شبی که فردایش جنگ بدر واقع شد مسلمانان در پای درختی تمام شب را بیدار بودند . صبح روز جمعه هفده رمضان بود که سپاه قریش با تجهیزات کامل جنگی از پشت تپه به دشت بدر سرازیر شدند، هنوز در میان قریش، اختلاف نظر در مورد جنگ وجود داشت، اما یک موضوع جنگ را حتمی کرد و آن این که:
یکی از سپاهیان قریش به نام «اسود مخزومی» ، چشمش به حوضی که مسلمانان درست کرده بودند افتاد، تصمیم گرفت یکی از این سه کار را انجام دهد، یا از آب حوض بنوشد یا آن را ویران کند و یا کشته شود، به دنبال این تصمیم از صف مشرکان بیرون تاخت و تا نزدیک حوض رسید، در آن جا با حضرت حمزه روبرو شد، حمزه یک ضربت به پای او زد که پایش از ساق جدا شد، در عین حال میخواست با حرکت سینه خیز، خود را به آب حوض برساند و از آن بنوشد، حمزه با زدن ضربه دیگر او را در آب کشت.
یکی از سپاهیان قریش به نام «اسود مخزومی» ، چشمش به حوضی که مسلمانان درست کرده بودند افتاد، تصمیم گرفت یکی از این سه کار را انجام دهد، یا از آب حوض بنوشد یا آن را ویران کند و یا کشته شود، به دنبال این تصمیم از صف مشرکان بیرون تاخت و تا نزدیک حوض رسید، در آن جا با حضرت حمزه روبرو شد، حمزه یک ضربت به پای او زد که پایش از ساق جدا شد، در عین حال میخواست با حرکت سینه خیز، خود را به آب حوض برساند و از آن بنوشد، حمزه با زدن ضربه دیگر او را در آب کشت.
روی تصویر کلیک کنید
مبارزه تن به تن در ابتدای کار
نخستين كسانى كه از قريش به ميدان آمدند و هماورد خواستند، عتبه، شيبه و وليد بودند. سه تن از جوانان انصار به ميدان آمدند، امّا جنگجويان قريش گفتند: برگرديد. ما با شما نمى جنگيم. ما همتايان خود را از قريش مى خواهيم.
رسول خدا (ص) آنان را بازگرداند و سه تن از افراد خانوادهاش را فرستاد، زيرا خوش نداشت كه با انصار شروع كند. پس عبيدة بن حارث، حمزه و على (ع) را خواست. على (ع) وليد را كشت. حمزه و شيبه پس از حمله بسيار كه شمشيرهايشان كند شد، به هم چسبيدند. على (ع) متوجّه آن دو شد و چون حمزه از شيبه بلندتر بود، على گفت: عمو؛ سر خود را به زير آور، چون حمزه سرش را به ميان سينه شيبه برد، على (ع) ضربتى زد و نصف سر شيبه را پراند. عتبه پاى عبيده را قطع كرده بود. على (ع) آمد و عتبه را كه هنوز رمقى داشت، كشت. بدين ترتيب على (ع) در كشتن هر سه شركت داشت.( 1)
آن حضرت در نامه اى به معاويه نوشت؛ من حقيقتا ابو الحسن هستم، قاتل پدر بزرگت، عتبه و عمويت شيبه و دايى ات وليد، و برادرت حنظله، آنهايى كه خداوند در روز بدر خونشان را به دست من ريخت.[2 ]
مناقب آل ابى طالب، 3/ 119
الفتوح، 2/ 435؛ الغدير، 10
نخستين كسانى كه از قريش به ميدان آمدند و هماورد خواستند، عتبه، شيبه و وليد بودند. سه تن از جوانان انصار به ميدان آمدند، امّا جنگجويان قريش گفتند: برگرديد. ما با شما نمى جنگيم. ما همتايان خود را از قريش مى خواهيم.
رسول خدا (ص) آنان را بازگرداند و سه تن از افراد خانوادهاش را فرستاد، زيرا خوش نداشت كه با انصار شروع كند. پس عبيدة بن حارث، حمزه و على (ع) را خواست. على (ع) وليد را كشت. حمزه و شيبه پس از حمله بسيار كه شمشيرهايشان كند شد، به هم چسبيدند. على (ع) متوجّه آن دو شد و چون حمزه از شيبه بلندتر بود، على گفت: عمو؛ سر خود را به زير آور، چون حمزه سرش را به ميان سينه شيبه برد، على (ع) ضربتى زد و نصف سر شيبه را پراند. عتبه پاى عبيده را قطع كرده بود. على (ع) آمد و عتبه را كه هنوز رمقى داشت، كشت. بدين ترتيب على (ع) در كشتن هر سه شركت داشت.( 1)
آن حضرت در نامه اى به معاويه نوشت؛ من حقيقتا ابو الحسن هستم، قاتل پدر بزرگت، عتبه و عمويت شيبه و دايى ات وليد، و برادرت حنظله، آنهايى كه خداوند در روز بدر خونشان را به دست من ريخت.[2 ]
مناقب آل ابى طالب، 3/ 119
الفتوح، 2/ 435؛ الغدير، 10
روی تصویر کلیک کنید
منبع: ابن سعد واقدى، محمد، نام كتاب الطبقات الکبرى، ترجمه، مهدوى دامغانى، محمود، ج ٤، ص ٤٧٨، تهران- انتشارات فرهنگ و انديشه
روی تصویر کلیک کنید
روی تصویر کلیک کنید
No comments:
Post a Comment