Wednesday, April 06, 2016

علویه خانم



علویه خانم نام داستانی از صادق هدایت است. شخصیت اصلی این داستان، علویه خانم، زنی فاحشه است که به قصد زیارت راهی سفر می‌شود. در خلال این سفر علاوه بر ماجراهایی که برای وی پیش می‌آید، بازگشت هایی به گذشته وی نیز صورت می‌گیرد. در این داستان نیز صادق هدایت به اعتقادات جاری مردم به دیده شک می نگرد .

 نه صیغه میشم نه عقدی ، جنده میشم و نقدی
" صورت چاق و سرخ او مثل صورت قمر بنی هاشم (!!!) از جوش غرور جوانی پوشیده بود و گوشهٔ‌ لبش زخمی بود."


زن چاقی که پلک های متورم، صورت پر کک و مک و پستانهای درشت آویزان داشت پولها را بدقت جمع میکرد. چادر سیاه شرنده ای مثل پرده زنبوری به سرش بند بود. روبند خود را از پشت سر انداخته بود. ار خلق سنبوسه کهنه گل کاسنی به تنش، چارقد آغبانو به سرش و شلوار دبیت جاج علی اکبر به پاش بود. یک شلیته دندان موشی هم روی آن موج میزد و مچ پاهای کلفتش از توی ارس جیر پیدا بود ولی چادرش از عقب غرقابه گل شده و تا مغز سرش گل شتک زده بود. در این بین سورچی از بالای گاری با لهجه درکی فریاد زد:« آهای علویه، معرکه بسه ها، راه می افتیم» ...


****

روی پرده که از دو طرف لوله شده بود فقط تصویر "مجلس یزید "دیده میشد.:تختی بالای مجلس زده بودند و یزید با لباس و عمامه سرخ روی آن جلوس کرده مشغول بازی نرد بود.پهلویش تنگ شراب و سیب و گلابی در سینی گذاشته شده بود یک دسته از اسرای صحرای کربلا با عمامه های سبز گردن کج و حالت افسرده ،زنجیر بگردن،جلوبی یزید صف کشیده بودند.سه نفر سرباز سبیل از بناگوش در رفته هم پر سرخ به کلاهشان زده ،شمشیر برهنه در دست گرفته ،با شلوارهای چاقچور مانند پف کرده،که در چکمه فرو کرده بودند،بحالت نظامی کشیک میدادند.
جوان پرده دار شال و عمامه سبز ،عبای شتری مندرس و نعلین گل آلودی داشت. بنظر میامد الگوی لباس خود را از مد لباس اسرای روی پرده برداشته بود.قوزک پایش سرخ کبود رنگ مثل چغندر سرمازده ،از پشت زیر شلواری بیرون آمده بود.صورت چاق و سرخ او مثل صورت قمر بنی هاشم از جوش غرور جوانی پوشیده شده بود و گوشه ی لبش زخم بود.سرش را تکان میداد و از ته حلقومش فریاد میکشید:اینا مصائبی بود که بر سر خاندان رسول آوردن.(به پیشا نیش میزد و مردم هم از او تقلید میکردن).حالا از این به بعد مختار میاد و اجر اشقیا رو کف دستشون میزاره.اگه سیعونی که اینجا واسادن بخوان باقیشو ببینن نیاز صاحب پرده رو میندازن تو سفره –من چیزی نمی خوام-من چهار سر نونخور دارم،چهار جوون مرد میخوام که از چهار گوشه ی مجلس چهار تا چراغ روشن بکنن،تا بعد بریم سر باقی پرده و ببینیم مختار چطوری پدر این بد مروت صاحابا رو در میاره.
"هر کی چراغ اولو روشن بکنه،به همون فرق شکافته علی اکبر خدا صد در دنیا و هزار در آخرت عوضش بده،کی میخواد صنار با علی اکبر معامله بکنه؟"

****

: حالا امامزاده ایی که خودمون درس کردیم داره کمرمون میزنه ...
اگر میل کون دادن نداری ، چرا گرد بیغوله میگردی ! ...
ذلیل شده تو رفتی واسه من انگشت تو شیر زدی ، کسیکه به ما نریده بود غلاغ کون دریده بود ! ...
برو برو ! در کونت رو چفت کن ! مرتیکه الدنگ پف یوز یه تیکه اخ و تف به کلاهش چسبونده مردوم رو می چاپه ! ...
 گمون میکنه ازش میترسم ؛ چس رفته گوز آمده ، حاکم دهن دوز آمده ... نکنه تو هم مزاجت شیر خشتی باشه که پشتی این ذلیل مرده رو میکنی ؟ ...
آهای ! سید جد کمر زده تو مرو ندیدی ؟ رفتی با این زنیکه هزار کیره رو هم ریختی ، به من نارو و بهتون میزنی ، اسناد دروغ به من می بندی ...
برو سنگ بنداز بغلت باز بشه ، تو حالا هنوز میباس بری رو پشت بون بازار قاپ بازی کنی ... کی میگه مرده نمیگوزه ! دسست سپرده ، ذلیل شده زرده به کون نکشیده ، حالا رو به من براق میشی ؟ ...
زنیکه پتیاره سیلانی ! به من بهتون ناحق میزنی ؟ گناه زوار امام رضا رو میشوری ؟ جهوده هر چه تو توبره خودشه به خیالش تو توبره همه هس ، خودت دلت می شنگه فاسق جفت و طاق میگیر ، هر قلتشنی رو رو خودت میکشی ...
 من پستون به کونش میکنم ، چاک دهنشو جر میدم که به من افترای ناحق بزنه ... نه صیغه میشم نه عقدی ، جنده میشم و نقدی ...
فاسق هر چار واداری میشی ، دروغی میگی صیغه اش هستم ...
از دهن سگ دنیا نجس نمیشه ...
به همون جد مطهرم ، زینت و طلعت جفتشون رو به روم پرپر بزنن ، سییاشونو سرم بکنم ، اگه من به کرم علی راه داشته باشم ... 
آبکش به کفگیر میگه هفت سولاخ داری ...
 زنیکه لوند پتیاره پاردم سابیده ! نذار دهنم باز بشه ، همینجا هتک و هوتکت رو جر میدم ... هری گورت رو گم کن برو ! به گربه گفتن گهت درمونه روش خاک ریخت ! برو گم شو دیگه روت رو نمیخوام ببینم ، یه دیزییه از کار در امده هم پشت سرت زمین میزنم ، جنده خایه دار ! تو لایق اینی که بری بغل صاب سلطان بخوابی . گه پنجه باشی به قبر پدرت ...
خوشم باشه ! به مرده که رو میدن به کنفش میرینه ، داخل آدم ! تا جون از کونت در ره ، زنیکه هزار کیره ، میخواستم بدونم فوضول و قابضم کییه . تو رو سنه نه ؟ ... 
آتیش به ریشه عمرتون بگیره ، پس حالا معلوم شد تو نمیخواستی یه سید زمین مونده رو برا ثواب بییاری زییارت ، میخواستی آب کمرت رو تو دل زوار امام رضا خالی کنی ...