Saturday, October 24, 2015

خاطره ای از دوران کودکی در ماه محرم




 در زمان شاه ، ماه محرم که میشد حوالی شب  ، بچه های هم سن و سال دبستانی دور هم جمع میشدیم و میرفتیم در خانه های مردم سینه میزدیم و آنها را می گریاندیم  . خانواده ها هم  بعد از ذکر مصیبت امام حسین و گریز زدن به واقعه کربلا به ما پول میدادند و دعایمان می کردند . 
 تا زمانی که غذای نذری را بعد از تمام شدن سخنان آخوند در مسجد میدادند ،  به کارمان ادامه میدادیم . پول خوبی به ما میرسید . البته پولها عادلانه تقسیم نمی شد و 90 درصدش را مداح و صندوق دار که از بچه های محله و سنشان بیشتر بود کش میرفتند . با اینچنین راضی بودیم و صفا میکردیم .
یکی از شب های محرم ناگاه مداح مریض شد و بچه ها بعد از شور و مشورت مرا انتخاب کردند که مصیبت بخوانم . هر چه دلیل آوردم انها   قبول نکردند و دو پایشان در یک کفش کردند و اصرار  . من هم که مصیبت امام حسین بلد نبودم شال سبزی به کمر بستم و شروع کردم با لحن روضه خوانها البته به شکل خنده دار  به خواندن اشعاری که در کتاب دبستان حفظ کرده بودم مثل :

نبيني باغبان چون گل بکارد
 چه مايه غم خورد تا گل برآرد.
 به روز و شب بود بي صبر و بي خواب
 گهي پيرايد او را گه دهد آب
 گهي از بهر او خوابش رميده. 
گهي خارش به دست او خلیده 

یا حتی خواندن ترانه هایی از آغاسی را  که در آن زمان ورد زبانها بود :

دل شده یه کاسه ی خون  
به لبم داغ جنون.
 به کنارم تو بمون
 مرو با دیگری
. اومده دیوونه ی تو
 به در خونه ی تو.
 مرو با دیگری.
 یار دگر داری اگر بی خبر، وای من.
 تا به لبت بوسه دهد 

خانواده ها هم در ایوان خانه جمع میشدند و در اندوه از دست دادن ابوالفضل یا علی اصغر حسین  مثل ابر بهار گریه میکردند و چه اشکها که نمی ریختند .
در همان دوران بود که نخستین پوسته های جهل و خرافات در ذهنم شکسته شد و فهمیدم برای مردم اهمیتی ندارد که چه چیزی را میخوانی بلکه به سبب داده های ذهنی تاریخی که بصورت موروثی به آنها رسیده است شروع به آه و ناله میکنند و سر و سینه میزنند .
مادر بزرگم هم که یادش بخیر ، در هر ماه 3 بار قرآن را تمام میکرد بدون آنکه حتی معنی بسم الله را بداند . 

شنیدن روضه های صدمن یک غاز به مردم آرامش کذایی می داد و پولی را هم که از بابت روضه خوانی میدادند با دل و جان تقدیم ما بچه های ده تا 14 ساله میکردند . بچه هایی که به جهل و نادانی و ریش بزرگترها می خندیدند .