Sunday, December 15, 2024

شعر برف مهدی یعقوبی هیچ

 


به شبانه دانه دانه

سر بام خانه خانه

گُلِ برف می نشیند

 به ترنم عاشقانه

چوب توی آستین کردن

 


چوب توی آستین کردن 

یکی از انواع تنبیه خلاف کاران که تا دوره ی قاجار نیز رایج بود، چوب در آستین کردن وی بوده است. ترتیب آن نیز چون این بود که دو دست محکوم را به شکل افقی نگاه می داشتند و سپس چوبی محکم و خم نشدنی را به موازات دست های محکوم از

یک آستین لباس او وارد کرده و از آستین دیگرش خارج می کردند. سپس مچ دست ها را با طنابی محکم به آن چوب می بستند تا محکوم دیگر نتواند دست هایش را به چپ و راست یا بالا و پایین حرکت دهد و یا آن ها را خم کند.

پس از آن، مدتی او را در جایی رو باز نگاه می داشتند تا پشه و مگس و دیگر حشرات مزاحم و چندش آور بر سر و صورتش بنشینند و او نتواند آن ها را از خود براند.

دست های محکوم به دلیل بی حرکت ماندن پس از مدتی کرخت و بی حس می شد و هجوم و حملات پشه ها و مگس ها بر سر و صورتش آن اندازه ناراحت کننده و چندش آور می گردید که دیری نمی گذشت که فریادش به آسمان بلند می شد و درخواست عفو و بخشش می کرد.

« این عبارت را به هنگام تهدید کسی به تنبیه شدن به کار می گیرند»


Tuesday, December 10, 2024

هیچ جیز تغییر نمی کند این ما هستیم که دگرگون می شویم

 



Things do not change; we change.

Henry David Thoreau 


هیچ چیز تغییر نمی کند

این ما هستیم که دگرگون می شویم

هنری دیوید تورو


عبید زاکانی سلطان محمود روزی در غضب بود

 



سلطان محمود روزی در غضب بود. طَلحَک (=دلقک) خواست که او را از آن ملالت بیرون آرد. گفت: ای سلطان نام پدرت چه بود؟ سلطان برنجید. روی بگردانید.

 طلحک باز برابر رفت و هم‌چنین سؤال کرد.

 سلطان گفت: مردک قَلتبان سگ، تو با آن چه‌ کار داری؟

گفت: نام پدرت معلوم شد، نام پدر پدرت چه بود؟ سلطان بخندید».