساله مراجعه کنند و یا پرسش خود را در بخش دیدگاههای این سلسله گفتارها مطرح نمایند تا مترجم، منبع مورد نیاز را به صورت پاسخ در همانجا قید کند.
همه کاریکاتورها از مجله فکاهی-انتقادی «ملا نصرالدین» است که در سالهای ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۳ به زبان ترکی آذری در تفلیس (گرجستان کنونی) چاپ میشد. این مجله که ادبیات مشروطه ایران را نیز تحت تاثیر خود قرار داده بود، بعدها مدتی نیز در تبریز و سپس باکو چاپ شد و چند سال پس از تاسیس حکومت شوروی تعطیل گردید.
یعنی چه «سید»؟
Sunday, October 14, 2018
آیت الله مصباح یزیدی علی همای رحمت ۷۰ هزار نفر را از دم تيغ گذراند؟! آیا على آدمى خشن، قسى القلب بود.
آیت الله مصباح یزیدی علی ۷۰ هزار نفر را از دم تيغ گذراند؟! آیا على آدمى خشن، قسى القلب بود.
علامه فیلسوف محمدتقی مصباح یزدی گفت:
"آيا مشابه اين القائات را امروزه درباره حضرت امام ، يا درباره مقام معظم رهبرى نشنيده ايد؟ آيا نشنيده ايد كه گفته مىشود اگر درباره فلان شخص اندكى مدارا مىشد كار به اين جا نمىكشيد؟ هنوز اين شبهات درباره سياست على هم مطرح است...اگر در مقابل خود به معارضى برخورد كنند كه نتوانند او را دفع كنند، با او سازش مىكنند، رو به روى يكديگر مىنشينند و به هم لبخند مىزنند، با يكديگر از در سازش در مىآيند، براى اين كه جنگ و خونريزى نشود و خشونت پيش نيايد.
مگر در تمام دنيا چنين نيست؟ در اين صورت چه تفاوتى بين حكومت على با حكومت حاکمانِ آمریکا و ديگران وجود داشت؟...اگر على اين گونه عمل نكرده بود، من و شما از كجا مىدانستيم كه اسلام هم براى حكومت طرحى دارد و اجازه نمىدهد «دموكراسىِ غربى» در كشور اسلامى حاكم بشود؟ از كجا اطلاع داشتيم اسلام مىگويد بايد احكام خدا اجرا شود؟...
از آن جا كه اسلام دين رأفت، رحمت، مهربانى، صلح، آشتى، لبخند و سازش است، پس در اين كه با اصحاب جمل، نهروان و صفين جنگيد، اشتباه كرد! در مدت ۴ سال و ۹ ماه كه خلافت او ادامه داشت دائماً در حال جنگ بود، پس قرائت على درست نبود! اما على نمىخواست فقط براى زمان خودش طرح بدهد، او قصد داشت براى مردم همه زمان ها، تا روز قيامت طرح حكومتى اسلام را معرفى كند. اسلام طرفدار «عدالت» است، اگر عدالت با صلح و سازش و آرامش حاصل شود، نبايد قطره خونى ريخت و نيز نبايد كوچك ترين اهانتى به هيچ كس بشود.
على همان شخصيتى بود كه وقتى شنيد يك خلخال از پاى دخترى يهودى يا زرتشتى كشيدند گفت: «اگر مسلمان از اين غصه جان دهد و دق كند سزاوار است». على حاضر نمىشد يك خلخال از پاى يك دختر يهودى كشيده شود، حال آيا چنين كسى مىپذيرد بدون دليل ۷۰ هزار نفر را از دم تيغ بگذراند؟! اگر من و شما با طرز تفكر امروزى بوديم، درباره على چه مىگفتيم؟ آيا نمىگفتيم على آدمى است خشن، قسى القلب، بى سياست، و اوصافى از اين قبيل؟! ديگر بيش از اين جرأت نمىكنم گستاخى كنم. اما على فقط زمان خودش را نمىديد و فقط به فكر حكومت خودش نبود، او بايد الگوى حكومت اسلامى را نشان دهد، تا هر كس تا روز قيامت بخواهد حكومت اسلامى برپا كند از او الگو بگيرد".
