بیایید چند روزی خر شویم
اسد سیف
"الاغ طلایی" را نخستین کتاب داستان طنز جهان میدانند. با گذشت نوزده قرن محتوای آن هنوز تازه است و بسیار نزدیک به زندگی در ایران امروز. اسد سیف، پژوهشگر ادبی به موضوعاتی همچون فساد، فحشا، دروغ و خرافات پرداخته است.
بر من روشن نیست که چرا در فرهنگ ما خر را چنین خرفت و نفهم میدانند و چرا در میان حیوانات بیش از همه خر با خریت خویش صفتی میشود برای انسانِ خلافکار.
در نگاه به فرهنگواژگان، برای نمونه لغتنامه دهخدا و یا «امثال و حکم» او، صدها نمونه از خر و خریت ردیف شدهاند که این خود نشان از روندی تاریخی دارد از هستی اجتماعی ما.
شاید به همین علتها بوده است که خر به ادبیات راه یافته؛ گاه انسان بر پشت او نشسته، گاه همصحبت انسان شده و گاه نیز انسان به کالبدش فرو رفته و مدتی خر شده است.
یکی از کهنسالترین داستانهای بهجا مانده از روزگار باستان، «الاغ طلایی» نام دارد. این اثر کهنترین داستان طنزی است که مکتوب به دست نسلهای بعد رسیده است. نویسنده آن لوسیوس آپولیوس نام دارد که در سال ۱۲۳ میلادی در شهر "ماداورا"، یکی از شهرهای امروز الجزایر که آن زمان در اشغال امپراتوری روم بود، متولد شد. سالِ مرگ او را ۱۷۰ حدس میزنند. آپولیوس فیلسوفی بود که فلسفه افلاطونی را در آتن آموخت. به زبان لاتین مینوشت. بسیار مسافرت میکرد و در روند زندگی به چندین آیین مذهبی گروید. چندین کتاب در چند عرصه از فلسفه و داستان گرفته تا الهیات و پزشکی نوشت.
الاغ طلایی" اگرچه به عصر خویش بازمیگردد و از روند نابودی تمدن یونانی-رومی مینویسد، چشماندازی زیبا دارد به روی جهان پیشرو. گذشته از آن، شکل داستاننویسی آن در پیشرفت این رشته مهم بوده و داستان آن در فرم و محتوا هنوز هم جذابیت خود را حفظ کرده است. در الاغ طلایی تمامی ساختار داستانی طنز که بعدها تئوریزه شد، وجود دارد. داستان آن را اما از بسیاری جهات شباهتی بیمانند است با زندگی در ایران امروز.
در الاغ طلایی جامعه روم سراسر غرق فساد و فحشا و دروغ و ریاست. سحر و جادو جای علم و دانش مینشیند و هرآنکس که خرافیتر باشد، عالمتر است. در چنین شرایطی ارزشها دگرگون میشوند و انسانها به ماهیت حیوانی خویش نزدیکتر. الاغ طلایی داستان همین فساد است که مردم غرق در آن روزگار میگذرانند.
در الاغ طلایی شخصیت اصلی داستان، لوسیوس که همنام نویسنده است، خر میشود. لوسیوس، همچون نویسنده آن، انسانی بسیار کنجکاو است. همین کنجکاوی او را به موضوع سحر و جادو میکشاند. در این راه میخواهد پرندهای گردد، ولی از شانس بد ناگهان خر میشود. این خر که همان لوسیوس باشد، در سیر و سفر خویش حوادثی را شاهد است که هر یک داستانیست در دلِ داستان اصلی.
لوسیوس در این داستان بیهیچ خودسانسوری از خوشگذرانیهای خود میگوید و اینکه تصمیم میگیرد با مالیدن روغنی جادویی به خود، پرندهای شود. روغن را که به خود میمالد، خر میشود.
