دوازده ساله بود که پدرش درگذشت و با مرگ خود تأمین خرج خانواده را ناخواسته به گردن او انداخت. او مدرسه را رها کرد و حروفچین شد. در چهارده سالگی روزنامهنگار شد و سرانجام در هفدهسالگی همانگونه که آرزو داشت، کارآموز کشتی شد و به شهرهای دوردست رفت، تا اینکه در بیست سالگی به آرزوی کودکیش رسید؛ ناخدای کشتی بر رود میسیسیپی شد .
بیست و شش سالش بود که جنگ داخلی در امریکا درگرفت و کشتیرانی بر رود میسیسیپی متوقف شد. ساموئل کلمنس مدتی معدنچی طلا شد، به گزارشگری در روزنامههای محلی پرداخت، سفرنامه نوشت تا سرانجام نویسندگی را با نام مارک تواین، پیشه اصلی خود ساخت. او نخستین نویسنده ای بود که دستنوشته رمانش را تایپ شده برای انتشار برای ناشرش فرستاد. این رمان همان "تام سایر" بود که ادامه آن، یعنی "ماجراهای هاکلبری فین"، برجستهترین کار او به شمار میآید، هرچند خودش کارهای دیگرش چون "سرنوشت ژاندارک" را بهتر و مهمتر میدانست
اسکندر آبادی
۱.آنقدر بنویسید تا کسی پیدا شود و برای نوشته هایتان هزینه کند.
این نکته در دنیایی که همه و همه ی نویسندگان برای دیده شدن می نویسند و شاید از ترس دیده نشدن چندین رمان عالی را حتی ننویسند، بسیار بسیار جالب است. تواین بر این باور است که مجانی روی مهارت نویسندگی تان کار کنید. نویسندگی را این گونه می توانید یاد بگیرید. آنقدر خوب که مردم برای خواندتان هزینه کنند.
۲- ننویسید پیرزن فریاد کشید، حوادث را به گونه ای بنویسید که پیرزن چاره ای جز فریاد کشیدن نداشته باشد.
نگویید، نشان بدهید. بگذارید به جای اینکه خواننده را تنها از احساسات و رفتار کاراکترهایتان آگاه کنید، قابل درک شوند.
۳- کتاب های بزرگ با شیوه و موضوعشان بزرگ شده اند، نه گرامر محض.
اجازه ندهید که قوانین دستوری مزاحم هنرتان شوند. اما اگر این قوانین را شکستید، مطمئن شوید که به دلیل خاصی این کار را می کنید. این هنر او در شیوه ی صحبت کردن هاکلبری فین هویداست.
۴- زمان نوشتن یک مقاله، وقتی است که یک بار آن را نوشته باشید.
خود من هم این مورد را تجربه کرده ام. تا زمانی که مطلبی را ننوشته اید، نمی دانید چه می خواهید بنویسید و مهمتر اینکه چگونه می خواهید بنویسید.
۵ - اگر زمان بیشتری داشتم، کوتاهتر می نوشتم.
نوشته های کم حجم همواره بیشتر از نوشته های پرحجم زمان می برند. نوشتن تنها ضروریات زمان بسیار بیشتری می خواهد.
۶ - هرچه بیشتر توضیح بدهید، من کمتر می فهمم.
شاید فکر کنید با توضیحات اضافه و حشویات در حال توصیف بهتر موقعیت هستید؛ اما احتمالا در حال گره زدن ذهن خواننده به گره ای دیگر هستید؛ بنابراین، کوتاه، ساده و البته واضح بنویسید.
۷ - فرق بین کلمه ی درست و کلمه ی تقریبا درست مثل فرق بین رعد و برق و صاعقه است.
کلمه ی تقریبا درست باعث شده تا خواننده به اتفاقات فکر کند؛ اما کلمه ی درست احساسات آنها را درگیر تجربه ی آن اتفاق می کند.
مترجم: سجاد جوهردلوری
متن کامل را در این سایت بخوانید:
https://www.onlineuniversities.com/blog/2010/07/12-timeless-writing-tips-from-mark-twain/
No comments:
Post a Comment