Sunday, March 31, 2019

به قله ها نگاه کن بهار شد بهار شد



به قله ها نگاه کن بهار شد بهار شد
به دشتهای شب زده سپیده رهسپار شد
زمین پر از شکوفه ها در آسمان ستاره ها
به آشیانه با گلی پرنده بیقرار شد
زمان زمان نوش نوش و نغمه های می فروش
نوای چنگ و بربط و کمانچه و سه تار شد
میان کوچه یک نفس که دیدمت دلم تپید
بساط عشق و عاشقی دوباره بر قرار شد
گلی که من به یاد تو حیاط خانه کاشتم
جوانه زد شکفت و کوه و دره بیشمار شد
نگاه کن چه ذوق می کنند بچه آهوان
به هرکران و بی کران هوا چه خوشگوار شد
درخت های آرزو بنفش و سرخ و زرد و سبز
به رویت نگاه ما ترانه خوان به بار شد
طنین خنده های گل نسیم و نور و عطرها
به برگ خاطرات من تبسمت انار شد
درِ قفس شکسته شد پرنده پر کشید و رفت
ترنمش حماسه ای به برگ روزگار شد
به روبروی پنجره درست پنج صبح بود
که قلب من به ناگهان به چشم تو شکار شد
دو قلب در کنار هم به بوسه ای یکی شدن
سرود عشق تا ابد جهان که ماندگار شد
مهدی یعقوبی

Saturday, March 30, 2019

حرمسرای ناصرالدین شاه از زبان حاجیه خانم علویه کرمانی


روی عکس کلیک کنید
عکس حرمسرای ناصری که در پشت کاخ گلستان بود و در زمان رضا شاه تخریب شد و بجای آن ساختمان دارایی امروزی ساخته شد
 

سفرنامه حاجیه خانم علویه کرمانی 
اين کتاب سفرنامه يک خانم کرماني است که در سال 1309 از کرمان عازم بمبئي و از آنجا با کشتي عازم جده شده و پس از اعمال حج از راه جبل به عتبات عاليات برگشته و پس از زيارت مراقد اهل بيت عازم ايران شده است. در قم به جاي بازگشت به کرمان عازم تهران شده و در آنجا به دليل آشنايي با برخي از امراي کرمان به درون دربار ناصري راه پيدا مي کند. دو سوم سفرنامه مطالب مربوط به دربار ناصري است.





 روی عکس کلیک کنید


بخش هایی از این سفرنامه:
  بعد از ظهر كه شد، شاه آمد اين اطاق آن اطاق گردش كرد. با زن‌هاي فرنگي خيلي محبّت كرد. رفت آن اطاقي كه عصرانه برايش گذارده بودند و پيشكش، آنجا نشست، عصرانه خورد. زن‌هاي نايب‌السلطنه را تماشا كرد. بعد آمد در آن اطاقي كه عروس آوردند نشاندند، عروس را تماشا كرد. آن وقت افتاد توي زن‌هاي مردم و دخترهاي مردم. يك دختري هم پسند كرد، گفت فردا بياورند اندران.





Wednesday, March 27, 2019

زرتشت از دیدگاه بزرگان



ششم فروردین زاد روز زرتشت
زرتشت از دیدگاه بزرگان

پرفسور دکتر گیگر :
 به راستی هیچ قومی از اقوام باستانی خاور زمین قدرت حفظ و صحت کیش خویش را مانند زرتشتیان نداشته اند و این خود از تاثیر حقیقت این مذهب است که در عین حقیقت بدون نقصانی در اصول باقی مانده است.

 در همه تفتیشاتی که در طول زندگی کرده ام هیچ آیینی و قومی را مانند زرتشتیان در یکتاپرستی،خداشناسی،آزاد منشی، پاکی و حقیقت ندیده ام چه خوشبخت است قومی که این آیینشان است.