این استحاله و یا مسخ را میتوان در دنیای اساطیر نیز بازیافت و احتمالاً این موضوع در این اثر نیز بنیان در همین بینش دارد. با این تفاوت که لوسیوس انسان است، سپس خر میشود و زمانی دیگر به انسانیت خویش بازمیگردد. در این روند، تغییر ماهیت و هویت مهم هستند. لوسیوس جهانی را که در آن میزیسته، و آن هستی را که تجربه میکرده، بسیار حقیر و کوچک مییابد و آن را برنمیتابد. در کنجکاویهای خویش، در کشف نادیدهها، خر میشود و هویتی دیگر مییابد. با این هویت بسیار چیزها را تجربه میکند که پیشتر چیزی از آن نمیدانست. به واقعیتهایی دست مییابد که دارای ارزشی ویژه هستند. به بیانی دیگر یک تزکیه درونی را پشت سر میگذارد و سپس دگربار انسان میشود تا از این تجربه برای هستی و ادامهی آن بهره برد. لوسیوس سه هویت را تجربه میکند؛ انسان ناآگاه، انسان با هویتی حیوانی و انسانِ باتجربه و آگاه. او در واقع در هویتی نو دگربار متولد میشود.
از آنجا که در این اثر به عشقهای پوشالی و هوسهای تنگرایانه نیز پرداخته شده، از آن به عنوان «هرزهنگاری» نیز نام میبرند. در استقبال و یا نفی این کتاب، موضوع آن را حتی به زندگی نویسنده در رابطه دانستند و گفتند که او از راه سحر و جادو زنی ثروتمند را جادو کرده و به همسری برگزیده است.
الاغ طلایی را از یک سو به علت ساختار خویش، به بنیاد رمان نسبت میدهند و از دیگر سو به نخستین داستان طنز که از جهان باستان، مکتوب بهجا مانده است.
لوسیوس خر میشود، اما حس و شعور آدمی در اوست. با تمامی رنجی که در الاغ بودن خود از سر میگذراند، خوشحال است که "با گوشهای دراز هر چیزی را میشنود، حتی از فاصلهای دور". در همین راستاست که روزی بر حسب اتفاق میشنود که اگر گل سرخی را بخورد، دگربار انسان میشود. به راه یافتن گل سرخ، در عالم خریت حوادثی را شاهد است که بعدها در زندگی انسانی، برایش ارزش فراوانی دارند.
لوسیوس در کنجکاویهای خرانهخویش ناظر زندگی دیگران بوده است، واقعیت عریان زندگی را به چشم دیده و از آن آموخته است. همین دیدنهاست که طنزآذین است. کسی چه میداند که این الاغ انسانیست در پوست حیوان. او شاهد خصوصیترین گوشههای زندگی آدمهاست، حرفهایشان را میشنود و رفتارشان را میبیند.
آنچه از این داستان که میتواند طنز باشد، بعدها در عالم ادیان ابراهیمی در عرفان، در تزکیه نفس انسان، میبینیم. عرفانی که در واقع از طریق دین یهود به مسیحیت و سپس اسلام راه یافت. تمامیت عرفان ایرانی نیز همین است؛ اینکه انسان از یک هویت به واسطهی هویتی دیگر، به هویتی نو دست یابد.
گناهکار با تزکیه نفس آدمی دیگر میشود. همین هویت واسط را میتوان زمانی محسوب داشت که لوسیوس الاغ شده بود. او به کمک «ایسیس» و همچنین خوابهایی که میبیند، دوران تزکیه را با موفقیت پشتِ سر میگذارد. طبیعیست انسان گناهکار نمیتواند به آسانی این راه را طی کند. امدادهای غیبی، چه در خواب و یا توسط فردی دیگر، او را به راه رستگاری راهنما خواهند بود. خواب از قدیمترین ایام در بسیار مواقع راهنمای آدم بوده است. پیامبران در خوابهای خویش با توصیههای خدا آشنا میشوند.
سرانجام روزی ایسیس (Isis) ایزدبانوی باززایی و طبیعت در اساطیر مصر باستان، در رؤیا راه بر لوسیوس مینمایاند و وی را نجات میدهد و از آن پس او در سلکِ یکی از هواداران ایسیس به زندگی خود ادامه میدهد.