Saturday, October 13, 2018
Friday, October 12, 2018
Thursday, October 11, 2018
ستارخان و فراری دادن دشمن
کتاب تاریخ مشروطه را من دوبار در بند 4 زندان بابل در سال 63 خواندم و هر بار از آن لذت بردم . سبک نوشته احمد کسروی در این کتاب آدمی را در خود غرق میکند و با خود به گذشته های پر فراز و نشیب تاریخ این مرز و بوم پر میدهد .
کسروی انگیزههای زیر را برای نگارش این نبشته برمیشمرد:
کسروی میگوید: «سی سال گذشت و یکی از آنان که در جنبش پا در میان داشته بود یا خود میتوانست آگاهیهایی گرد آورد به نوشتن آن برنخاست، و من دیدم داستانها از میان میرود و در آینده کسی گرد آوردن آنها نخواهد توانست. یک جنبشی که در زمان ما رخ داده، اگر ما داستان آن را ننویسیم دیگران چگونه خواهند نوشت؟
کسروی میگوید: «سی سال گذشت و یکی از آنان که در جنبش پا در میان داشته بود یا خود میتوانست آگاهیهایی گرد آورد به نوشتن آن برنخاست، و من دیدم داستانها از میان میرود و در آینده کسی گرد آوردن آنها نخواهد توانست. یک جنبشی که در زمان ما رخ داده، اگر ما داستان آن را ننویسیم دیگران چگونه خواهند نوشت؟
Tuesday, October 09, 2018
این کجی از راستی ماست
انوشیروان ساسانی به خاطر پیرزنی که حاضر نشد خانه اش را بفروشد دیوار کاخ کسری را کج بنا کرد یکی از بزرگان از او پرسید این کجی بهر چیست ؟
انوشیروان گفت ؛ این کجی از راستی ماست
انوشیروان گفت ؛ این کجی از راستی ماست
**********
گویند چون انوشیروان دادگر قصد ساخت کاخ خود را در مداین داشت دستور داد تا زمینهای اطراف را از صاحبانشان به قیمتی مناسب بخرند و صاحبان زمینها را راضی کنند .
در میان همسایگان پیرزنی تنها بود و خانه کوچک و محقری داشت و هر کاری کردند و هر قیمتی را گفتند پیرزن حاضر به فروش خانه اش نشد و میگفت میخواهد همسایه شاه باشد
مطلب را به شاه گفتند و انوشیروان که پادشاهی مردم دار و دادگر بود گفت که کاری به پیرزن نداشته باشند و خانه پیرزن را مستحکم کنند و ساختمان قصر را در کنار آن به صورت کج بسازند
پس از اینکه این کاخ زیبا ساخته شد ، خدمه قصر شکایت کردند که پیرزن در خانه اش هر روزی دودی به پا میکند که آن دود باعث میشود نقشهای زیبای کاخ سیاه گردند .
ولی باز انوشیروان دادگر طرف پیرزن را گرفت و گفت که هرگاه نقوش کاخ سیاه شد دوباره رنگ آمیزی کنند ولی مزاحم پیرزن نشوند و او را از دود کردن باز ندارند
پیرزن ماده گاوی داشت که آخر هر روز به خانه می آمد و پس از اینکه پیرزن شیرش را میدوشید باز به بیرون میرفت .
خدمه قصر مجبور بودند وقت آمدن گاو فرشهای جلوی کاخ را جمع کنند و پس از رفتن گاو دوباره فرشها را می گستراندند
روزی فرستاده قیصر روم با هدایای بسیار به کاخ آمد و ساختمان زیبای آنرا دید ولی مشاهده کرد که صحن کاخ کج است.
گفت : این صحن باید چهارگوش باشد؟!
داستان کاخ را برایش بازگو کردند . فرستاده روم با شنیدن آن گفت :
" این کجی نیک تر از راستی است
در میان همسایگان پیرزنی تنها بود و خانه کوچک و محقری داشت و هر کاری کردند و هر قیمتی را گفتند پیرزن حاضر به فروش خانه اش نشد و میگفت میخواهد همسایه شاه باشد
مطلب را به شاه گفتند و انوشیروان که پادشاهی مردم دار و دادگر بود گفت که کاری به پیرزن نداشته باشند و خانه پیرزن را مستحکم کنند و ساختمان قصر را در کنار آن به صورت کج بسازند
پس از اینکه این کاخ زیبا ساخته شد ، خدمه قصر شکایت کردند که پیرزن در خانه اش هر روزی دودی به پا میکند که آن دود باعث میشود نقشهای زیبای کاخ سیاه گردند .
