گفتم که خدا هست اگر هست چرا نیست
گفتا که چنین چون و چرا مذهب ما نیست
گفتم که نشان و اثری خنده زد و گفت
انوار الهی همه جا هست و کجا نیست
از شدت پیدایی خود گفت ، خداوند
پیدا به افقهای دو چشمان شما نیست
او مطلق هستی به فراسوی خیال است
با عقل بشر جستن او جز که خطا نیست
گفتم که خدا ساخته ذهن من و توست
جز جهل و خرافات و تظاهر به ریا نیست
تا کی به جهان مانده به زنجیر اسارت
در چنبره بندگی انسان که رها نیست
با خشم و غضب نعره زد ای مفسد فی الارض
رحمت به تو در شرع مقدس که روا نیست
گردن بزنیدش دم در تا کسی هرگز
جرئت نکند تا که بگوید که خدا نیست
مهدی یعقوبی