ایسیس در زبان یونانی به معنای دانش است. در اساطیر مصری تجسم سحر و جادو نیز میباشد؛ ایزدبانوی تاج و تخت. در الاغ طلایی از او چنین یاد میشود: «من طبیعت هستم، مادر همگان، بانوی تمام عناصر سازنده...مصریان، آنان که مشتاق یادگیری هستند و در پرستش، در بهترین مکان قرار دارند، با من در رابطهاند...»
در داستان الاغ طلایی ایسیس کاهن است و هماوست که در راه هویتیابی لوسیوس را یاری میکند. در عرفان اسلامی نیز عارفان را حلقهای است که در آن شاگردان در کنار استاد و یا "پیر" طی تزکیه نفس هویتی دیگر مییابند و یا اینکه میکوشند به شکلی "هفت شهر عشق" را بگذرانند.
لوسیوس که عاشق بیقرار لذات جسمانی بود و در آن زندگی را مییافت، در دگردیسی خویش آدمی پرهیزگار میشود. شاید هم در این داستان لذتهای جسمانی مشرق زمین در برابر لذتهای مسیحانهقرار میگیرد.
لوسیوس با کمک ایسیس از جهانِ جوانی و فسادهای موجود، دور میشود. طوفان را پشت سر میگذارد تا دگربار آدم شود. لوسیوس در رهایی از خر بودن، از تجربهای که پشت سر گذاشته، راضی است و از آن به احترام یاد میکند. میگوید که در پوستِ این حیوان توانسته زندگی را دگرسان و بهتر ببیند و حال انسانیست باتجربه.
با الاغ طلایی در واقع برای نخستین بار واقعیتهای زندگی خصوصی افراد به داستان راه یافت. آنچه را که لوسیوس به عنوان الاغ شاهد آن بود، انسانی دیگر نمیتوانست ببیند. در الاغ طلایی داستانهای کوتاهی در تن داستان اصلی روایت میشوند تا راه رسیدن به آگاهی را بر قهرمان داستان هموار کند.
لوسیوس شاید همان راوی کل باشد که بعدها به داستان راه مییابد که همه چیز را میداند و میبیند. الاغ طلایی سراسر زندگی روزمره انسانهاست. آن چیزهایی روایت میشود که به شکلی برای خواننده ملموس است. در داستانهای فرعی اسطورهای این اثر نیز با چشمی انسانی و نگاهی زمینی به رفتارها نگریسته میشود. داستان «آمور و پسیخو» یکی از همین داستانهاست که نخستینبار در این کتاب آورده شده است. پشتِ پردهی این زندگی همان چیزی هست که خر میبیند. جهان داستان در این ایام بیش از یک بُعد نداشت و همهچیز در ظاهر اتفاق میافتاد. خر عاملی میشود در بیشتر دیدن و آگاه شدن.
برای بهتر دیدن آنچه را که بر زندگی انسان ایرانی حاکم است، شاید یکی از راهها نیز این باشد که دعوت لوسیوس برای خر شدن را بپذیریم و راهی را بپیماییم که او با خر شدن روم را شناخت. او خر شد، از جامعه فاصله گرفت و با نگاهی خرانه، از چشمی دیگر به آن نگریست. چیزهایی نو دید که پیشتر ندیده بود. ما برای شناخت محتاج نگاه نو هستیم. میتوان خر شد و آن را کشف نمود و میتوان خر نشد و با نگاهی دیگر واقعیت را بازیافت. هدف همانا کشف جهانی نو است.
الاغ طلایی با ترجمه عبدالحسین شریفیان به فارسی نیز موجود است. نسخههایی از آن به زبانهای دیگر در کتابخانه گوتنبرگ شرکت گوگول نیز به رایگان قابل دسترسیست.
منبع دویچه وله آلمان
No comments:
Post a Comment