شعر تازه ای از مهدی یعقوبی
این عده جاکش به وطن ماله کشانند
تا خرخره در توی لجن ماله کشانند
این عده که نان را زده بر خون نداها
با قهقهه بر روی دهن ماله کشانند
پابوس جنایت شده با خفت و خواری
خنجر زده بر میهن من ماله کشانند
این دسته که سر بر زده از تخم خمینی
در لای دوپا طشت و لگن ماله کشانند
هر جا شده مانند نخود در دل هر آش
آلوده و گندیده سخن ماله کشانند
جاسوس و خبرچین و همه تفرقه انداز
همواره جبن دشت و دمن ماله کشانند
گهگاه کراوات زده ینگه دنیا
یا گاه که پوشیده کفن ماله کشانند
بر پوزه کف کرده شان خون و خیانت
له له زده هر گوشه خفن ماله کشانند
این فاحشه هایی که شرف را بفروشند
ای مردم ایران کهن ماله کشانند
در چهره شان آتشی از تفرقه بارد
خائن همه و عهد شکن ماله کشانند
هّم و غمشان یکسره در حفظ نظام است
گندابه ای از جنس پَهن ماله کشانند
« مهدی یعقوبی »
تا خرخره در توی لجن ماله کشانند
این عده که نان را زده بر خون نداها
با قهقهه بر روی دهن ماله کشانند
پابوس جنایت شده با خفت و خواری
خنجر زده بر میهن من ماله کشانند
این دسته که سر بر زده از تخم خمینی
در لای دوپا طشت و لگن ماله کشانند
هر جا شده مانند نخود در دل هر آش
آلوده و گندیده سخن ماله کشانند
جاسوس و خبرچین و همه تفرقه انداز
همواره جبن دشت و دمن ماله کشانند
گهگاه کراوات زده ینگه دنیا
یا گاه که پوشیده کفن ماله کشانند
بر پوزه کف کرده شان خون و خیانت
له له زده هر گوشه خفن ماله کشانند
این فاحشه هایی که شرف را بفروشند
ای مردم ایران کهن ماله کشانند
در چهره شان آتشی از تفرقه بارد
خائن همه و عهد شکن ماله کشانند
هّم و غمشان یکسره در حفظ نظام است
گندابه ای از جنس پَهن ماله کشانند
« مهدی یعقوبی »