داستان زندگی اما همیشه شاد و شیرین نیست
کوره راههایی که پیچاپیچ و وهم آلود
سایه روشن های دود اندود
هر نشیبی را فرازی نغز و شورانگیز
هر فرازی را فرودی تلخ و دردآمیز
کس نمیداند که پایان حکایت چیست
کس نمیداند ولی یک نکته روشن هست
تن ندادن زیر بار ننگ
قبضه شمشیر در کف شعله ور با دشمن میهن
همچو شیر شرزه ای در جنگ و کوبیدن سرش بر سنگ
روی لبها نغمه شادی
جان فدا کردن به راه سرخ آزادی
No comments:
Post a Comment