خاطرات ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه از سفر لهستان
بخشهایی از خاطرات روزمره مظفرالدین شاه و ناصرالدین شاه قاجار از سفرشان به لهستان و دیدارشان از شهر ورشو پایتخت این كشور
عصراسلام: مظفرالدین شاه قاجار در سال ۱۲۷۹ هجری خورشیدی طی سفری به اروپا مدت ۵ روز ( از تاریخ پنج شنبه ۱۷ خرداد تا دوشنبه ۲۱ خرداد ) در شهر ورشو پایتخت لهستان اقامت كرد. متن زیر بخشهایی از گزارش این سفر است كه عیناً از كتاب خاطرات وی نقل شده است. وی در خاطرات روزانه سفر خود ماجرای ورود به لهستان را اینگونه شرح می دهد:
« …. تا آمدیم ، به راه آهن شهر ورشو رسیدیم. پرنس فرمانفرمای لهستان كه اسمش امیر تیسكی است با جمیع صاحب منصبان نظامی مقیم ورشو حاضر بودند . سربازان و اهل نظام را تا آخر صف ملاحظه كردیم . بعد كه از جلو ما دفیله كردند من و جناب اشرف صدر اعظم و پرنس و آدمیرال در یك كالسكه نشسته سایر ملتزمین هم در كالسكه های دیگر بطرف شهر روانه شدیم.
در بین راه همه جا سرباز و سوار و توپچی در كنار خیابان ها صف زده بودند و تماما برای تهنیت و احترام ما هورا می كشیدند . عموم مردم از ورود ما زیاده اظهار شعف می نمودند . ما هم به همه اظهار مهربانی می كردیم و با دستمال تعارف می نمودیم . حقیقتا خیلی خوب از ما پذیرائی كردند. از پلی گذشتیم كه بر روی رودخانه ورشو ساخته اند كه تقریبا سیصد ذرع طول پل می شود. خیلی پل غریبی است. دو كشتی بخاری هم روی رودخانه در حركت بود.
بعد آمدیم به عمارت لازنسكی كه از برای نزول ما حاضر كرده بودند . این عمارت از بناهای سلاطین لهستان است . پارك و عمارت غریبی است . دو دریاچه در جلو این عمارت واقع است كه به قدر دریاچه سلطنت آباد خودمان می شود. خیلی مصفی است. درختهای مارونیه خیلی بزرگ دارد.
من خیلی مایل بودم برگ این درخت را ببینم و در اینجا كه دیدم به قدر درختهای نارون بزرگ ایران است . درختی دیدم كه تا امروز ندیده بودم برگ های قرمزی داشت به رنگ آلوچه های قرمز ایران. ناصر خاقان را گفتیم رفت شاخه ای از آن چیده آورد تماشا كردیم . خیلی تماشا داشت …»
مظفرالدین شاه در باره صبح روز بعد چنین مینویسد :
«… صبح كه از خواب بیدار شدیم آدمیرال آمده عرض كرد ترتیب مشق و مانوری در خارج شهر داده شده ، باید بانجا برویم . پرنس فرمانفرما هم در آنجا برای پذیرائی حاضر است . من و جناب اشرف صدر اعظم و آدمیرال و وزیر دربار در یك كالسكه نشسته حركت كردیم . بعضی از ملتزمین هم در ركاب بودند . از این پارك تا آن نقطه كه موقع مانور بود بیست دقیقه راه است . بعد از اتمام مانور ما با جناب اشرف صدراعظم و آدمیرال سوار كالسكه شده به طرف منزل آمدیم و در بین راه بدر خانه پرنس فرمانفرما آمده كارت گذاشتیم و از آنجا گذشتیم آمدیم منزل عكاسی كه مطیع السلطنه حاضر كرده بود كه عكس ما را بیندازد . چند قطعه عكس مرا برداشت …»
مظفرالدین شاه دو روز بعد در گزارش روزانه خود چنین ادامه میدهد :
