کاسترو از638 سوءقصد جان سالم به در برد که معروفترین نقشه رای ترور او، طرح انفجار سیگارش بود.
ترور کاسترو
سیگار انفجاری، قرص سمی و تیرانداز حرفهای حریف رهبر کوبا نشدند
دانکن کمبل/ ترجمه: شیدا قماشچی - گاردین
تاریخ ایرانی: کوباییان تبعیدی و سیا به مدت ۵۰ سال به دنبال یافتن شیوهای برای ترور کاسترو بودند: از روشهای مشهوری چون سیگارهای منفجرشونده گرفته تا آلوده ساختن کرِم او به قرصهای سمی؛ اما واضح است که هیچکدام از این روشها موفقیتآمیز نبودند. یکی از محافظان وفادار فیدل کاسترو محاسبه کرده است که در مجموع ۶۳۴ سوءقصد به جان آل کوماندانته ـ فرمانده - صورت گرفته که برخی از آنها احمقانه و برخی دیگر بسیار جدی بودهاند.
سیا که به علاقه وافر کاسترو به غواصی آگاهی داشت یک بار سعی کرد تا از این فرصت با زیرکی بهره بگیرد. اسنادی که در زمان ریاستجمهوری کلینتون اجازه انتشار یافتند نشان میدهند که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا هزینه فراوانی متحمل شد تا یک جانور نرمتن دریای کارائیب بیابد که به حدی بزرگ باشد که مقادیر کافی از مواد منفجره را در لاک خود جای دهد. ایدهشان این بود که لاک این نرمتن را با رنگهای روشن نقاشی کنند تا نظر کاستروی غواص جلب شود. نقشه دیگر آن بود که لباس غواصی کاسترو را به قارچهای بیماریزا آلوده کنند. در نهایت هر دوی این نقشهها منتفی شدند.
در اوج دورانی که مخالفین کوبایی در تبعید و سیا قصد کشتن کاسترو را داشتند، فابین اسکالانته، رئیس سرویس مخفی کوبا بود. اسکالانته در سال ۱۹۹۶ بازنشسته شد و کتابی با عنوان «عملیات اجرایی: ۶۳۴ روش برای کشتن کاسترو» منتشر کرد؛ در سال ۲۰۰۷ کانال چهار نیز فیلمی با همین مضمون با عنوانی مشابه تولید کرد: «۶۳۸ روش برای کشتن کاسترو».
تنها معادلی از دنیای مدرن که میتوان برای وسواس و پیگیری سیا و کوباییان در تبعید برای کشتن کاسترو مثال زد، تلاش برای شکار بنلادن است. چندین سال پیش وین اسمیت، رئیس دفتر حافظ منافع آمریکا در کوبا گفت: «کوبا بر آمریکاییان همان تأثیر ماه کامل بر گرگینهها را دارد. ممکن است در مواجه با آن همانند گرگ زوزه نکشیم ولی به همان شکل عمل میکنیم.»
اگرچه تلاشها برای ترور کاسترو در زمان ریاستجمهوری دوایت آیزنهاور آغاز شد و در زمان جان اف کندی و لیندون جانسون نیز ادامه یافت ولی در دوران نیکسون این میزان به بیشترین حد خود - یعنی ۱۸۴ بار - رسید. بسیاری از این تلاشها بدون اطلاع دولت صورت میگرفتند و توسط کوباییان تبعیدی برنامهریزی میشدند ولی سیا با آنها همکاری میکرد.
این برنامهریزیها به سرعت پس از انقلاب سال ۱۹۵۹ آغاز شدند. در سال ۱۹۶۱ زمانی که کوباییان تبعیدی با پشتیبانی سیا و دولت ایالات متحده سعی کردند تا کاسترو را در خلیج خوکها شکست دهند، نقشه این بود که فیدل و رائول کاسترو نیز همراه چهگوارا به قتل برسند.
برخی اوقات به نظر میرسید که سرویس امنیتی ایالات متحده بیش از محافظت از رئیسجمهور این کشور، دغدغه سرنگونی رئیس دولت کوبا را در سر دارد؛ در سال ۱۹۶۳ درست همان روزی که کندی ترور شد به یک مأمور مخفی در پاریس یک سُرنگ قلمی داده شد و او را به کوبا اعزام کردند تا کاسترو را به قتل برساند.
