اوگوست امپراتور روم، گفته است من شهر روم را با آجر به دست آوردم و با مرمر آن را به جا گذاردم. فردوسی کشورش را فاقد ادبیات دید و در مقابل منظومهای از خود باقی گذاشت که همهٔ شاعران پس از او، فقط توانستند از او تقلید کنند. اما هیچکدام نتوانستند بر او برتری یابند و آن در واقع حتی با سبکهای مختص به آن شاعران، میتواند برابری نماید و میتوان گفت که تنها کتابی در آسیا است که همانند اشعار رزمی هومر در اروپا است … ابیات کتاب در ترکیب و ساخت، به نهایت درجه خوشآهنگ است و هرگز با تعبیرات نامطبوع و اصطلاحات نامأنوس آمیخته نیست و کلمات شدیداللحن در آن راه ندارد؛ و آن از آغاز تا پایان مانند صدای امواج یک رود روان ملایم، فوقالعاده دلچسب و خوشآهنگ و با هماهنگی دلپذیری جریان دارد و هر یک از ابیات نظیر صدای دلنواز جریان آب به به حس شنوایی، لذت تازهای میبخشد؛ و گویی ما در کرانهای ایستاده و با دید حیرت به جهانی از احساس و اندیشه و عمل مینگریم که خود آن جهان برای همیشه از میان رفته و در زیر خاک خوابیده است، اما کاخها و قهرمانان آن مانند دریاچهٔ سحرآمیز الفلیله در زیر به طور مبهم به نظر میرسند.
پروفسور کاول
No comments:
Post a Comment