Wednesday, September 28, 2022

روزهای بهتری در راه است - مهدی یعقوبی (هیچ) - داستان کوتاه

 

آن روز عباس آقا مرد همسایه مان در حالی که سبیلهایش را از خشم میجوید و زیر لب غرغر میکرد چنان سیلی محکمی به مادرم زد که تمام صورتش خونمالی شده بود منم از ترس خودم را در گوشه آشپزخانه پنهان کردم 

ادامه داستان

No comments:

Post a Comment