Monday, December 25, 2017

فردوسی و شعر او - مجتبی مینوی




«بعد از آمدن اسلام، ادبیات ما فراموش شد و همین که دوباره به شعر گفتن و نوشتن نثر پرداختیم، بیش‌تر کار نویسندگان و شاعران ما در زمینه‌ی ادبیات عربی بود. ادبیات فارسی در دوره‌ی پس از اسلام ابتدا فرزند ادبیات عربی بود و داستان‌های ما همان داستان‌های یهود و مسیحیت بود که از راه دین اسلام و تفاسیر و قصص دینی به ایران رسیده بود. زرتشت را بر ابراهیم تطبیق کردیم و جمشید را بر سلیمان. ملک سلیمان و تخت سلیمان و قبر مادر سلیمان و مانند این‌ها، جای نام‌های ایرانی را گرفت و اگر زبان فارسی توانایی آن را نداشت که با آن بتوانند مطالب مختلف و متنوع را به صراحت و روشنی تمام بیان کنند، این زبان هرگز در شعر و کتابت جای باز نمی‌کرد و زبان عربی که زبان دینی بود، زبان دنیایی نیز می‌ماند و ما تا امروز مثل اهل عراق و سوریه و لبنان و مصر و تونس و الجزایر و مراکش، عرب‌زبان می‌ماندیم و در موضوعات عربی جز لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا و داستان‌های انجیل و تورات چیزی نمی‌دانستیم و همان گونه که بسیاری از ملل اروپایی پس از عیسوی شدن، همه‌ی قصص و داستان‌های قبل از مسیحیت خویش را از دست دادند و داستان‌های ملی‌شان همان قصه‌های عهد عتیق شد، ما نیز چیزی از خسرو و شیرین، رستم و سهراب، فرنگیس و سیاووش، رستم و اسفندیار، توس و گیو و گودرز و شاپور و اردشیر و بهرام چوبین نمی‌شناختیم، مگر آنچه که از کتب عربی به ما می‌رسید. شاهنامه این خدمت را به ایرانیان کرده است که پهلوانان قدیم ایرانی را احیاء کرده و ادبیات ماقبل اسلامی‌ ایران را از نو متداول ساخته است». 

 «فردوسی و شعر او»، مجتبی مینوی، تهران ١٣۴۶

No comments:

Post a Comment