روی تصویر کلیک کنید
زینالعابدین مراغهای دربارهی او نوشته است
بنده اکثراً با مشهدی حسن به سر چهارسو میرفتیم. روزی شخص معمم عجیبالشکل با هیکل غریب و هیولای مهیب دیدم. کمرباز و شکم گشاده، با ناف بزرگی که مانند گردو بیرون آمده زیرجامهی سفید پاچه گشاد پوشیده و از زیر شکم بسته و بند زیرجامه را تا زانو آویخته. دستش را از زیر پیراهن به شکم برده خاش خاش میخراشید و خود به خود از دماغ خویش سورنا میزد.
من متحیرانه پرسیدم: «بگو ببینم، این دیو صورت زشت سیرت کیست؟»
مشهدی حسن گفت: «بابا آهسته باش که شخص اول ایران است. بیا برویم قهوهخانه برای تو نقل کنم.»
کم کمک رفتیم قهوهخانه... گفتم: «چه کاره است؟»
گفت: هزلهگوی عجیب و مسخره و مقلد غریبی است. به صدراعظم و وزرا حرف زشت و فحش میگوید. همه قاهقاه میخندند. بالاتر آن که به حرف بد گفتن به آنها پول میگیرد... و اسم مبارکش شیخ شیپور است... مانند خر عرعر میکند، به قسمی که اگر کسی آواز عرعر او را بشنود و رویش را نبیند، گمان میکند که خر واقعی است
No comments:
Post a Comment