ماجرای مرتد شدن عبدالله ابن ابی سرح (کاتب وحی) چه بود؟
منبع - شیعه سِی .:. ShiaSay
چون مکه به دست مسلمانان فتح شد، رسول خدا(ص) براي اهل مکه فرمان عفو عمومي صادر کرد، ولي دستور داد که عبداللّه را بکشند گرچه به پيراهن کعبه چسبيده باشد. عبداللّه بر جان خود ترسيد و به عثمان پناه برد. عثمان او را پنهان کرد تا اين که او را به خدمت پيامبر خدا آورد و برايش از آن حضرت امان خواست. رسول خدا(ص) دير زماني خاموش ماند و سربلند نکرد، تا آنکه سرانجام موافقت کرد. چون عثمان بازگشت، حضرت رسول(ص) روي به حاضران کرد و فرمود: از آن جهت خاموش ماندم تا مگر يک تن از شما برخيزد و سر از تنش جدا سازد. در پاسخ گفتند: ايما و اشاره اي در اين زمينه به ما مي فرمودي. رسول خدا(ص) فرمود: شايسته نيست که پيامبر به گوشه چشم ايما و اشاره کند.
عثمان، چون به خلافت نشست، چنين شخص معلوم الحالي را، به سبب برادري با خود، در سال 25 هجري به حکومتِ مصر برگزيد و عمر و عاص، عامل آنجا، را عزل کرد.
عبداللّه، قسمت هايي از افريقا را فتح کرد و عثمان خُمسِ غنائمِ آن جنگ را به او بخشيد
در مورد نحوه و علت ارتداد عبد الله بن ابی سرح، سه گونه روایت وارد شده است:
الف. در بعضی روایات چنین آمده است:
”پیامبر (صلی الله علیه و آله ) آیات سوره تین را بر وی املا کرد و او می نوشت. تا رسید به آیه ” ثم انشأناه خلقا آخر”. ابن ابی سرح از نحوه بیان خداوند در مورد خلقت انسان به شگفت آمد و گفت: ”فتبارک الله احسن الخالقین”. پیامبر (صلی الله علیه و آله ) فرمود: بنویس ”فتبارک الله احسن الخالقین” و همین امر باعث شد که در دل ابن ابی سرح وسوسه ای ایجاد شود و به خود گفت اگر حقیقتاً این وحی است، پس بر من هم وحی می شود. اگر دروغ است پس پیامبر (صلی الله علیه و آله ) (العیاذ بالله) دروغ می گوید و به همین جهت مرتد شد و به مکه گریخت”.
ب. در بعضی از روایات دیگر آمده که ابن ابی سرح در نوشتن وحی تغییراتی می داد و همین امر باعث باشد که پیامبر (صلی الله علیه و آله ) او را از مقام کتابت وحی عزل نماید و او مرتد شد و به مکه گریخت.
ج. فیض کاشانی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند: عبدالله بن سعد بن ابی سرح برادر رضاعی (شیری) عثمان خط زیبایی داشت، هر وقت بر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) وحی نازل می شد او را فرا می خواند و وحی را بر او می خواند و او می نوشت، اما او به جای ”سمیع بصیر”، ”سمیع علیم” و به جای”بما تعلمون خبیر”، ”بما تعملون بصیر” می نوشت، و ”یا” را عوض ”تا” و ”تا” را عوض ”یا” کتابت می کرد، با این حال حضرت می فرمود ”هو واحد؛ فرقی نمی کند اینها یکی است”. عاقبت این شخص مرتد شد و به مکه گریخت و به قریش گفت: به خدا قسم، محمد نمی داند چه می گوید؛ من هم قادرم مثل او بگویم و به مانند او آیه نازل کنم.
No comments:
Post a Comment