خدایا، همین شکی که تو از بود و نبودِ خودت تو دلِ مردم انداختی، دنیایی رو به جنگ و خون کشیدی. کی تو رو دیده؟ صد و بیست و چهار هزارتا پیامبر پیغمبر فرستادی که تو رو به مردم بشناسونن و ثابت کنن که تو وجود داری. اما خودت میدونی که حتی یکیشونم نتونسته ثابت کنه که تو هستی. پیغمبر فرستادی رو زمین و به دستش شمشیر دادی که به مردم بگو آشِ کشکِ خالته، بخوری پاته، نخوری پاته.. اگه مردم بهت ایمون آوردن که خُب، اگه نه، مال و جون و خونشون حلاله.. آخه چرا؟ مگه اینا بنده های تو نیستن؟......... من نمیدونم هستی یا نیستی. اما چون ازت میترسم، به زور به خودم میقبولونم که هستی
اینو میدونم که هر جنگی میشه و هر خونی که ریخته میشه و هر قحطی و مرضی که میاد، باعث و بانیش خودِ تو هستی خدا
روز اول قبر- صادق چوبک
No comments:
Post a Comment