 نیچه- فیلسوف آلمانی :
 زرتشت بزرگترین پیامبر  هوشمند و تیز هوشی است که پایه‌های گسترده اندیشه سازنده و مردمیش تاکنون برای باختر استوارترین ستون زندگی بوده است. اندیشه زرتشت آموزش های بزرگی برای نیک زندگی کردن،نیک در پیوند بودن، نیک رفتار داشتن و نیک سخن گفتن و بالاتر از همه، چگونه ارج و ارزش نهی به دیگران است.

 او هیچ گاه در هیچ سخنش از به کاربردن پی‌در پی راستی و درستی‌ خودداری نکرده و پیوسته همه مردم را بدین سو خوانده است. در سخن زرتشت،شکوهی یافت میشود که در کمتر سخنی میتوان یافت.

 پرفسور هرتسفیلد:

آیت الله خامنه ای چگونه سیل را بند آورد



پس از پایان نماز دیدیم سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده، تا جایی که به ایوان مسجد هم - که نیم متر از سطح زمین بلندتر بود - رسیده بود. با صدای بلند از مردم خواستم با این حادثه مقابله کنند. ابتدا گفتم فرش‌های مسجد را جمع کنند و در جای بلندی بگذارند تا آب آن را از بین نبرد. بعد، از مردم خواستم احتیاطات لازم را برای حفاظت از کودکان و زنان به عمل آورند.
جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت و در این مدت ما صدای آوار خانه‌ها را یکی پس از دیگری می‌شنیدیم. حتی ترسیدم مسجد نیز خراب شود. همه چیز وحشتناک بود: تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بی امان، خراب شدن خانه‌ها و فریاد کمک خواهی مردم.
در چنین حالت بحرانی و وحشتناک، ذهن انسان فعال میشود و به دنبال هر وسیله‌ای برای مقابله با وضع موجود میگردد. قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری میتوان به تربت سیدالشهداء (علیه السلام) - به اذن خدای متعال - توسل جست. قطعه‌ای از تربت که خدا به برکت وجود ریحانه‌ی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بدان شرافت بخشیده، در جیب داشتم.
آن را از جیب بیرون آوردم، به خدا توکل کردم و آن را در میان امواج پرتلاطم سیل پرتاب کردم. لحظاتی نگذشت که به لطف و فضل خدا سیل بند آمد. پس از آنکه سیل بند آمد کمیته‌ای برای کمک به سیل زدگان تشکیل دادیم. آن شب فعالیت مهمی امکانپذیر نبود؛ لذا کار را به صبح فردا موکول کردیم.
به خانه رفتم؛ خانه دو باب منزل بود که در بین آن دو، یک در مشترک وجود داشت. من و آقای راشد در یکی از این دو منزل و آقای رحیمی و آقای موسوی شالی در منزل دیگر ساکن بودند. این دو نفر هم پس از آقای راشد به ایرانشهر تبعید شده بودند. آقای رحیمی پس از انقلاب، زمانی که نماینده‌ی مجلس بود، به شهادت رسید. وقتی به خانه رسیدم، دیدم خانه سالم است و آب فقط تا نزدیکی آن رسیده.

خون دلی که لعل شد - خاطرات علی خامنه ای

توصیه های مارک تواین درباره هنر نویسندگی






دوازده ساله بود که پدرش درگذشت و با مرگ خود تأمین خرج خانواده را ناخواسته به گردن او انداخت. او مدرسه را رها کرد و حروفچین شد. در چهارده سالگی روزنامه‌نگار شد و سرانجام در هفده‌سالگی همانگونه که آرزو داشت، کارآموز کشتی شد و به شهرهای دوردست رفت، تا اینکه در بیست سالگی به آرزوی کودکیش رسید؛ ناخدای کشتی بر رود میسی‌سیپی شد .
بیست و شش سالش بود که جنگ داخلی در امریکا درگرفت و کشتیرانی بر رود میسی‌سیپی متوقف شد. ساموئل کلمنس مدتی معدنچی طلا شد، به گزارشگری در روزنامه‌های محلی پرداخت، سفرنامه نوشت تا سرانجام نویسندگی را با نام مارک تواین، پیشه اصلی خود ساخت. او نخستین نویسنده ای بود که دست‌نوشته رمانش را تایپ شده برای انتشار برای ناشرش فرستاد. این رمان همان "تام سایر" بود که ادامه آن، یعنی "ماجراهای هاکلبری فین"، برجسته‌ترین کار او به شمار می‌آید، هرچند خودش کارهای دیگرش چون "سرنوشت ژاندارک" را بهتر و مهمتر می‌دانست
 اسکندر آبادی 

