نام تو قلب مرا
که نوازش بکند
یاد تو جان مرا
پر از شعله سوزنده آتش بکند
تا فکر شما که در غل و زنجیر است - آزادی دست و پایتان تزویر است - برخیز و غبار روح خود را بتکان - اندیشه نو شدن همان تغییر است - مهدی یعقوبی (هیچ)
دکتر "فریبرز رییس دانا" اقتصاددان، بارها و بارها بهخاطر عبور از خط قرمزهای جمهوری اسلامی، توسط قاضیهای امنیتی احضار یا بازداشت شده بود
در یکی از همین دادگاهها، چون چیزی علیه وی نداشتند، "قاضی مقیسه"، با اشاره به ضبط یک شیشه مشروب از منزل وی در جریان بازرسی و دستگیری او اشاره کرده و وی را به جرم شرب خمر، به "شلاق"محکوم میکند.
"رییس دانا" از خودش دفاع کرده و به قاضی میگوید:
"این شیشه از توی دکور خانهاش برداشته شده و وجود آن در منزل وی دلیل بر شرب خمر نیست.
قاضی مقیسه میگوید:
"به هر حال آلت جرم در نزد شما محسوب میشود
و همین، دلیل محکومیت شما میباشد.
"رییس دانا" به قاضی مقیسه میگوید:
"پس با این منطق، من هم شما را به جرم "زنا" محکوم میکنم،
چون آلت جرم را با خودتان حمل میکنید...!!"
با گفتن این جمله، تمام حاضران در دادگاه به خنده میافتند و "قاضی مقیسه"، با دستپاچگی سر و ته دادگاه را به هم میآورد...
علی شریعتی به روایت استادش ژاک آگوستین برک
در ایران اما شیعیسم توسط رژیم شاه نابود نشد و ظرفیتهای بسیج اجتماعیاش بر همه عوامل جمعی دیگر برتری داشت. شریعتی به یک انقلاب اسلامی فکر میکرد. او خودش را به عنوان یک روشنفکر روشنگر در نظر میگرفت و نه به عنوان فردی که اخلاقا هجرت کرده است. او در مدرنیته تراوشی از غرب نمیدید بلکه آن را مرحلهای ضروری برای هر فرهنگی میدانست. او قصد داشت نجات یابد و مردماناش را از وضعیت دشوار و خطرناک آیندهای بیریشه و بدون گذشته معتبر نجات دهد؛ یعنی همان وضعیت دشواری که مردمان کشورش همانند سایر مردم دنیا در برابر آن از پای در میآمدند
مسیحان معتقدند بعد از سرپیچی آدم (با خوردن میوه ممنوعه) همه مصیبتهای وحشتناک ظاهر شد. این عقاید با نظریهٔ داروین، فرگشت، که طی آن تحول و دگرگونی تدریجی را مطرح میکند فاصله بسیاری دارد.
الهیون نه تنها باید موضوع خلقت جداگانه موجودات و لطف پروردگار در جهت سازشپذیری جانوران با محیطشان را کنار میگذاشتند، از همه بدتر باید میپذیرفتند انسان از تکامل جانوران پستتر به وجود آمدهاست.
دانشمندان در بررسی ساختمان بدن و بیماریهای مربوط به آن با خرافات زیادی مواجه بودند که مورد حمایت روحانیان بود. مردم اغلب بیماریها را بلای آسمانی و گاهی ریشه بیماری را جن میدانستند. پشتوانه درمان چنین بیماریهایی، کتاب مقدس بود. به پزشکان یهودی نسبت جادوگری میدادند. علم تشریح و کالُبد شکافی را هم گناهآلود دانسته میشد. در این میان، بیماری روانی با خرافات بیشتری همراه بود.
برتراند راسل کتاب نبرد دین با علم
شجره نامه الاغ
در گذشتههای دور، در جنگلی شیر حاکم بود و مشاور ارشدش روباه. خر هم کارهای حاکم را انجام میداد. بر اثر ظلم زیاده از حد شیر، همه حیوانات جنگل فراری شدند و دیگر غذایی برای حاکم و مشاورش نماند. بنابراین تصمیم به کوچ گرفتند....
در مسیر که میرفتند شیر و روباه گرسنه بودند اما گاهگاهی خر، گریزی میزد و علفی میخورد ...
در جلسه ای که در اَکسفورد بر گزار شد. بیش از 700 نفر از دانشمندان و دانشجوها و پرفسورها و مبلغان مذهبی حاضر شدند تا درباره آن بحث و گفتگو کنند.
