Sunday, November 04, 2018

روشن نگری چیست؟ امانوئل کانت



روشن نگری چیست؟
امانوئل کانت
(۱۷۲۴-۱۸۰۴)
ترجمه سیروس آرین پور

روشن نگری، خروج آدمی ست از نابالغی به تقصیر خویشتن خود و نابالغی، ناتوانی در بکار گرفتن فهم خویشتن است بدون هدایت دیگری
 نابالغی به تقصیر خویشتن وقتی است که علت آن نه کمبود فهم، بلکه کمبود اراده و دلیری در بکار گرفتن آن بدون هدایت دیگری باشد.                                                                                                    
شعار روشن نگری: دلیر باش(1) در بکار گرفتن فهم خویش تن آسایی و ترسویی ست که سبب می شود بخش بزرگی از آدمیان، با آنکه طبیعت آنان دیرگاهی است به بلوغ(2) رسانیده و از هدایت غیر رهایی بخشیده، با رغبت همه عمر نا بالغ بمانند تا دیگران بتوانند چنین ساده و آسان خود را به مقام قیم ایشان برکشانند.

نابالغی آسودگی است
تا کتابی هست که برایم اسباب فهم است،
تا کشیش غمگساری هست که در حکم وجدان من است،
تا پزشکی هست که می گوید چه بخورم و چه نخورم،
تا پولی فراهم باشد

مرا چه نیازی به اندیشیدن است؟ دیگران این کار ملال آور را برایم و بجایم انجام خواهند داد. برای اینکه تعدادبسیاری از انسانها به سوی بلوغ رفتن را نه فقط دشوار که بسیار خطرناک دانسته  و به این جهت است که قیم هایی از سر لطف نظارت عالیه آنان را بعهده می گیرند. این قیم ها پس از آنکه نابالغان خود را خوب تحمیق کردند مواظبند که  نکند این موجودات سربراه ؛ از زندانی که برایشان فراهم کرده اند پا بیرون گذارند. آنگاه در گوش شان می خوانند که اگر به تنهایی قدم بیرون گذارید، چه خطرهایی تهدیشان می کند. اما این خطرها چندان هم که می گویند بزرگ نیستند، بلکه با چند بار افت و خیز سر انجام شیوه ی را رفتن را می آموزند.
                                      
برای هر فرد به تنهایی سخت دشوار است خود را از نابالغی ای که سرشت دومین ِ  او شده است بیرون بکشد. او دیگر آنرا دوست هم می دارد، و به راستی از بکار گرفتن فهم خود ناتوان است. زیرا هرگز به  وی چنین فرصتی نداده اند. بسیار اندک اند کسانی که توانسته اند با پرورانیدن ذهن شان، خود را از نابالغی بدر آورند و سپس گامهای مطمئن بردارند. اگر کسی را آزاد گذارند به روشن نگری دست خواهد یافت. زیرا همواره چند " خود اندیش " ( 3) حتا در میان قیم های گمارده شده  بر مردم، پیدا می شوند که پس از آنکه خود یوغ نابالغی را به کناری انداختند، روح ارج شناسی عقلانی ارزشها و غایت هستی انسانی را  که خود اندیشیدن است در پیرامون خویش می پراکنند و دایره خام داوریها را تنگ تر کرده و بسیاری اندک اندک به روشنگری می رسند.
برای دستیابی به روشن نگری به هیچ نیاز نیست مگر آزادی،تازه آنهم کم زیان ترین نوع آن یعنی آزادی کاربرد عقل خویش در امورهمگانی (4) به تمام و کمال. ازهمه سو می شنویم عقل نورزید.   
ارتشی می گوید:          عقل نورزید   مشق کنید
مدیر مالیه می گوید:      عقل نورزید   پول بسلفید
کشیش می گوید:           عقل نورزید   ایمان بیاورید
این چیزها همه محدود کننده ی آزادی هستند.اما کدام محدودیت سد راه روشن نگری است؟ و کدام است که نه تنها مانع نیست بلکه پیش برنده ی آنست. من چنین پاسخ می گویم: " کاربرد همگانی عقل خویش" را می باید همواره آزاد گذاشت و این یگانه ابزاری است که می تواند آدمیان را به روشن گری  برساند اما " کاربرد خصوصی "(5) آن چه بسا تنگ و محدود تواند بود بی آنکه پیشرفت روشن گری از این جهت با دشواری ویژه ای روبرو شود. درک من از " کاربرد عقل خویش در امور همگانی " آن استفاده ای است که  کسی در " مقام علم" در مقابل خوانندگانش از عقل خود می کند و کاربرد خصوصی آن کاربردی را می نامیم که کسی مجاز است در   ِسمَت اداری و یا مدنی معینی که به وی سپرده شده از عقل خود بکند.
 
