از روزی که آخوند حسن روحانی سر کار آمده است توگویی وضعیت سرکوب و سانسور چند برابر شده است و جمهوری اسلامی حتی اجازه انتشار بعضی از کتابهایی را که چند دهه آزاد بوده است را نمیدهد و با سیاست یک بام و دو هوا آنها را سر می دواند .
یک نمونه از این سرکوبها مربوط به بعضی از کتابهای صادق هدایت میباشد که بعد از انقلاب منتشر میشد و در دسترس علاقمندان قرار میگرفت اما این روزها اجازه انتشارش را به هیچ عنوان نمیدهند . صادق هدایت همان نویسنده ای است که اوباش فرهنگی نظام اسلامی از او کینه ای عمیق و تاریخی به دل دارند .
رحیم ازغدی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صادق هدایت را بیمار روانی خواند و گفت که شخصیت بیماری است و اصلن او بلد نیست از چه بنویسد ( منظور مانند او خایه مالی نمی کند ) .
شاعر دیگر دربار خامنه ای سید علی گرما رودی هم اظهار داشته بود که هدایت شرف ندارد و باید او را لعنت کرد .
نظرات مراجع مفتخوار هم که معلوم است ، اگر که این بزرگترین نویسنده معاصر ایران زنده بود مشمول حکم سب النبی میشد و برایش فتوای مرگ میدادند و او را مهدورالدم میخواندند .
به گزارش خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) برادرزاده صادق هدایت میگوید: در چند ماه گذشته در دو نوبت از طریق نامهنگاری از معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تقاضا کردهایم که 10 عنوان از کتابهای هدایت که پس از انقلاب به کرات منتشر شدهاند تجدید چاپ شوند، اما متاسفانه هنوز هیچ جوابی به ما داده نشده است.
به گفته او، کتابهای «انسان و حیوان»، «فرهنگ عامیانه مردم ایران»، «خیام صادق هدایت»، «سه قطره خون»، «نیمه پنهان»، «سرگذشت صادق هدایت»، «سگ ولگرد»، «زنده به گور»، «مرغابی، عشق و ابدیت»، «یکصدسالگی صادق هدایت» و آلبوم «از مرز انزوا» شامل عکسهای صادق هدایت، پس از انقلاب با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شدهاند اما چند سالی است که اجازه تجدید چاپ ندارند.
جهانگیر هدایت میگوید: در حالی انتشار کتابهای صادق هدایت در ایران ممنوع شده است و هیچ کتابی از او اجازه فروش ندارد که کتابهای او در اروپا و از سوی یک ناشر انگلیسی منتشر میشود و پخش آنها را نیز سایت آمازون برعهده گرفته که تا به حال و تنها طی دو سال بیش از 50 هزار نسخه از این آثار در سراسر دنیا توزیع شده و به فروش رسیده است.
البته در ایران آثار هدایت مثل آثار چند نویسنده دیگر در پیادهروهای خیابانهای شهرهای بزرگ به صورت افست به فروش میرسد و مردم میتوانند به راحتی چاپ بیکیفیت آنها را با قیمتهای پایین تهیه کنند.
حالا با این توصیف این سؤال وجود دارد که آیا نفس عمل نهادهای فرهنگی در ممنوع کردن انتشار این کتابها با در دسترس قرار گرفتنشان در پیادهروها و فضاهای مجازی زیر سؤال نمیرود و زمینه را برای سودجویی عدهای که هیچ نقش و سررشتهای در تولید محصولات فرهنگی از جمله کتاب نداشتهاند، فراهم نمیکند؟ چرا که به وضوح دیده میشود سختگیری در انتشار این کتابها هیچ تأثیری بر روی خوانده نشدن آنها ندارد و حتا باعث شده است کسانی که در طول سال نه کتاب میخوانند و نه اصلا اهل ادبیات هستند تنها و تنها صرف «ممنوع بودن» به سمت این کتابها که به وفور در پیادهروها و دستفروشیها یافت میشود بروند؛ به گونهای که برخی از این افراد تنها کتابهایی که خریدهاند، از همین کتابها هستند !