Wednesday, November 30, 2016

قتل های زنجیره ای در صدر آسلام




قتل های زنجیره ای در صدر آسلام

"عصماء" دختر مروان شاعری آزاده و دلیر بود درصدر اسلام وی بدلیل اشعار انتقادی که در مذمت قتل عام یهودیان و همچنین ترور "ابو عفک" سروده بود. بدستور حضرت محمد " عمیر بن عدی" مامور کشتن "عصماء"شد. "عمیر" شبانه به خانه "عصماء" می رود و او را می کشد و صبح زود خبر کشته شدن "عصماء" را به حضرت محمد می دهد.حضرت محمد می گوید: (ای "عمیر" خدا و رسولش را یاری کردی)
سیره ابن هشام .جلد 2. صفحه 412) .

* * *
* * *

عصماء بنت مروان چگونه ترور شد
در سال دوم هجرت در مدینه٫ عصماء دختر مروان با سروده های انتقادی اش از اسلام موجب رنجش خاطر پیامبر اسلام می شد! عمیر بن عدی از اصحاب محمد که کم بینا بود٬ در دل شب به طرف خانه او رفت و وارد شد. فرزندانش کنار او خفته بودند، یکی از آنها که شیر خوار بود روی سینه او بود. عمیر بن عدی با دستهایش او را لمس کرد و کودک را کنار زد. سپس شمشیرش را در سینه عصماء فرو کرد تا جایی که شمشیر از پشت او بیرون آمد. سپس نماز صبح را با پیامبر در مسجد خواند. پیامبر خدا از او پرسید، دختر مروان را کشتی؟ او گفت آری "آیا گناهی بر من است؟" پیامبر گفت "نه، دو بز نیز بخاطر او به یکدیگر شاخ نخواهند زد". (ارزش این حرفها را ندارد.) نمونه ای از اشعار انتقادی وی:
 «به نشیمنگاه بنی مالک٫ عوف و خزرج // ز پی آن روید که نه مرادیست و نه ز مذحج //// بزرگان را همه کشت و هنوز چشم به او دارید؟ // ز گوشت سوخته امید آب دارید؟ 

( تاریخ طبقات ابن سعد -محمد بن سعد کاتب واقدی- ٫ ترجمه محمود مهدوی دامغانی ٫ انتشارات نشر نو ٫ چاپ تهران ٫ سال ۱۳۶۵ ٫ جلد اول ٫ ص ۱۲۴)

کتاب الطبقات ابن سعد

* * *
* * *

سریه عُمیر بن عُدَی

پس از پنج شب پیش از به پایان رسیدن ماه رمضان، در ابتدای 19 امین ماه پس از هجرت رسول الله سریه عمير بن عدي بن خرشة الخطمي برای کشتن عصماء بنت مروان از بني أمية بن زيد اتفاق افتاد. عصماء دختر یزید بن زید بن حصن الخطمی بود، او به اسلام ناسزا میگفت، به پیامبر توهین میکرد و مردم را علیه او بر می انگیخت. او چکامه هایی را می سرود. عمیر بن عدی در شب به طرف او رفت و به خانه او وارد شد. فرزندانش کنار او خفته بودند، او در حال شیر دادن به یکی از فرزندانش بود. عمیر بن عدی با دستهایش او را لمس و جستجو کرد و فرزندش را از او جدا کرد زیرا عمیر نابینا بود. او شمشیرش را در سینه عصماء فرو کرد تا جایی که شمشیر از پشت او بیرون زد. سپس نماز فجر را با پیامبر در مسجد خواند. پیامبر خدا از او پرسید، آیا تو دختر مروان را کشتی؟ او گفت آری «آیا چیزی در انتظار من است؟» پیامبر گفت «نه، دو بز نیز بخاطر او به یکدیگر شاخ نخواهند زد». این کلامی بود که از پیامبر شنیده شد، پیامبر عمیر را «بصیر» (بینا) نامید