مادر بزرگ از همان روزی که در نماز جمعه با نعره های الله و اکبر شوهرش را به دار کشیدند از هر چه مذهب و دین بیزار شد و شب و روز آخوندها را لعن و نفرین . در مراسمی که همان روزها در خانه برای پدر بزرگ تدارک دیده بودند در آه و ناله های جمعیت از جا بر خاست و با صدای بلند گفت:
- اگه اسلام و مسلمانی اینه من دیگه مسلمون نیستم،برای شوهرم قرآن نخوونین، موسیقی بذارین، اون عاشق موسیقی و زندگی بود.
No comments:
Post a Comment