ولی باز انوشیروان دادگر طرف پیرزن را گرفت و گفت که هرگاه نقوش کاخ سیاه شد دوباره رنگ آمیزی کنند ولی مزاحم پیرزن نشوند و او را از دود کردن باز ندارند
پیرزن ماده گاوی داشت که آخر هر روز به خانه می آمد و پس از اینکه پیرزن شیرش را میدوشید باز به بیرون میرفت .
خدمه قصر مجبور بودند وقت آمدن گاو فرشهای جلوی کاخ را جمع کنند و پس از رفتن گاو دوباره فرشها را می گستراندند
روزی فرستاده قیصر روم با هدایای بسیار به کاخ آمد و ساختمان زیبای آنرا دید ولی مشاهده کرد که صحن کاخ کج است.
گفت : این صحن باید چهارگوش باشد؟!
داستان کاخ را برایش بازگو کردند . فرستاده روم با شنیدن آن گفت :
" این کجی نیک تر از راستی است
تاریخ طبرستان ، ترجمه آثارالبلاد و اخبار العباد
Monday, October 08, 2018
Sunday, October 07, 2018
به عقاید دیگران توهین نکنید؟- پیامبر اسلام و نابود کردن و پاکسازی بت ها در کعبه پس از فتح مکه
چرا مسلمانان می گویند به عقاید دیگران احترام بگذارید اما رسول خدا نه تنها به عقاید دیگران احترام نگذاشت بلکه سمبل های مذهبی آنان را نیست و نابود و ویران کرد.
پیامبر اسلام و نابود کردن و پاکسازی بت ها در کعبه پس از فتح مکه
در روز فتح مکه، پس از ورود لشگریان اسلام به شهر، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در منطقه حجون در کنار ابوطالب کمی استراحت کرد، سپس در حالی که سوار بر شتر بود برای طواف خانه خدا رهسپار مسجدالحرام شد. پیامبر لباس نظامی بر تن و کلاه خود بر سر داشت و مهاجرین و انصار که گرداگرد وجودش حضور داشتند، به پیروی از او با صدای بلند تکبیر می گفتند تا وقتی با اشاره پیامبر، همگان ساکت شدند.
پیامبر در نخستین دور طواف وقتی در برابر کعبه رسید، با چوب بلندی که در دست داشت، ضربهای به بتهای هبل و اساف و نائله زد و آنها را سرنگون کرد و این آیه را خواند:« قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا»؛ (بگو حق آمد و باطل محو و نابود شد و باطل همیشه نابودشدنی است.) با سقوط هبل، بت بزرگ، پیامبر دستور داد آن را بشکنند. زبیر به تمسخر به ابوسفیان گفت:« هبل بت بزرگ شکسته شد!» و ابوسفیان با نهایت دلخوری گفت:« بس کن. اگر غیر از خدایی که محمد میگوید خدای دیگری بود، اوضاع ما این گونه نبود.»
آنگاه پیامبر بتی را بالای بام کعبه دید. به حضرت علی علیه السلام فرمود:« من میایستم، تو بر دوش من بالا برو و آن بت را به زمین بیفکن.» حضرت علی علیه السلام بر دوش پیامبر ایستاد و بت را برگرفت و آن را به کوه صفا کوبید و خرد کرد. سپس خندان از دوش پیامبر پایین آمد
منابع دانشنامه رشد
مغازی واقدی، ج2، ص832
بحارالانوار، ج40، ص
پیامبر اسلام و نابود کردن و پاکسازی بت ها در کعبه پس از فتح مکه
در روز فتح مکه، پس از ورود لشگریان اسلام به شهر، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در منطقه حجون در کنار ابوطالب کمی استراحت کرد، سپس در حالی که سوار بر شتر بود برای طواف خانه خدا رهسپار مسجدالحرام شد. پیامبر لباس نظامی بر تن و کلاه خود بر سر داشت و مهاجرین و انصار که گرداگرد وجودش حضور داشتند، به پیروی از او با صدای بلند تکبیر می گفتند تا وقتی با اشاره پیامبر، همگان ساکت شدند.
