ناصر خسرو
خدا یا راست گویم فتنه از توست
ولی از ترس نتوانم چغیدن
سخن بسیار اما جرائت ام نیست
نفس از بیم نتوانم کشیدن
اگر اصرار آرم ترسم از آن
که غیض آری و نتوانم جهیدن
اگر میخواستی کاین چیزها نپرسم
مرا بایست حیوان آفریدن
اگر نیکم اگر بد خلقت از توست
خلیق خوب باید آوریدن
تو در اجرایی طاعت وعده دادی
بهشت از مزد طاعت آفریدن
ولی این مزد طاعت با شفاعت
چه منت ها ز تو باید کشیدن
اگر خود داده ئی در ملک جایم
نباید بر من آزارت رسیدن
به کس چیزی که نسپردی چه خواهی
حساب اندر طالب باید کشیدن
اگر صد بار در کوره گدازی
همان ام باز وقت باز دیدن
تو گر خلقت نمودی بهر طاعت
چرا بایست شیطان آفریدن
به اما اصرار آری در ره راست
به او در پیچ و تاب ره بریدن
به ما فرمان دهی اندر عبادت
به شیطان در رگ و جانها دویدن
به ما تقصیر خدمت نیست لازم
بد ایم و بد نباید آفریدن
اگر مطلب به دوزخ بردن ماست
تعذر چند باید آوریستن
بفرما تا سوی دوزخ برندم
چه مصرف دارد این گفت و شنیدن
اگر بر نیک و بد قدرت ندادی
چرا باید به نیک و بد رسیدن
تو که ریگی به کفش خود نداری
چرا بایست شیطان آفریدن
خدا یا راست گویم فتنه از توست
ولی از ترس نتوانم چغیدن
سخن بسیار اما جرائت ام نیست
نفس از بیم نتوانم کشیدن
اگر اصرار آرم ترسم از آن
که غیض آری و نتوانم جهیدن
اگر میخواستی کاین چیزها نپرسم
مرا بایست حیوان آفریدن
اگر نیکم اگر بد خلقت از توست
خلیق خوب باید آوریدن
تو در اجرایی طاعت وعده دادی
بهشت از مزد طاعت آفریدن
ولی این مزد طاعت با شفاعت
چه منت ها ز تو باید کشیدن
اگر خود داده ئی در ملک جایم
نباید بر من آزارت رسیدن
به کس چیزی که نسپردی چه خواهی
حساب اندر طالب باید کشیدن
اگر صد بار در کوره گدازی
همان ام باز وقت باز دیدن
تو گر خلقت نمودی بهر طاعت
چرا بایست شیطان آفریدن
به اما اصرار آری در ره راست
به او در پیچ و تاب ره بریدن
به ما فرمان دهی اندر عبادت
به شیطان در رگ و جانها دویدن
به ما تقصیر خدمت نیست لازم
بد ایم و بد نباید آفریدن
اگر مطلب به دوزخ بردن ماست
تعذر چند باید آوریستن
بفرما تا سوی دوزخ برندم
چه مصرف دارد این گفت و شنیدن
اگر بر نیک و بد قدرت ندادی
چرا باید به نیک و بد رسیدن
تو که ریگی به کفش خود نداری
چرا بایست شیطان آفریدن
No comments:
Post a Comment