١ـ داستانی که هزار و سیصد سال پیش رخ داده به آن پرداختن و به گریه و سوگواری برخاستن از خرد روگردانیدن و آن را لگدمال ساختنست .اینکه پنداشته اند که خدا از این گریه و زاری خشنود گردد و پاداشها خرُدانه باشد و سودی از آن برخیزد .گریه و دهد نادانی دیگری از آنان میباشد .خدا از کاری خشنود گردد که بِمویه به یک داستان کهن هزار ساله چسودی تواند داد؟! ...چرا خدا به آن پاداش دهد؟!...
شگفتست که بازماندگان حسین خودشان پس از یکی دو سال ،پیشآمد را فراموش ساختند و به زندگی پرداختند .چنانکه گفتیم علی بن الحسین با یزید آشتی کرد و با او دوستی نمود .سکینه دختر حسین که به گفته روضه خوانان در ویرانه شام مرده است و باشد که شیعیان به این مرگ او خروارها اشک ریخته اند ،سالها پس از آن زیسته و زن مصعب بن زبیر شده بود که سپس نیز زن عبدالملک بن مروان گردید و با خوشیها زندگی بسر داد.
ولی شیعیان پس از هزار و سیصد سال آن داستان را فراموش نمی کنند و آیا این دلیل روشنی به سبکمغزی و بیخردی یک مردمی شمرده نخواهد بود؟!...
٢ـ به سینه زدن ،زنجیر به تن کوفتن ،گِل به رو مالیدن ،خاک به سر ریختن ،سر خود شکافتن ،جُستن و افتادن ،نعره ها کشیدن و اینگونه کارها جز نشان دْژخویی و بیابانیگری نیست. شیعیان اینها را هنری پنداشتندی و اگر در میان تماشاچیان یک یا چند تن اروپایی بودی بنام خودنمایی ،بیشتر کوفتندی و زدندی و بلندتر نعره ها کشیدندی .ولی راستی آنست که همین نادانیها و مانندهای آن دستاویز به دست اروپاییان داده که ایرانیان و دیگر شرقیان را »نیمه وحشی« شمارند و به زندگانی آزاد شاینده ندانند.
اروپاییان از سالها کوشیده اند که شرقیان را در نادانیها و دْژخویی هایی که میداشته اند و میدارند پایدار گردانند و از این رفتار دو نتیجه خواسته اند :یکی آنکه شرقیان در سایه همین نادانیها ،ناتوان و درمانده باشند و به آسانی گردن به یوغ چیرگی آنان گزارند .دیگری اینکه بهانه در دست باشد و به »نیکخواهان جهان« که در اروپا نیز فراوانند پاسخی توانند داد
No comments:
Post a Comment