اروپا دیگر اروپا نیست، اورابیا است، مستعمره اسلام است،
جایی که تهاجم اسلامی تنها به معنای فیزیکی نیست،
بلکه از نظر ذهنی و فرهنگی نیز جریان دارد
من یک کافر هستم، و اگر یک کافر و یک پاپ دغدغهٔ مشترکی داشته باشند، این نگرانی جای تأمل دارد. میبایست واقعیتی انسانی فراتر از دین وجود داشته باشد
به سیستم مدارس غرب امروز نگاه کنید. دانش آموزان تاریخ نمیدانند! آنها نمیدانند چرچیل چه کسی بود! در ایتالیا حتی نمیدانند کامیلو کاوور کی بود
خدمت به مهاجمان مسلمان، دموکراسی را آلوده کرده، که عواقب آشکاری برای آزادی اندیشه، و برای خود مفهوم آزادی در پی خواهد داشت
ایستگاههای تلویزیونی دولتی بر مبنای یهود ستیزی احیا شده، زار زدن تنها برای مرگ فلسطینیها است در حالی که مرگ اسرائیلیها کماهمیت جلوه داده میشود،
افزایش حضور مسلمانان در ایتالیا و اروپا با از دست دادن آزادی ما نسبت مستقیم دارد
مسلمانان از پذیرش قوانین امتناع میکنند. در اروپا فرهنگ ما جاری است و آنها سعی میکنند فرهنگ خود را به ما تحمیل کنند. من آنها را تقبیح میکنم و این تنها وظیفه من در قبال فرهنگ من نیست
بلکه وظیفهٔ من در برابر ارزشها، اصول و تمدن من است
مبارزه برای آزادی شامل تسلیم شدن به دینی نیست که مانند دین اسلام میخواهد ادیان دیگر را نابود کند
این شارلاتانها به همان اندازه که من به شارلاتانها اهمیت میدهم، به فلسطینیها اهمیت میدهند. پرزیدنت بوش گفتهاست:
ا زندگی در ترس را تحمل نمیکنیم
جمله زیبایی است، بسیار زیبا، و من آن را دوست داشتم! اما جمله درست نیست آقای رئیسجمهور، زیرا غرب در ترس زندگی میکند. مردم میترسند علیه جهان اسلام صحبت کنند. شما از توهین و مجازات فرزندان خدا میترسید. شما میتوانید به مسیحیان، بوداییها، هندوها، یهودیان توهین کنید. شما میتوانید به کاتولیکها تهمت بزنید، میتوانید به مدونا و عیسی مسیح تف کنید. اما وای به حال شهروندی که سخنی خلاف دین اسلام بیان کند.
از «خطبه ای برای غرب» نوشته اوریانا فالاچی
No comments:
Post a Comment