در گویش عوام دشنامی است ، و مجازاٌ در تداول عامیانه مردم خبیث و بدسرشت را گویند . در مصر باستان اگر کسی پولی از کسی وام میگرفت و بدهکار می شد ضمانت بدهی جسد مومیایی پدرش بود و اگر نمی پرداخت طلبکار حق داشت مومیایی پدر را بسوزاند . به این دلیل کسی که از نظر مالی بدهکار و ورشکست بود پدر سوخته نامیده می شد .
« لغت نامه دهخدا »
وقتی که در زمان یزگرد عربها به ایران حمله کردند و ایران را فتح کردند مردم ایران را که دارای دین زردشت بودند آتش پرست و کافر می نامیدند و آنها را مجبور کردند که به دین اسلام روی بیاورند .
در این میان گروهی خودشان به دین اسلام گرویدند و گروهی هم از ترس مسلمان شدند . چون میدیدند که اگر مسلمان نشوند آنها را میکشند اعراب آنهایی را که مسلمان نمی شدند ، مردها را در آتش می سوزاندند تا دیگران یاغی گری نکنند و زنان را به کنیزی و بچه ها را برای نوکری و کلفتی می بردند . این بچه ها بزرگ شدند و در خانه اعراب کار میکردند و خود اعراب هم بچه هایی به سن آنها داشته اند .
وقتی از صاحب خانه می پرسیدند که این بچه تو است ( کلفت و نوکرها ) می گفتند : « نه این پدر سوخته است » یعنی بچه ما نیست . نوکر و کلفتی است که پدرش در جریان فتح ایران سوزانده شده است و به این نوکر و کلفت می گفتند « پدر سوخته » .