اسرار هیچ چیز
ایا تا به حال به صورت جدی درباره اینکه "هیچ چیز" دقیقا چیست فکر کرده اید؟ وقتی درباره "هیچ چیز" فکر میکنید، در ذهن و تصورتان چه میبینید؟ اگر "هرچیزی" به ذهن شما برسد، دیگر "هیچ چیز" نیست، چون باید چیزی باشد که ذهن شما را اشغال کند و مغزتان ان را به تصویر بکشد. به بیان دیگر، فقط حرف زدن و فکر کردن درباره "هیچ چیز" سبب خلق شدن چیزی میشود که با "هیچ چیز" مغایر است. ماهیت "هیچ چیز" اثار عمیق و ژرفی بر علوم فیزیک و اخرت شناسی دارد و بسیار با ماهیت زنجیره فضا – زمان و ساختار کائنات نزدیکی دارد.
اگر بگوییم که "هیچ چیز"، خلأ بدون ویژگی است که ان را فضای خالی مینامیم، پس چطور فضای خالی یا "هیچ چیز" ناگهان به فضا که چیزی همچون یک ستاره در ان وجود دارد، تبدیل میشود؟ تنها راه حل این معما نیازمند این است که فاصله و زمان زنجیره هایی قابل تقسیم متوالی باشند، یعنی بتوانیم هر واحدی از فاصله و زمان مثلاً یک سانتی متر و یک ثانیه را بگیریم و به طور متوالی انها را نصف کنیم تا به "هیچ چیز" برسیم.
اگر کمی عمقی تر در این الزامات کندوکاو کنید، درمیابید که چقدر غیرطبیعی و نابهنجار است. ممکن است در نگاه اول به نظر برسد که فرایند تقسیم کردن تا بینهایت برای یک چیز، پس از تعداد نامحدودی تقسیمات، به "هیچ چیز" ختم میشود؛ که به خودی خود تصویری مبهوت کننده است.
اما، با بررسی دقیق تر در میابیم که فرایند تقسیم کردن، چه بی کران و چه کران دار، هرگز به نقطه "هیچ" نمیرسد. چون ما کار را با "چیزی" شروع کردیم و نصف هر "چیزی" همیشه "چیزی" است و هرگز هیچ چیز نیست؛ حتی پس از بی نهایت بار تقسیم کردن. نتیجه واضح این است که فضا و زمان تا بی نهایت قابل تقسیم نیستند، یعنی انها کوانتیزه شده اند. این یعنی که باید مقداری زمان برای فاصله وجود داشته باشد و همه زمانها و فاصله ها در کائنات ضرایبی از این دو مقدارند.
ابراهیم ویکتوری
No comments:
Post a Comment