وقتي 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زير انداختي و لبخند زدي
وقتي که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
سرت رو روي شونه هام گذاشتي و دستم رو تو دستات گرفتي انگار از اين که منو از دست بدي وحشت داشتي
وقتي که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
صبحانه مو آماده کردي و برام آوردي، پيشونيم رو بوسيدي
گفتي بهتره عجله کني ، داره ديرت مي شه
وقتي 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم
بهم گفتي اگه راستي راستي دوستم داري
بعد از کارت زود بيا خونه
وقتي 40 ساله شدي و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو داشتي ميز شام رو تميز مي کردي و گفتي باشه عزيزم ولي الان وقت اينه که بري
تو درسها به بچه مون کمک کني
وقتي که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتني مي بافتي
بهم نگاه کردي و خنديدي
وقتي 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدي
وقتي که 70 ساله شدي و من بهت گفتم دوستت دارم
در حالي که روي صندلي راحتيمون نشسته بوديم
من نامه هاي عاشقانه ات رو که 50 سال پيش براي من نوشته بودي رو مي خوندم و دستامون تو دست هم بود
وقتي که 80 سالت شد ، اين تو بودي که گفتي که من رو دوست داري
نتونستم چيزي بگم فقط اشک در چشمام جمع شد
اون روز بهترين روز زندگي من بود ، چون تو هم گفتي که منو دوست داري
به کسي که دوستش داري بگو که چقدر بهش علاقه داري
و چقدر در زندگي براش ارزش قائل هستي
چون زماني که از دستش بدي
مهم نيست که چقدر بلند فرياد بزني
اون ديگر صدايت را نخواهد شنيد
پابلو نرودا
No comments:
Post a Comment