"یکی از دخترهای والی منتگرو هم مقابل ما پهلوی ولیعهد روس نشسته بود. این دو تا خیلی خوشگل بودند. من خیلی دلم میخواست که تمام [وقت] را با دختر والی حرف بزنم، اما امپراطریس پهلوم بود. باید با او حرف میزدم. دو کلمه با او حرف میزدم هشت کلمه با دختر والی. دختر خوش راه خوبی بود. اما سر میز که نمیشد به او انگولک کرد. با او خیلی صحبتها نازک و نزدیک به کار کردیم"
"یک زن فرنگی در آنجا دیدم که کلاه سبدی در سر داشت. به قدری خوشگل بود که حساب ندارد. اگر هزار امپریال میفروختند میخریدم"
No comments:
Post a Comment