 
۱.آنقدر بنویسید تا کسی پیدا شود و برای نوشته هایتان هزینه کند.
این نکته در دنیایی که همه و همه ی نویسندگان برای دیده شدن می نویسند و شاید از ترس دیده نشدن چندین رمان عالی را حتی ننویسند، بسیار بسیار جالب است. تواین بر این باور است که مجانی روی مهارت نویسندگی تان کار کنید. نویسندگی را این گونه می توانید یاد بگیرید. آنقدر خوب که مردم برای خواندتان هزینه کنند.

۲- ننویسید پیرزن فریاد کشید، حوادث را به گونه ای بنویسید که پیرزن چاره ای جز فریاد کشیدن نداشته باشد.
نگویید، نشان بدهید. بگذارید به جای اینکه خواننده را تنها از احساسات و رفتار کاراکترهایتان آگاه کنید، قابل درک شوند.

۳- کتاب های بزرگ با شیوه و موضوعشان بزرگ شده اند، نه گرامر محض.
اجازه ندهید که قوانین دستوری مزاحم هنرتان شوند. اما اگر این قوانین را شکستید، مطمئن شوید که به دلیل خاصی این کار را می کنید. این هنر او در شیوه ی صحبت کردن هاکلبری فین هویداست.

۴- زمان نوشتن یک مقاله، وقتی است که یک بار آن را نوشته باشید.
خود من هم این مورد را تجربه کرده ام. تا زمانی که مطلبی را ننوشته اید، نمی دانید چه می خواهید بنویسید و مهمتر اینکه چگونه می خواهید بنویسید.

۵ -  اگر زمان بیشتری داشتم، کوتاهتر می نوشتم.
نوشته های کم حجم همواره بیشتر از نوشته های پرحجم زمان می برند. نوشتن تنها ضروریات زمان بسیار بیشتری می خواهد.

۶ - هرچه بیشتر توضیح بدهید، من کمتر می فهمم.
شاید فکر کنید با توضیحات اضافه و حشویات در حال توصیف بهتر موقعیت هستید؛ اما احتمالا در حال گره زدن ذهن خواننده به گره ای دیگر هستید؛ بنابراین، کوتاه، ساده و البته واضح بنویسید.

۷ - فرق بین کلمه ی درست و کلمه ی تقریبا درست مثل فرق بین رعد و برق و صاعقه است.
کلمه ی تقریبا درست باعث شده تا خواننده به اتفاقات فکر کند؛ اما کلمه ی درست احساسات آنها را درگیر تجربه ی آن اتفاق می کند. 

مترجم: سجاد جوهردلوری

متن کامل را در این سایت بخوانید:

 https://www.onlineuniversities.com/blog/2010/07/12-timeless-writing-tips-from-mark-twain/

Tuesday, March 19, 2019

عزیزان عیدتان پیروز بادا همه هر روزتان نوروز بادا




عزیزان عیدتان پیروز بادا
همه هر روزتان نوروز بادا
شراب و شادی و شوق و همه شور
به دشت آرزوهاتان  گل نور
سراسر زندگی تان عطرباران
پر از رنگین کمان صبح بهاران
هزاران بوسه از گل تا به ریشه
به  روی ماهتان بادا همیشه
خزر تا ساحل دریای عمان
به هر دین و به هر آیین و ایمان
طلوع سال نو بادا  مبارک
هماواز  قناری با چکاوک
غم و اندوه و ماتم از شما دور
تمام  شهرهاتان  شهر  انگور
شراب سرخ در پیمانه هاتان
کبوتر پر زند بر شانه هاتان
دل و جان شمایان روز و شب شاد
همیشه دیده هاتان روشنی باد
به مثل هر شقایق بر دماوند
به روی گونه هاتان برق لبخند
چراغ ماه بام خانه هاتان
پر از آتش دل پروانه هاتان
به مثل موج در آغوش دریا
رگ و روح شما لبریز گرما
تپش در هر تپش لبریز از عشق
افق هاتان خیال انگیز از عشق
به هر روزی به نوشانوش باشید
تمام  زندگی  گلپوش  باشید
مهدی یعقوبی