پیامبر در نخستین دور طواف وقتی در برابر کعبه رسید، با چوب بلندی که در دست داشت، ضربهای به بتهای هبل و اساف و نائله زد و آنها را سرنگون کرد و این آیه را خواند:« قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا»؛ (بگو حق آمد و باطل محو و نابود شد و باطل همیشه نابودشدنی است.) با سقوط هبل، بت بزرگ، پیامبر دستور داد آن را بشکنند. زبیر به تمسخر به ابوسفیان گفت:« هبل بت بزرگ شکسته شد!» و ابوسفیان با نهایت دلخوری گفت:« بس کن. اگر غیر از خدایی که محمد میگوید خدای دیگری بود، اوضاع ما این گونه نبود.»
آنگاه پیامبر بتی را بالای بام کعبه دید. به حضرت علی علیه السلام فرمود:« من میایستم، تو بر دوش من بالا برو و آن بت را به زمین بیفکن.» حضرت علی علیه السلام بر دوش پیامبر ایستاد و بت را برگرفت و آن را به کوه صفا کوبید و خرد کرد. سپس خندان از دوش پیامبر پایین آمد
منابع دانشنامه رشد
مغازی واقدی، ج2، ص832
بحارالانوار، ج40، ص
Saturday, October 06, 2018
خاطره ای از بند هشت زندان بابل در دهه 60 - مهدی یعقوبی
لاجوردی جلاد در کنار زندانیان مجاهد که همگی اعدام شدند
سال 63 که در بند هشت زندان سپاه بابل بودیم یک آخوند بیسواد هفته ای یکی دوبار می آمد و به ما آموزش در عرصه های مختلف از فلسفه و اجتماع و اخلاق گرفته تا سیره ائمه اطهار را میداد . ما هم که تقریبا 20 نفر در بند بودیم مجبور بودیم که به حرفهای صدمن یک غازش گوش کنیم و در همان حال به ریش و پشم و عبایش بخندیم .
وقتی که آموزش های ایدئولوژیکش تمام میشد و میخواست زحمتش را کم کند هر بار یکی از هم بندی ها با صدای بلند می گفت:
سیفونو بکش
یا به زبان مازندرانی می گفت:
راهّده گو بل بوره
( راه را برای عبور گاو باز کن )
وقتی که آموزش های ایدئولوژیکش تمام میشد و میخواست زحمتش را کم کند هر بار یکی از هم بندی ها با صدای بلند می گفت:
سیفونو بکش
یا به زبان مازندرانی می گفت:
راهّده گو بل بوره
( راه را برای عبور گاو باز کن )
این آخوند ناگهان سرش را بر میگرداند و با عصبانیت به ما نگاه می کرد و سپس دمش را می گداشت روی کولش و در می رفت و سپس ما می زدیم زیر خنده.
یادشان بخیر 95 درصد از آن زندانیان در کشتار تابستان 67 جان باختند .
Thursday, October 04, 2018
زندگی اشرافی فرزندان رسول الله از زبان علی شریعتی
اما زندگی دختران رسول الله از سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
دختران پیامبر صلی الله علیه و سلم بترتیب عبارتند از: زینب ، ورقیة ، وأم کلثوم ، وفاطمة.
"زینب"، پیامبر صلی الله علیه و سلم او را به ازدواج "ابی عاص" در آورد. پس از اینکه ازدواج با مشرکین منع شد، پیامبر صلی الله علیه و سلم او را از همسرش که مشرک بود جدا کرد، ولی بعدا که "ابی العاص" مسلمان شد پیامبر صلی الله علیه و سلم "زینب" را به او برگرداند.
"رقیه"، پیامبر صلی الله علیه و سلم او را به ازدواج "عتبه بن ابی لهب" در آورد.
"ام کلثوم"، که خواهر کوچکتر رقیه میباشد، پیامبر صلی الله علیه و سلم او را به ازدواج "عتیبه بن ابی لهب" در آورد.
"زینب"، پیامبر صلی الله علیه و سلم او را به ازدواج "ابی عاص" در آورد. پس از اینکه ازدواج با مشرکین منع شد، پیامبر صلی الله علیه و سلم او را از همسرش که مشرک بود جدا کرد، ولی بعدا که "ابی العاص" مسلمان شد پیامبر صلی الله علیه و سلم "زینب" را به او برگرداند.
"رقیه"، پیامبر صلی الله علیه و سلم او را به ازدواج "عتبه بن ابی لهب" در آورد.
"ام کلثوم"، که خواهر کوچکتر رقیه میباشد، پیامبر صلی الله علیه و سلم او را به ازدواج "عتیبه بن ابی لهب" در آورد.
