پرداختن به فرهنگ ایرانی زبان فارسی و شاهنامه فردوسی خدمت است یا خیانت ؟ زنده کردن لغات فارسی باستانی ، برگشت از تعالیم قرآن است . انجمن و موسسه ای بود برای امور که با وزارت معارف و فرهنگ رابطه داشت و برای از بین بردن لغات عربی و فرهنگ اسلام نهایت سعی و کوشش را داشتند و در اداره ی فرهنگستانی که پشت مدرسه سپهسالار بود برای این موضوع مال ملت بیچاره را میخوردند و می بردند . نام قبرستان را گورستان و اجتماع را گردهمایی و جمعه را آدینه و وسائل ارتباط جمعی را رسانه های گروهی ...
اینها همه برای دور کردن مردم از لغات قرآن است برای قطع رابطه و بریدن با نهج البلاغه است . برای عدم آشنایی مردم به جمعه و جماعت است . بر داشتن « طا ء » از کلمات و به جای آن « تا ء » نهاده اند تبدیل کتابت لفظ « طهران » به تهران روی همین زمینه است .
برای ریاضیات از جبر و حساب استدلالی و فیزیک و شیمی در نمره ی امتحانی ضریب میگذارند و برای عربی نه تنها ضریب نمی گذارند آن قدر آن را بدون اهمیت و در درجه پست می گذارند که وجود و عدمش مساوی می باشد .
قرآن فاتحه مباهات و فخریه به استخوانهای پوسیده نیاکان را خوانده است و با نزول سوره ... دیگر کدام مرد عاقلی است که به اوهام و موهومات بگرود و به نام و اعتبار پدران مرده عظام پوسیده آنها در میان قبرها خوشدل گردد .
این همه سر و صدا برای عظمت فردوسی و جشنواره و هزاره ساخت مقبره و دعوت خارجیان از تمام کشورها برای احیاء شاهنامه و تجلیل و تکریم این مرد خاسر زیان برده ی تهیدست برای چیست ؟ برای آن است که در برابر لغت قرآن و زبان عرب که زبان اسلام و زبان رسول الله است ، سی سال عمر خود را به عشق دینارهای سلطان محمود غزنوی به باد داده و شاهنامه ی افسانه ای را گرد آورده است ... تبلیغات برای فردوسی و شاهنامه ، تبلیغات علیه اسلام است . فردوسی با شاهنامه افسانه ای خود که کتاب شعر ( یعنی تخیلات و پندارهای شاعرانه ) است خواست باطلی را در مقابل قرآن علم کند و موهومی را در برابر یقین بر سر دارد . خداوند وی را به جزای خودش در دنیا رسانید و از عاقبتش در آخرت خبر نداریم . خودش میگوید :
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
چو از دست دادند گنج مرا
نبد حاصلی دسترنج مرا
ما در زمان خود هر کس را دیدیم که خواست عجم را در برابر اسلام علم کند و لغت پارسی را در برابر قرآن بنهد با ذلت و مسکنتی عجیب جان داده است
اینها همه برای دور کردن مردم از لغات قرآن است برای قطع رابطه و بریدن با نهج البلاغه است . برای عدم آشنایی مردم به جمعه و جماعت است . بر داشتن « طا ء » از کلمات و به جای آن « تا ء » نهاده اند تبدیل کتابت لفظ « طهران » به تهران روی همین زمینه است .
برای ریاضیات از جبر و حساب استدلالی و فیزیک و شیمی در نمره ی امتحانی ضریب میگذارند و برای عربی نه تنها ضریب نمی گذارند آن قدر آن را بدون اهمیت و در درجه پست می گذارند که وجود و عدمش مساوی می باشد .
قرآن فاتحه مباهات و فخریه به استخوانهای پوسیده نیاکان را خوانده است و با نزول سوره ... دیگر کدام مرد عاقلی است که به اوهام و موهومات بگرود و به نام و اعتبار پدران مرده عظام پوسیده آنها در میان قبرها خوشدل گردد .
این همه سر و صدا برای عظمت فردوسی و جشنواره و هزاره ساخت مقبره و دعوت خارجیان از تمام کشورها برای احیاء شاهنامه و تجلیل و تکریم این مرد خاسر زیان برده ی تهیدست برای چیست ؟ برای آن است که در برابر لغت قرآن و زبان عرب که زبان اسلام و زبان رسول الله است ، سی سال عمر خود را به عشق دینارهای سلطان محمود غزنوی به باد داده و شاهنامه ی افسانه ای را گرد آورده است ... تبلیغات برای فردوسی و شاهنامه ، تبلیغات علیه اسلام است . فردوسی با شاهنامه افسانه ای خود که کتاب شعر ( یعنی تخیلات و پندارهای شاعرانه ) است خواست باطلی را در مقابل قرآن علم کند و موهومی را در برابر یقین بر سر دارد . خداوند وی را به جزای خودش در دنیا رسانید و از عاقبتش در آخرت خبر نداریم . خودش میگوید :
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
چو از دست دادند گنج مرا
نبد حاصلی دسترنج مرا
ما در زمان خود هر کس را دیدیم که خواست عجم را در برابر اسلام علم کند و لغت پارسی را در برابر قرآن بنهد با ذلت و مسکنتی عجیب جان داده است
کتاب نور ملکوت قرآن
No comments:
Post a Comment