از ماجرا هایی که مدت ها در تهران سینه به سینه مردم می گشت و کهنه و فراموش نمی شد،داستان کشته شدن ایشپختر سردار روس با جادو و آوردن سر او به تهران بود...
"ایشپختر" در سرکوب انقلاب مردم لهستان در سال ۱۷۹۴ و جنگهای ایران و روسیه (۱۸۰۴-۱۸۱۳) شرکت داشت.
او در زمان فرماندهی در گرجستان، سیاست سختگیرانهای نسبت به مردم بومی گرجستان داشت. این گفته او مشهور است که خطاب به گرجیها میگفت "از شوق ریختن خون شما و آبیاری کردن خاکمان...
با خون نابکار شما بر خود میلرزم ".
هرچه حسين خان به او التماس کرد که وى را در انظار از اين سرشکستگي معاف دارد واز او نخواهد که کليدها را شخصا باردوگاه وی بياورد، سيسيانوف نپذيرفت .
سر انجام حسين خان به خدعه ای متوسل شد وبه او نوشت :"چون نگرانى مانع است که بميان لشگريان شما بيايم از شما ميخواهم بدون همراه...
و يا حد اکثر دونفر در نقطه اي در باغى نزديک ارک شهر بيائيد تا کليد ها را شخصا تحويل دهم".
سيسيانوف روز پنجشنبه 8 فوريه 1806(19 ذيقعده1220) با اليسبار پسر آقا بابا و يک قزاق ديگر به محل معهود رفتند. طرفين از اسب پياده شدند و هم ديگر را بغل کردند و خوش وبش کردند...
وقتى حسين خان کليد ها را بدست او داد ،غفلتا دو همراه حسينخان از پشت با تفنگ خود بسوى سیسیانف شليک کردند وا و و دو نفر همراهش را در جا کشتند . سپس با عجله سر اورا بريدند و با چاپار مخصوص براى شاه به طهران فرستادند...
پير قلى خان سردار که از طرف عباس ميرزا بيارى محاصره شوندگان باکو آمده بود، چون از اين واقعه با خبر شد به اردوى روسها هجوم برد وچون راه بازگشت به تفليس قطع شده بود، روسها از راه قزلر به باکو رفتند و با کشتى آنجا را ترک کردند (فرار کردند)...
. اما این اتفاق بنا بر ادعای روسها اینگونه نقل شده است. در کتب تاریخی ایرانی نقل از جادو و وردهایی است که در کشته شدن این سردار روس دخیل بوده اند.
اعتمادالسلطنه در صفحه 612 مرآت البلدان،می نویسد:
در اواسط سال1220قمری سر ایش پختر سردار روس را ابراهیم خان بنی عم...
حسینقلی خان حاکم باکو به تهران آورد.
«...گیورگی حاکم گرجستان در ماه شعبان 1215قمری در گذشت و دو ماه بعد روسیه رسما گرجستان را ضمیمه کشور خود کرد.الکساندر برادر گیورگی که از عهده سیسیانف بر نمی آمد به دربار ایران پناهنده شد.
سیسیانف تنها به تسخیر گرجستان قناعت نکرد و گنجه و...
. و شوشی را هم متصرف شد.
چون جنگ بالا گرفت...بزرگان دربار از فتحعلی شاه خواستند برای نابودی سیسیانف از مولانا حاج میرزا محمد اخباری نیشابوری که عالمی خردمند و در تسخیر ارواح طاهره و خبیثه و علم اعداد و طلسمات استاد بود کمک بگیرد....شاه از او کمک خواست...
حاجی پس از لحظه ای تفکر چهل روز مهلت خواست تا سر ایش پختر را در حضور فتحعلی شاه حاضر کند...حاجی پس از خروج از دربار یکسره به شهر ری رفته ودر بقعه شاهزاده عبدالعظیم به زاویه رفت و تصویر مردی را به قصد ایشپختر بر دیوار زاویه رسم کرد و خود نشست و آن ذکری که می دانست به کار بست..
12. به هر تقدیر روز چهلم فرا رسید و و حاجی کاردی را بر سینه آن نقش بر دیوار فروکوفت و بیرون آمد و گفت؛الان ایش پختر کشته شد....چند روز بعد معلوم شد همان وقت که حاجی گفته بود او کشته شده است....
منبع - تهران به روایت تاریخ.
No comments:
Post a Comment