روی عکس کلیک کنید
امیر خراسان را پرسیدند که تو فردی فقیر و بی چیز بودی و شغلی پست داشتی، به امیری خراسان چون افتادی؟
گفت:
روزی دیوان « حنظلة بادغیسی » همی خواندم، بدین دو بیت رسیدم:
مهتری گر به کام شیر در است
شو، خطرکن زکام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
No comments:
Post a Comment