Wednesday, October 03, 2018
تایید شق القمر توسط ناسا
تایید شق القمر توسط ناسا
پايگاه اينترنتي روزنامه« عربي الوطن» چاپ آمريکا به نقل از يک محقق اردني علوم فلکي در اين زمينه نوشت: سفينه فضايي آمريکايي« کلمنتاين» که سالها در مدار کره ماه، کار تحقيقاتي انجام ميدهد، به اين نتيجه رسيدهاست که کره ماه صدها سال پيش به دو نيمه متساوي تقسيم شده و دوباره به يک ديگر متصل شدهاند. اين محقق اردني با ارسال گزارشي به ناسا آنان را نسبت به اين موضوع مطلع ساخت که مسلمانان، اين پديده را متعلق به يک هزار و چهار صد سال پيش ميدانند و مرتبط به معجزهي از پيامبر( صلي الله عليه وسلم) به نام« شق القمر» است و ناسا هيچ تفسيري براي کشف خود نيافته است؛ زيرا اين اتفاق نادر، تا کنون براي هيچ جرم آسماني به وقوع نپيوستهاست.
اخباري که از ناسا انتشار يافته، تصاويري از ماه وجود دارد که حاکي از وجود يک رشته صخرههاي تغيير شکل يافته در سطح ماه هست، که تا عمق آن امتداد يافته و از نيمه ديگر آن بر آمده و اين دليلي برشکافته شدن ماه و پيوند دوباره آن در دوراني از حيات آن است.
Tuesday, October 02, 2018
مقبره فرزندان امام علی در تبریز که به دست سربازان ایرانی کشته شدند
عون برادر ناتنی حسن وحسين نيز دز حمله به آذربايجان فرمانده لشكر بود كه توسط سربازان ايران كشته شد و مقبره وی هم اكنون در تبريز ميباشد.
صاحب «روضات الجنان و جنات الجنان» مي نويسد: «مرقد و مزار آن پيروان راه نبي و طالبان طريق ولي، عين و زين علي رحمهما الله تعالي بر بالاي كوه سرخاب مشخص و معين است، تكيه اي است كه جماعت درويشان از سلسله رفيعه حضرت شاه نورالدين نعمت الله ولي قدس الله تعالي سره در آنجا ساكنند و مدعي ايشان آنكه اينجا مزار دو پسر حضرت اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) است مسميان به عون علي و زيد علي و پس از آن نوشته كه حضرت اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) را پانزده پسر بود و بعد از ذكر فرزندان آن حضرت از حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) و ام البنين.
اما اينكه دو بقعه معروف به عون علي و زيد علي مربوط به عون بن علي و زيد بن علي باشد بحث است.
ملا حشري در «روضه اطهار» و طباطبائي در «اولاد الاطهار» كوشيده اند كه اين دو بقعه را از عون بن علي و زيد بن علي از فرزندان علي (علیه السلام) بدانند. و طباطبائي پس از نقل قول ملا حشري مي نويسد: «بايد حضرت زيد بن علي دو اسم داشته باشد يكي زيد و ديگري يحيي يا اينكه اسماء بنت عميس مادر زيد بن علي نباشد؛ اما به اتفاق جمع كثيري از اصحاب تاريخ حضرت عون بن علي با برادر خود زيد بن علي، با همراهي محمد بن حنفيه با سپاه اسامه با بيست و پنج هزار لشكر در مرتبه اول به شهر تبريز كه در آن وقت مسمي به آذر آباد بود تشريف آوردند و بعد از جنگهاي بسيار اسامه و حضرت عون بن علي با جمع به شهادت رسيدند. چون پادشاه تبريز در آن وقت، ماهان بن مهريار و آتش پرست بود محمد بن حنفيه اسامه بن فرقد را در بالاي كوه سهند و حضرت عون بن علي را در بالاي كوه سرخاب دفن كردند... » و بعد نوشته است: «اما زيد علي كه در مرتبه دوم با سپاه عبدالله بن عمر و محمد حنفيه به آذربايجان آمده بود در حوالي دهخوارقان در سر قلعه خرم آباد كه آتشكده قديم بود شهيد شد، حضرت محمد حنفيه جسد او را بر بالاي كوه سرخاب پيش مزار برادرش عون بن علي دفن فرمود».