آیا هیچ فکر کرده اید که اگر امام حسین(جناح مغلوب علوی) بر رقیبش بر سر تصاحب تخت خلافت پیروز می شد چه اتفاقی می افتاد . آیا هزاران هزار اسیر و برده ایرانی را که در بازارهای مدینه پس از تجاوزهای دستعجمعی به فروش رساندند به ایران باز می گرداندند و در سرزمین خود آب و برق !؟ و خانه را مجانی می کرد یا همان حکومت دست و پا بریدن و کشتار کافران و مشرکان را بر اساس قوانین قصاص که در قرآن آمده است در قبایل عرب پیاده می کرد و در خارج از مرزها دست به توسعه طلبی و گسترش امپراطوری اسلامی می پرداخت .
ما در رابطه با امام حسین تصویری ایرانی و تلطیف شده همانند پدرش امام علی داریم . از آنجا که بعد از حملات سبعانه و استیلای عربها ایرانیان ضعیف شده و قدرت شکست دادن آنان را نداشتند به جای آنکه خودشان را در دین اسلام هضم کنند دین و مذهبشان را دراماتیزه و ایرانیزه کردند و چهره خشن و بهیمی آنان را اهورایی . برای همین در سده ها دچار پارادوکس و دوگانگی شدند . خوشبختانه اکنون از پس قرنها این تفکر دو آلیستی ترک خورده و در حال شکستن است و ایران و ایرانی در نقطه عطف تعین و تکلیف هویت تاریخی خود با خصم تاریخی خود یعنی همین آخوندها و دین و مذهبش .
در رابطه با نهضت امام سوم شیعیان هم آخوندها و هم مسلمانان رادیکال شیعه دست به غلو و مغالطه زیادی زده اند و با آوردن فاکتورهای غیز مجاز یعنی گزاره های نادرست عامدانه استنتاجی منطبق بر اغراض و اهداف خود دست یازیده اند.
یک سر طیف یعنی در منتهی الیه راست آخوندها و اعوان و انصارشان برای تحمیق مردم معجزات و کرامات را به او نسبت داده اند و درطرف دیگر طیف او را تبدیل به زورو یا چگوارا کرده اند
این دو طیف که در نهایت از یک آبشخور یعنی اسلام ناب محمدی آب میخورند با الگو قرار دادن بیابانگردهای اعراب جاهلی باعث آن شده اند تا ما سمبل ها و الگوهای میهن خود را فراموش کنیم و راه رهایی را در کوره راههایی که به سراب ختم میشوند جستجو کنیم .
بین قیام حسین تا قیام دلاورانه بابک خرمدین که به بیش از 20 سال علیه اشغالگران خونخوار مسلمان ادامه داشت از زمین تا آسمان تفاوت است . امام حسین برای خلافت ازلی و ارث و میراث از دست رفته می جنگید و سردار ایرانی بابک خرمدین برای آزادی مردم در زنجیر خود .
از یک سو عربهای متجاوز در جنگها علیه مردم ایران شرکت داشتند و آنها را می کشتند و برده خود می ساختند و خواهان گسترش امپراطوری اسلام در سراسر جهان در دریاهایی از خون بودند و در آنسو سرداران ایرانی جانشان را برای رهایی سرزمین در زنجیر از دست سپاهیان اشفالگر در کف دست گذاشته بودند.
و ایکاش حسین در جنگ قبیله ای با دشمن خانگی اش پیروز میشد تا بعد از 1400 سال ما شاهد اینگونه توحش و خرافات به نام عزاداری در میهن خود نبودیم و فرهنگ اشک و ضجه و مرگ و خشونت را جای فرهنگ شادی و شراب و محبت و عشق نمیکردند .
دیدگاه آخوندهای مکار در باره جنگ و جدال امام حسین با مخالفانش مشخص است و احتیاجی به تعبیر و تفسیرش نیست اما در این میان سخن با منورالفکران مسلمان است که با تجربه 40 ساله از این رژیم جنایتکار باز میخواهند در این مملکت انقلاب حسینی راه بیندازند . همان انقلابی که نتایج ارتجاعی اش را در خیزش هایی به نام بهار عرب شاهد بودیم .
هژمونی در جنبش ها بخصوص در کشورهای اسلام زده یک اصل اساسی است که اگر به دست نیروهای مذهبی بیفتد دوباره همان آش خواهد شد و همان کاسه .
براستی آیا قیام حسین به دلیل تضادهای جوشان اجتماعی و پیوند ارگانیک حوادث و بر اساس انباشت کمیت ها و رسیدن آن به نقطه جوش لایتغیر و در نتیجه جهش اجتماعی صورت پذیرفته است یا نزاع قبیله ای بیابانگردهایی بود که ثروت های بادآورده آنان از طریق استثمار بردگان و تاراج بدست آمده بود و هیچ خط و ربطی با قوانین کلاسیک انقلاب که از ادبیات چپ منتج شده است ندارد.
این نوع برداشتها نشان از تعمیم مکانیکی دانش انقلاب در یک جامعه قبیله ای بی آب و علف می باشد . یعنی همان کلیشه سازی روشنفکران چپ نمای قبل از انقلاب که خواب و خیال و انگاره های خود را واقعیت پنداشته و میخواستند که انقلاب کوبا یا چین را بصورت کاریکاتوری و کلیشه ای در ایران پیاده کنند و نه تنها سرشان به سنگ خورد که باعث ظهور ضحاکی عمامه بر سر که هستی و نیستی ایران را ویران کرد شده است .
تعمیم پیش ساخته علم انقلاب در دوره جاهلیت که اساس پیوند اجتماعی قبیله بود و به هیچ وجه مقید به قانون و برنامه و نظام خاصی نبودند بیشتر به طنز شبیه است تا جوش دادن آن به قوانین دیالکتیکی انقلاب .
روشنفکران ایرانی تا زمانی که استراتژی و تاکتیک های خود را بر مبانی دینی تاراجگران بادیه نشین صدر اسلام پیوند زده اند و بر اتفاقات و حوادث رخ داده در آن زمان رنگ و لعاب انقلابی می پوشانند و خواهان پیاده شدن حکومت عدل علی مطمئن باشید که ایران رنگ آرامش و پیشرفت را نخواهد دید و به قانون عام یا دور تسلسلی که کشورهای اسلامی به آن دچار گشته اند دچار خواهد شد .
***************
شمر دایی حضرت عباس
ابن زیاد پسر عموی امام حسین
ابن سعد پسر سعدابن ابی وقاص دایی حضرت رسول است
ابن زیاد پسر عموی امام حسین
ابن سعد پسر سعدابن ابی وقاص دایی حضرت رسول است
سلام . سوال شما رو دیدم . یه سوال برام پیش اومد. جدا اگر امام حسین جنگ رو میبرد الان ما واسه یزید و معاویه عاشورا و تاسوعا نمی گرفتیم ؟ و یه سوال دیگه به نظر شما اگر امام حسین جنگ رو میبرد وضعیت غیبت مهدی به کجا میرسید!!!! خلافت مهمتره یا غیبت!! میگن یه ایرانی رو میذارن جای خدا. به پرونده مهدی که میرسه . میگه غیت غیبت غیبت غیبت! غیبت هات زیاده . فردا با پدر و مادرت نیامدی نمیذارم بری سر کلاس!!!!
ReplyDelete