 

درخواست عجیب فتحعلی شاه از فقیهان و مجتهدان




فتحعلیشاه بازیچه دست آخوندها
 فتحعلی شاه با دستور جهادی که ازجانب سید محمد مجاهد و ملا احمد نراقی صادر شده بود، گز نکرده، و حساب نشده به جنگ رونوشته‌هاس ها  پرداخت  و طی دو عهد نامه ننگین گلستان و ترکمان،  بیش از یک سوم از سرزمین سرسبز وبارور مارا از دست داد. [1]
با آن که فتحعلی شاه آماده به آغاز جنگ دوم با روسیه نبود، بنا به نوشته بسیاری از نگارش گران، روحانیان اورا در فشار گذاشتند. آخوندها گفتند که چنان چه فتحعلی شاه آماده به کارزاربا روسیه نباشد، آنان خود، دست به این کارخواهند زد. [2]
بدین روش، سید محمد باقربهبهانی در پایان شوال ۱۲۴۱ برای وادار کردن فتحعلی شاه به جنگ، ازکربلا به تهران آمد [3]. آن گاه به همه آخوندهای شهرستان ها نامه نوشت و آنان را برای وادارکردن فتحعلی شاه به جنگ، به تهران فرا خواند. سپس گروهی از آنان چون، حاج ملا محمدجعفر استرآبادی، آقا سید نصرالله استرآبادی، حاج سید محمد تقی برغانی، سید عزیزالله طالشی وشماری دیگر، به جایگاه تابستانی فتحعلی شاه در سلطانیه رفتند. هم چنین شماردیگری از آنان چون، احمد نراقی وملا عبدالوهاب قزوینی در حالی که کفن سپید پوشیده وخود را آماده شهادت ساخته بودند، به پیش فتحعلی شاه رفتند .
با آن که در این زمان، آلکساندر اول تازه به امپراتوری روسیه رسیده بود وبه دنبال داشتن روابط دوستانه با ایران می گشت وبه اندیشه جنگ نبود، فتحعلی شاه زیر فشاربیش از اندازه آخوندها، به جنگ تن در داد.
فتحعلی شاه از سید محمد مجاهد درخواست یک نوشته برای آغاز جنگ با روسیه  کرد، تا درشب اول قبرآن را به نکیر ومنکر نشان دهد که به دستورآنان (آخوندها)، به جنگ پرداخته است.
عدم آگاهی از سیاست جهانی آن روز، مشورت نکردن وبه حساب نیاوردن افراد صاحب نظر، و تحریکات روحانیون متعصب وطن فروش، عوامل برجسته این دو شکست افتضاح آمیز به شمار می آیند.
پس ازشکست ایران درجنگ باروسیه، فتحعلی شاه از حاج محمد برغانی پرسش کرد: « چرا اعلام جهاد روحانیون در شکست روسیه موثر واقع نشد؟» ، نام برده پاسخ داد: « علت را باید در بی ایمانی وعدم خلوص عباس میرزا جستجو کرد». [4]


سهراب ارژنگ - فضول محله

 1-  شیعه گری وامام زمان- نوشته دکترروشنگر- نشرنیما آلمان- چاپ ۳- ص ۱۲۰
2 -  برگرفته از نقش روحانیت درتاریخ معاصرایران – نوشته دکتر م. یاوری Kashmiri- Nujum us- Sama P.364
3 -  قصاص العلماء- نوشته محمدبن سلیمان تنکابنی- تهران ۱۳۰۴- ص ۹۳٫
4 - نقش روحانیت در تاریخ معاصر ایران- نوشته دکتر م.یاوری-۱۳۶۰ – ص ۲۱-۲۳ –برگرفته از روضه الصفای ناصری- نوشته رضاقلی هدایت- ج ۹- ص ۱۶۴۶ – سفرنامه ویلوک ۱۵ ژوئیه-

