Thursday, May 09, 2019

سخنان بزرگان - ابوالحسن خرقانی






ابوالحسن خرقانی   ۳۵۲-درگذشتهٔ ۴۲۵ق وی از انگشت شمار پیرانی است که پیرو حکمت خسروانی و پاسدار فرهنگ ایران بودند.


ابوالحسن خرقانی می گوید؛
جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد !
اول؛ مرد فاسدی از کنارم گذشت و من
گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد !
او گفت؛ ای شیخ !
خدا می داند که فردا حال ما چه خواهد شد !


دوم؛ مستی دیدم که افتان و خیزان
در جاده های گل آلود می رفت،
به او گفتم؛ قدم ثابت بردار تا نلغزی !
گفت؛ من بلغزم باکی نیست،
به هوش باش تو نلغزی ای شیخ !
که جماعتی از پی تو خواهند لغزید...!


سوم؛ کودکی دیدم که چراغی در دست داشت
گفتم؛ این روشنایی را از کجا آورده ای؟!
کودک چراغ را فوت کرد
و آنرا خاموش ساخت و گفت؛
تو که شیخ این شهری،
بگو که این روشنایی کجا رفت ؟!


چهارم؛ زنی بسیار زیبا رو که در حال خشم
از شوهرش شکایت میکرد !
گفتم؛ اول رویت را بپوشان، بعد با من حرف بزن!
گفت؛ من که غرق خواهش دنیا هستم،
چنان از خود بی خود شده ام که از خویش
خبرم نیست، تو چگونه غرق محبت خالقی،
که از نگاهی بیم داری....؟!


 

No comments:

Post a Comment