اسقف اعظم اکسفورد ساموئل بیلبر فورس در حالی که بعضی از شرکت کنندگان متعصب شعارهایی ضد داروین میدادن روی سکوی خطابه رفت و بیرحمانه به داروین و همکارش هاکسلی زیست شناس معروف حمله میکند . حاضرین هم با اشتیاق به سخناش گوش میدادند .
اون با تمسخر گفت:
تئوری نسبیت آلبرت اینشتین در ۶ جمله خلاصه میشود
۱ - زمان بعد چهارم در جهان ماست
۲ - سرعت نور در خلاء همیشه مقدار ثابتی دارد و تغییر نمیکند
۳ - نیروی جاذبه بافت فضا-زمان را خمیده میکند
۴ - هر قدر با سرعت بیشتری حرکت کنید، زمان برای شما کندتر میگذرد
۵ - امواج جاذبهی به شکل موج در فضا حرکت میکنند
۶ - زمان در نزدیک اجرام بزرگتر مانند سیاهچاله کندتر میگذرد
مولانا در دفتر دوم مثنوی معنوی حکایتی دارد که باری سه تن از دزدان روزگار به نام صوفی، سید و فقیه، به باغی او زده بودند تا باغش را تاراج کنند.
باغبانی چون نظر در باغ کرد
دید چون دزدان به باغ خود، سه مرد
یک فقیه و یک شریف و صوفیی
هر یکی شوخی بَدی لا یوفیی
گر به زبان تمامی آدمیان و فرشتگان سخن گویم
و از عشق بیبهره باشم طبل میانتهی و سنج پرهیاهویی بیش نیستیم،
اگر از کرامت غیب دانی و پیش گویی بر خوردار باشم و همه اسرار جهان را دریابم و قلمرو دانش را تمام مسخر کنم و در ایمان چنان راسخ و نیرومند باشم که کوهها را به رفتار آورم و از عشق بیبهره باشم، کسی نیستم.
اگر همه دارایی خویش به مستمندان بخشم و جسم خویش را به آتش بسپارم و از عشق بیبهره باشم مرا هیچ سود نخواهد بخشید.
عشق بردبار و مهربان است عشق از حسد بر کنار است عشق لاف خودستایی نمیزند عشق اطوار ناپسند ندارد عشق به اندک چیزی در خشم نمیآید و اندیشه شر نمی کند و از بیعدالتی خشنود نیست اما با حقیقت و راستی شاد و خرم است همه چیز را تحمل میکند همه چیز را باور میکند و به همه چیز امیدوار است و هیچگاه از پای نمیافتد اما پیشگویها همه شکست می خورند و زبانها همه قطع میشوند و دانشها در غبار زمان پنهان میشوند و دانش ما جزیی است و نبوت ما جزیی است و آنچه جزیی است روی در فنا دارد آنچه میماند ایمان و امید و عشق است و از این هر سه، عشق را برترین مقام است
پائولو کوئیلو عطیه برتر
در سحرگاه شبی تیره و تار
اندکی مانده به بیداری نیلوفرها
بر سر گندمزار
دل من عاشق شد
قوری چای راسل
یا قوری چای آسمانی، تمثیلی است که اولین بار توسط فیلسوف معاصر برتراند راسل بیان شد. او سعی داشت توضیح دهد اثبات فلسفی بر عهده کسی میباشد که ادعای علمی غیر قابل ابطال پذیری (unfalsifiable) را بیان میکند نه بر عهده کسانی که به آن ادعا شک میکنند (هدف او در واقع رد نظری بود که اثبات عدم وجود خدا را بر عهده شکاکان قرار میداد). راسل در مقاله ای تحت عنوان «آیا خدا وجود دارد» نوشت:
I'm not an atheist, and I don't think I can call myself a pantheist
Albert Einstein
من یک آتئیست نیستم و فکر نمیکنم بتوانم خودم را پانتئیست بنامم
آلبرت اینشتین
G.S. Viereck, Glimpses of the Great (Macaulay, New York 1936) p.186; Jammer, p.48.
هر کس که فکر میکند تقدیر
آینده اش را تعیین کرده است
در حقیقت به ضعف اراده خویش اعتراف کرده است
ماکس پلانگ پدر فیزیک کوانتوم
طایفهٔ دزدانِ عرب بر سرِ کوهی نشسته بودند و منفذِ کاروان بسته، و رعیّتِ بُلْدان از مَکایدِ ایشان مرعوب و لشکرِ سلطان مغلوب. بهحکمِ آنکه مَلاذی مَنیع از قلّهٔ کوهی گرفته بودند و مَلجأ و مأوای خود ساخته. مدبّرانِ ممالک آن طرف در دفعِ مضرّت ایشان مشاورت همیکردند که اگر این طایفه هم برین نَسَق روزگاری مداومت نمایند مقاومت ممتنع گردد.