ببین بر شاخه های پر شکوفه
قناریهای عاشق باز گشتند
به رازی بس شگفت و ناگهانی
هزاران گل سراسر کوه و دشتند
نفسهای زلال چشمه ساران
همه آکنده از رویای دریاست
ببین در اوج آبی ها سحرگاه
پر و بال کبوترها چه زیباست
چه احساس لطیف و دلنشینی
روان در جان سوزان جهان است
پُر از پروانه دشت آرزوها
کران تا بیکران رنگین کمان است
جوانه در جوانه باغ در باغ
افق آیینه دار آفتاب است
به گرمای شگرف و آتشینی
رگان خاک لبریز از شراب است
کنار برکه های جنگل سبز
اثر از رد پای بچه آهوست
ببین در زیر چتر آبشاران
برقص آلاله ی گلگون و شب بوست
نگفتم من بهاران میرسد باز
زمستان هرگز هرگز ماندنی نیست
به پشت ابرهای تیره و تار
سرود روشن خورشید جاریست
بیا آغوش بگشا رو به صحرا
غزلخوانان بشادی نازنینم
بگو من دوستت دارم دوباره
که رنگ گل بگیرد من طنینم
به چشمان زلال و مهربانت
بگردد تازه تازه روح و جانم
به زیر پرتو ماه شبانگاه
شمیم عشق بارد در جهانم
گل افشانست بهارانست بهاران
شد هستی از طراوت خرم و مست
بیا بشکن در تنگ قفس را
بزن بال و پری پرواز عشق است
« مهدی یعقوبی »