اردک عاشق
«پارسال که امینالسلطان قم رفته بود، در مراجعت، از رودخانۀ قم این اردک را گرفته، خودش برای ما آورد. توی حوض دیوانخانه انداختیم. این اردک حنایی رنگ است؛ طبعاً عاشقپیشه است؛ همیشه باید به یک نفر عشق بورزد. چندی به یکی از قوهایی که توی حوض دیوانخانه هستند عشق داشت، به طوری که هرجا آن قو میرفت، او را تعاقب میکرد. بعد از مدتی عشق قو تمام شد؛ به حاجیرحیم خواجۀ لیلاخانم عاشق شد، هر جا حاجیرحیم میرود دنبال او میرود. به طوری عشق به حاجیرحیم پیدا کرده است که وقتی به مرغهای آبی و قوها نان میدهند، این اردک ابداً نمیرود، از مرغِآبی بودن استعفاء داده و مرغِ خشکی شده؛ عقب حاجیرحیم را وِل نمیکند، متصل پای حاجی و روی حاجی را میبوسد و اگر کس دیگر نزدیک او برود حمله میکند و با نوکش میزند.
شبها که حاجیرحیم میرود به منزلش در اندرونی لیلاخانم بخوابد و درِ سمتِ دیوانخانه را میبندند، باز این اردک توی آب نمیرود؛ دم همان در، پشت پرده تا صبح میایستد و قُت قُت میکند، تا وقتی که در باز شود و حاجی را ببیند، آنوقت همراه او راه میافتد».
کتاب خاطرات ناصرالدین شاه
No comments:
Post a Comment