« … عكاسی كه پریروز عكس ما را انداخت امروز عكس ها را حاضر كرده بود . بتوسط صنیع السلطنه بحضور آورد . الحق خیلی خوب عكس انداخته بود . چند قطعه كارت پستال عكس ما را درست كرده بودند. بحضور آوردند و ما آنها را دستخط كردیم و به تبریز فرستادیم …»
مظفرالدین شاه چند روز بعد كه آخرین روز اقامتش در لهستان بود در آستانه خروج از ورشو نوشت :
« … امروز آن عكاس پیر مرد ورشوی سابق الذكر عكسهای جدید ما را از ورشو به كنتركسویل آورده بود . یكهزار منات به او انعام دادیم …»
«… امروز صبح آدمیرال و پرنس امیرتیسكی فرمانفرمای لهستان آمده عرض كردند كالسكه بجهت حركت حاضر است . سوار شده از قصر لازنسكی آمدیم بیرون . رفتم به طرف راه آهن . راه آهن باز ، اطراف راه مثل روز ورود جمعیت ایستاده بودند و قشون نیز همانطور با كمال نظم و آراستگی از كنار راه صف بسته بودند . پرنس فرمانفرما كه بسیار مرد نجیب و عاقل و درستی است و یك قطعه نشان تمثال خود مانرا هم بایشان داده بودیم از اینجا مرخص شده رفت . آدمیرال و سایر مهماندارها همراه بودند سوار ترن شده براه افتادیم تا رسیدیم به الكساندروف كه سرحد مابین خاك روسیه و آلمان است …. اینجا همانجاست كه شاه شهید هم در سفر آخر شام خورده بودند . میرزا رضا خان موید السلطنه وزیر مختار برلن هم ترن آلمان را به اینجا آورده بود . از اینجا باید به ترن آلمان كه خودمان تا كنتركسویل فرانسه اجاره كرده و بخرج خودمان به آنجا می رویم سوار شویم …. به قدر ساعتی كه گذشت ، داخل خاك آلمان شدیم …»
یادآوری میشود ناصرالدین شاه نیز در سفر دوم فرنگ خود وارد ورشو شده و در همین قصر لازنسكی اقامت كرده بود . ناصرالدین شاه در خاطرات خود راجع به شهر ورشو می نویسد:
«…ورشو شهر بسیار قشنگی است ، اما ظاهر عمارات و خانه ها قدری چرك است . چراغ گاز دارد و میدان های خوبی هم دارد. خلاصه رفتیم . خیلی راه بود تا عمارت و باغی كه برای ما حاضر كرده بودند. تا آنجا یك ساعت راه بود. این عمارت در آخر شهر اتفاق افتاده است . اسم عمارت قصر لازنسكی و از بناهای استانیسلاوس اوگوست است كه صد سال قبل از این پادشاه لهستان بوده است.
اگر چه این عمارت در پیش عمارات دولتی مسكو و پطر هیچ است، اما به یك سلیقه و مزه ساخته شده است. اسباب و مخلفات خانه از آئینه ها و میز و صندلی و مجسمه های مرمر، هیچ جا به این سلیقه ندیده بودم. منظرش به دریاچه و باغ و خیابان ها خوب است و دوم مرتبه است این عمارت. شب را كل باغ را چراغان كرده بودند. توی آبها چراغ بود.
شهر ورشو خیلی آباد و پر جمعیت است. دویست و پنجاه هزار نفر جمعیت دارد، مذهب این مملكت آنچه عیسوی است كاتولیك است، باقیمانده یهودی هستند، نصف این شهر یهودی است و در مملكت لهستان دو كرور یهودی هستند.
بعد از حمام ورشو، صاحب این حمام ها كه اسمش موسیو قایناس است گفت عكسخانه همین بالای حمام است، بیائید عكس بیندازم. رفتم بالا، لابراتور خوبی داشت و چشم انداز بسیار خوبی به رودخانه ویستول و قدری از شهر داشت. چند شیشه عكس ما را انداخت ، بعد سوار شده آمدیم منزل. الحمدالله تعالی خوش گذشت.
No comments:
Post a Comment