Monday, March 18, 2019

Sunday, March 17, 2019

دوبیتی های بهاری - مهدی یعقوبی




زمستان گرچه دائم زمهریر است
به پشتش نوبهاری دلپذیر است
شب هر چه تیره و تاریک اما
به رفتن ای دل من ناگزیر است



قناری بر فراز شاخه ها مست
سه تاری در رواق خانه در دست
کجایی دلبرم گلبوسه ات کو
طلوع سال نو چیزی نماندست
 

به لبخند شقایق روی کهسار
ترنم های قمری ها  به گلزار
بهاران می رسد آهسته از راه
به تیک و تاک ساعتها به دیوار

Friday, March 15, 2019

نخستین سالگرد مرگ هاوکینگ


هاوکینگ در بهشت

نخستین سالگرد مرگ هاوکینگ ــ در یادبود نابغه فیزیک

بخش هایی از گفت و گوی تلوزیونی لاری کینگ برنامه ساز پر آوازه شبکه سی ان ان با پروفسور استیون هاوکینگ ..

لاری کینگ: امشب به سراغ مردی باهوش ، شگفت آور و نیرویی باور نکردنی میرویم.  ما به خود می بالیم از اینکه امشب میزبان پروفسور استیون هاوکینگ هستیم.

لاری کینگ: بزرگترین دستاورد شما چه بوده است

هاوکینگ: شادمانم از اینکه دانشمان را از انفجار بزرگ و سیاه چاله ها، از آغاز و انجام زمان گسترش داده ام. کمابیش گفته ام که بر سیاه چاله ها نور تابانده ام، اما شاید این کنایه درستی نباشد.

لاری کینگ: آیا از کودکی دانشی ذاتی داشتید یا آن را آموختید؟ آیا بچه باهوشی بودید؟

هاوکینگ: همه کودکان پرسش هایی می کنند. چیزها چگونه کار می کنند و چرا چنین هستند؟ اما همچنانکه بزرگتر می شوند، به آنها می گویند این پرسش ها احمقانه است یا اینکه پاسخی ندارند. من کودکی هستم که هرگز بزرگ نشده ام و همچنان میپرسم چگونه و چرا. گاهی هم پاسخی پیدا می کنم.

لاری کینگ:آیا خود را آموزگار، پژوهشگر، دانشمند یا همه این چیز ها می دانید؟

هاوکینگ : من خود را یک دانشمند پژوهشگر می دانم . به دانشجویان کارشناسی آموزش نمی دهم اما استاد راهنمای کموبیش سی دانشجوی دکتری بوده ام .

لاری کینگ: آیا راهنما و مربی داشته اید؟

هاوکینگ: چند استاد خوب داشته ام و چندتا هم نچندان خوب. اما هیچیک راهنما و مربی من نبوده اند. نزدیک ترینشان راجر پنروز است که کارش، انفجار بزرگ و سیاه چاله ها را به من شناساند. اما او بیشتر همکار و یاورم بود تا راهنما و مربی.

لاری کینگ : چرا این رشته را برگزیدید؟

Monday, March 11, 2019

چرا زن عورت است؟


وبسایت رسمی اهل سنت و جماعت ایران

Sunday, March 10, 2019

وصیت نامه دهخدا روی قوطی سیگار



وصیت نامه دهخدا روی قوطی سیگار
مرحوم دهخدا پی در پی سیگار می‌کشید و خاکستر سیگار و چوب سوخته کبریت را هرجا می‌رسید می‌انداخت. از عجایب این بود که قلم و دوات مرتبی نداشت و بارها شد که با سر سوخته کبریت چیزی نوشت و یادداشت کرد. خدا می‌داند چند بار دیدم که در پی مداد خود می‌گردد و هرگز به یاد نمی‌آورد آن را کجا گذاشته است. روی هر کاغذ پاره ای که می‌یافت یادداشت می‌کرد. مکرر روی پاکت شیرینی یا میوه و روی کاغذ پاره‌ای که سیگار در آن پیچیده بودند در حضور من چیزی می‌نوشت. گاهی قوطی خالی کبریت را پاره می‌کرد و روی چوب سفید آن یادداشتی می‌کرد.
تهران ۹ مهرماه ۱۳۳۸
سعید نفیسی، خاطرات ادبی و سیاسی و جوانی

