یعقوب سراج میگه که رفتم خدمت امام صادق علیه السلام ، بدیدنشان ، سلامی خدمتشون عرض بکنم دیدم که امام صادق دارن کنار گهواره با نوزادشان موسی صحبت می کنند و صحبت اونها به درازا کشید . من گوشه اتاق نشستم و همینطور منتظر تا صحبت اونها تمام بشه ، تا بتونم خدمت امامم ، امام صادق سلامی داشته باشم . بعد امام صادق رو کرد بمن فرمود که برو به مولایت سلام کن ، اشاره کرد به گهواره . من سراغ گهواره رفتم به نوزادی که در اون گهواره بود یعنی موسی امام کاظم سلام کردم و ایشون به من جواب داد ، بعد فرمود که آن دختری که خداوند به شما داد و دیروز اسم رویش گذاشتید برو اون اسم رو عوض کن که خداوند این اسم رو دوست نداره . بعد اومدم خدمت امام صادق ، امام صادق فرمودند رهنمودی که موسی بهتون داده برو عمل کن که باعث هدایتان می شود . بعد خودش نقل میکنه که خداوند دختری به من داده بود روز قبل من اسم او را حمیرا گذاشته بودم
No comments:
Post a Comment