عاشقانه 46
می تپد در رگ من
چشمه ساران زلال
به خیالم شب و روز
می وزد عطر تن جنگل زیبای شمال
نغمه چوپانان
خانه های چوبی
دره های سرسبز
مهربانی ، خوبی
در طلوع شبگیر
می نشینم ایوان
از کف دستانم می چینند
دانه را گنجشکان
مثل توفان شراب
مستی عشق تو در سینه من می جوشد
میزند پر روحم
از تنم شعله کشان سوی تو مانند عقاب
تا گلی می بویم
مثل یک معجزه ای
رنگ و رخسار تو را دور و برم می بینم
نغمه ات می پیچد در گوشم
و پر از یاس سفید
می شود آغوشم