(1) اصل این شعار از هوراس ( 8- 65 ق.م.) شاعر و ادیب رومی است. " دلیر باش در دانستن"  شعار جمعیت دوستداران حقیقت در سال 1736 با هدف گسترش فلسفه لایب نیتس – ولف بنیاد گذاشته شد. 
(2) از نظر جسمی بالغ ولی از نظر فکری همچنان نابالغ و صغیر
 ( 3) از مفاهیم کلیدی مقاله ی کانت است. منظور کسانی اند که  از پیروی کردن از قواعد و احکام از پیش معلوم، خود داری می کنند و با بکار گرفتن فهم خویش و با " خود اندیشیدن " که غایت وجودی انسان است، به روشن نگریستن در امور جهان می آغازند.
(4) آن استفاده ای است که کسی در مقام" شخص خود" در مقابل خوانندگان اش از عقل خود می کند.
(5) آن استفاده ای است که کسی در مقام" صاحب منصبی اداری" مثلا ً  در مقام افسر، کارمند اداره یا کشیش از عقل خود می کند.
 
ايمانوئل کانت (۱۷۲۴-۱۸۰۴) فیلسوف آلمانی و از مهم‌ترین اندیشمندان اروپایی بود.
او در کونیگسبرگ ( کالینین گراد فعلی- روسیه غربی)در خانواده‌ای مسیحی از مذهب پرهیزکاران لوتری  متولد شد. خانوادهٔ او نه فرزند داشتند و او فرزند چهارم آنان بود. او در سن هشت سالگی به اصرار پدر به دست کشیشی به مدرسه کونیگسبرگ رفت. او تا دانشگاه در این مدرسه سخت و خشک مذهبی درس خواند. او بعد از چند سال تدریس خصوصی به دانشگاه رفت و شروع به سخنرانی‌های متعدد نمود. در این سالها کتابهایی در زمینه ریاضیات و دینامیک نوشت و منتشر کرد. پس از انتشار کتابهایی در زمینه کیهان‌شناسی به فلسفه روی آورد.
وی در ۱۲ فوریه ۱۸۰۴ میلادی درگذشت. در مراسم تشییع جنازه او، مردم از شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به استادی بزرگ ادای دین نمایند.
کانت در زندگی نظمی استثنایی داشت. او هر کارش را در ساعتی مخصوص به خود انجام می داد و ذره ای از آن تخلف نمی کرد. بین مردم شهرش این جمله رایج بود که: می توانید ساعتتان را با کارهای کانت تنظیم کنید. او هیچ گاه ازدواج نکرد و به مسافرتی هم نرفت. وظایفش به عنوان مدرس دانشگاه ایجاب می کرد که همه بخش های فلسفه را درس دهد و سالهای متمادی توان فکری خود را مصروف تدریس، انتشار کتابهای مختلف و مقالات کرد.

  فلسفه آزادی از نظر کانت

آزادی به مفهوم کانتی آن، مادامی که با آزادی هر فرد دیگر، بتواند در چارچوب یک قانون عمومی برقرار باشد، تنها حق اولیه‌ای است که به هر انسانی به دلیل انسان بودنش تعلق دارد. کانت همهٔ دیگر اصل‌های حقوق بشری مانند برابری و استقلال انسان را از همین اصل بنیادین آزادی مشتق می‌کند. کانت در فلسفهٔ سیاسی خود، نه تنها آخرین پیوندهای میان اندیشهٔ سیاسی دوران جدید و دورانهای پیش از آن را بطور قطعی می‌گسلد، بلکه فراتر از آن، مفهوم «حق طبیعی» عصر روشنگری را به گونه‌ای پیگیر رادیکالیزه می‌کند

No comments:

Post a Comment