روسری را بردار
تا بپیچد به خیابان شلوغ
عطر گیسوهایت
روسری را بردار
تا ببینند همه آدمها
بر سر شانه لختت در باد
جنبش موهایت
بی حجابت به جهان میخواهم
به پس پنجره ها
شاد و شاداب ترین
به لب ساحلها
مست و بی تاب ترین
جشن و مهمانی ها
همه جذاب ترین
من تو را میخواهم
هیچ میدانی تو
عشق تکفیر شده است
بوسه ها در زنجیر
نغمه ها گشته اسیر
و شب و ظلمت و تاریکی ها
چتر وحشت همه سو گستردند
و قناری ها را
به اسیری بردند
روسری را بردار
گور بابای همه ملاها
گر خدا گفت که لعنت به خدا
همه سو رخت عزا
ضجه و ناله و آه
روسری را بردار
قعر این ظلمت و تاریکی ها
تا که خورشید سحر خنده زند شور افزا
از پس اینهمه شبهای سیاه
بشود میهن من باز پر از شادی ها
روسری را بردار
زیر موسیقی باران بهار
لب خود را به لب من بگذار
من تو را میخواهم
قلب تهران بزرگ
بکشم در آغوش
تا شود شهر سیه پوش من از لبخندت
در دل هلهله ها
ناگهانی گلپوش