به نظر میرسید که نقشههای ترور با الهام از داستانهای جیمز باند طراحی شدهاند، نقشهای همچون سیگار حاوی مواد منفجره که بنا بود در زمان حضور کاسترو در سازمان ملل در نیویورک به او تحویل داده شود. یک نقشه دیگر آلوده کردن سیگار او به سم بوتولین بود. کاسترو در نهایت در سال ۱۹۸۵ سیگار را ترک کرد.
یکی از معشوقههای کاسترو مأمور شد تا او را به قتل برساند. سیا قرصهای سمی به او داد و او آنها را داخل ظرف کرِم خود پنهان کرد. قرصها در کرِم حل شدند و زن با خود فکر کرد امکان اینکه کرم را در هنگام خواب کاسترو در دهان او فرو کند وجود ندارد. به گفته این زن کاسترو به قصد او پی برد و هفتتیر خود را در اختیارش قرار داد تا کار را به اتمام برساند. زن به او گفت: «فیدل، نمیتوانم این کار را بکنم.»
سیا عملیات خود را ادامه داد و آزمایشهایی انجام داد تا باکتریهای سمی را به چای و یا قهوه او وارد کند. روشهای دیگری هم بودند: یک خودکار سمی، میلکشیک آلوده به سم بوتولین تا در هتل هیلتون هاوانا سرو شود. نقشه دیگری که کشنده نبود ولی کاسترو را بیآبرو میکرد بنا بود تا یک اسپری محتوی الاِسدی، ماده توهمزا، در هنگام سخنرانی رسمی کنار او قرار بگیرد تا در مقابل چشمان یک ملت بیآبرو شود.
زمانی که کاسترو به خارج از کشور سفر میکرد نقشههای جدیتری با همکاری کوباییان در تبعید برنامهریزی میشدند. این قضیه تا همین اواخر نیز ادامه داشت و در سال ۲۰۰۰ زمانی که کاسترو قصد دیدار از پاناما را داشت مشخص شد که ۹۰ کیلوگرم از مواد منفجره بسیار قوی در محل سخنرانی او نصب شده است. محافظان شخصی کاسترو پیش از سررسیدن او یک بازرسی انجام دادند و موفق شدند تا نقشه را خنثی کنند.
چهار نفر از جمله لوئیس پوسادا، از کوباییان تبعیدی که مأمور سیا بود، دستگیر شدند ولی بعدها مشمول عفو قرار گرفته و آزاد شدند. پوسادا در فلوریدا ساکن شد؛ جایی که اکثر کوباییان تبعیدی در آن مستقر هستند. بعدها به او اتهاماتی وارد شد از جمله دست داشتن در انفجار هواپیمای خطوط هواپیمایی کوبا در سال ۱۹۷۶ که در آن ۷۸ نفر کشته شدند. او این اتهامات را رد کرد.
سیا از ماموران خود و همچنین کوباییان مخالف کاسترو برای انجام عملیات بهره میگرفت البته در مواردی نیز آدمکش حرفهای استخدام میکرد. با شخصیتهای مشهور مافیای آمریکا که هنوز از بیرون رانده شدن از کوبا توسط کاسترو خشمگین بودند، تماس گرفته میشد تا ترور را به انجام برسانند. یک فرد تیرانداز توسط ماموران امنیتی در دانشگاه هاوانا دستگیر شد. نقشه حمله با نارنجک در حین بازی بیسبال نیز خنثی شد.
در نهایت آمریکا به طور رسمی از تلاش برای ترور دست کشید و تحریمهایی علیه این جزیره اعلام کرد تا با استفاده از این روش کاسترو را شکست دهد. با این وجود سرویس امنیتی کوبا به هرگونه هدیهای که از طرف «هواداران» خارجی میرسید مشکوک بود.
از افراد بدل کاسترو استفاده میشد تا از هرگونه ترور احتمالی پیشگیری شود و کاسترو در تمام مدت به نقاط مختلفی در کشور تغییر مکان میداد. یک بار که از او خواستند تا جلیقه محافظ ضدگلوله بر تن کند پاسخ داد: «من یک جلیقه محافظ اخلاق بر تن دارم.»
توانایی او در جان به در بردن از تمامی این سوءقصدها زمینهساز لطیفههای فراوانی شده است؛ میگویند که کسی به او یک لاکپشت غولپیکر گالاپاگوس هدیه داد. کاسترو زمانی که متوجه شد این لاکپشت صد سال عمر میکند مودبانه هدیه را رد کرد و گفت: «این مشکل حیوانات خانگی است، به آنها وابسته میشوی ولی زودتر از تو میمیرند.»
No comments:
Post a Comment