آیا شعار نمایندگان مجلس یا طویله عظما را شنیده اید . همین شعار کافی است تا بدانیم که از خیزش قهرمانانه مردم در 25 بهمن تا کجایشان سوخته است . این نعره های دیوانه وار مشتی پر و پاچه لیسان ولایت نشان از پیروزی جنبش دارد . واقعن که دست مریزاد . به جوانانی که به خیابان آمدند و بنیاد نظام فرعونی جمهوری اسلامی را به لرزه انداختند .
خامنه ای خمینی نیست . خمینی با آن قدرت و کاریسمای جادویی که داشت حتی منتظری را از جانشینی خودش بر کنار کرد و آبی از آبی تکان نخورد اما ، این ولی امر شیعیان جهان یعنی خامنه ای یک شیر بی یال و دم و اشکم است . میداند که در شرایط حاضر اگر دست را از پایش درازتر کند و کروبی و موسوی را دستگیر کند . عمود نظامش بر سرش خراب خواهد شد .
کجایند آنهایی که میگفتند که جنبش سبز مرده است . آنها را بز و بزغاله و میکرب خطاب میکردند . آقای خامنه ای پنبه را از گوشت بیرون بیاور . جریان مزور فتنه ای که میگفتی فریاد مرگ تو را دوباره سر داد . آنها نمرده اند و نمی میرند و نخواهند مرد چرا که در آرمان آزادی ذوب شده اند .
پاکباخته راه آزادی محمد مختاری که در 25 بهمن از گلوله های سگهای هار ولایت به خون غلتید گفته بود : « خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام » . این نسل کمر به نابودی بنیاد این نظام بسته است .
بر خلاف نیروهایی نظیر خاتمی و حتی رهبران جنبش سبز و جبهه مشارکت که فریاد های بنفش اصلاح طلبی سر میدهند و جنگ ملت با دیکتاتوری را یک دعوای خانوادگی جلوه میدهند ، شعار مردم مرگ بر خامنه ای و مرگ بر ولایت فقیه در 25 بهمن بود . حتی یک شعار در مورد رای من کو و تغییر قانون اساسی ندادند . آنها درست به خال و هدف زدند ، چرا که میدانند کندن برگی یا بریدن شاخه ای از درخت کافی نیست . با کندن برگها یا بریدن شاخه ها استبداد مذهبی بر جای میماند و باز هم میوه های زهرآلود ببار می آورد . باید تبر به ریشه زد و از بن این جرثومه فساد را در آورد و آتش زد .
تا وقتی که این نظام باشد ، آزادی کشی ، زندان ، شکنجه و اعدام وجود دارد . احیای ارزشهای امام راحل جز رونق دادن خاورانها نیست ، جز جنگ و فقر و گرسنگی .
اما ضعف جنبش ما نداشتن رهبری و آلترناتیو میباشد . یک رهبری آگاه و شجاع در بحبوحه نبرد مردم را به پایداری میخواند . مردم ما اما در میدان مانند تونس و مصر نماندند اگر میماندند با این نیروی عظیم که آماده هر نوع جانفشانی و فداکاری بود ولایت سر به نیست میشد . این نقطه ضعف بزرگ باعث خویریزهای بیشتر از پیکر تنومند جنبش میشود . ما نماندیم .
برای من مشخص است که ماندن مردم در صحنه و سرنگونی تام و تمام نظام با اهداف آقای موسوی با همه کمک هایی که به این قیام کرده است ، مغایر است . او دوران طلایی خمینی جلاد را میخواهد و ملت حتی میخواهد که قبر خمینی را هم به آتش کشد ، چه رسد به ولایت فقیه فکسنی .
جنبش زنده است و آماده هر نوع فداکاری ، ما باید دل خوش به رهبران محافظه کار نکنیم اگر چه در حال حاضر منافع مشترکی داریم ، آنها دهها بار گفتند خواهان جمهوری اسلامی دوران سرکوب و اعدامهای سال 67 که « دوران طلایی » نامش نهادند میباشند . آزادی در آن چارچوب یک سراب است یک توهم ، با تشکیل هسته های مقاومت و سازماندهی در اشکال گوناگون خود رهبری را به عهده بگیریم .
در نیمشب 25 بهمن وقتی که صد هزار و بیش و بیشتر مردم آزادیخواه میدان راترک کردند و به خانه رفتند و موسوی فرمان ادامه نبرد را نداد من سر به زانو گذشتم و اشکی در چشمانم نشست . آری اگر ما در میدان می ماندیم مانند مصر و تونس پیروز میشدیم . اما ما در خیابان نماندیم ، میدان را ترک کردیم .
No comments:
Post a Comment