Friday, March 08, 2019

زن جهان انسان و هرگز عورت و ناموس نیست

هشت مارس روز جهانی زن گرامی باد


 زن جهان انسان و هرگز عورت و ناموس نیست
مرد سالاری بجز اندیشه ای منحوس نیست
شاهکار خلقت و آیینه دار زندگیست
در حصار خانه ها چون برده ای محبوس نیست
ای خدا هستی اگر بشنو خروشم را به خشم !؟
زن بهشتت فاحشه یا حوری فردوس نیست
مظهر آزادی و زیبایی بی منتهاست
ناقص العقل  و ذلیل و بنده و پابوس نیست
ای عبا بردوش و ای عمامه دار و خرقه پوش
زن نماد شهوت و یا سمبل سالوس نیست
تا که زن در بند باشد هیچ مرد آزاد نیست
زندگی هر لحظه اش جز حسرت و افسوس نیست
گرمی خورشید در لبخند راز آلوده اش
عشق هرگز چون که در چشمان زن محسوس نیست
زن کتاب مهربانی برگهای عاطفه ست
این جهان بی عطر او جز وحشتی ملموس نیست
تف به روتان زن ستیزان ، پشم و ریشان ، شیخکان
هیچ ننگی چون شما هر گز به یک قاموس نیست
قرن ها زن را به دار و سنگسارش کرده اید
این حجاب لعنتی جز بر سرش کابوس نیست

مهدی یعقوبی

Tuesday, March 05, 2019

قضیه قوری چای آسمانی راسل



روی عکس کلیک کنید

 برتراند راسل فیلسوف ، ریاضی دان و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۵۲ میلادی به درخواست مجله ایلوستریتد مقاله ‌ایی تحت عنوان "آیا خدایی هست" نوشت که البته هرگز منتشر نشده بود .
قوری راسل ، که آنرا «قوری چای آسمانی» نیز خوانده اند منظور از آن ردّ نظری بود که ارائهٔ دلیل بر نبود خدا یا بار اثبات فلسفی را بر عهدهٔ شکاکان می‌داند. راسل توضیح می‌دهد که بار اثبات ادعایی غیرقابل ابطال بر عهده مدعی است و نه دیگران.
تمثیل «قوری چای‌باوری» راسل کماکان مبنای بسیاری از مناظرات و مورد استفاده دگر اندیشان است.
 

Friday, March 01, 2019

انیشتین در حالی‌ که متأهل بود، اقلاً با شش زن دیگر ارتباط جنسی و سکس داشت




عشق اینشتین نسبت به زنان و داستان عشق او با «خانم جاسوس روسی»

sputniknews
البرت اینشتین، هنگام کار در پوهنتون پرینستون امریکا، بر زنی عاشق شد که کارمند اسبق کا جی بی او را «اجنت استخبارات شوروی» خوانده است.


رادریگو الونسو (Rodrigo Alonso) در نشریه «ABC.es» اسپانیه می نویسد، به همه معلوم است که البیرت اینشتین نه تنها بزرگترین دانشمند زمان خود، بلکه یکی از سمبول های قرن XX محسوب میشود. مولف تئوری نسبیت نه تنها بر کشفیات زیادی علمی دست یافته بود، بلکه او اشتهای اقناع ناشدنی شهوت داشت که مزاحم حفظ وفاداری او به دو همسر خود میلییوا ماریچ و ایلزا اینشتین (Mileva Mariç y Elsa Einstein) میشد.

 او با تعداد زیادی زنان روابط نزدیک جنسی برقرار نموده بود که در جمله آنها مارگاریتا کاننینکووا، مظنون به جاسوسی به نفع اتحاد جماهیر شوروی، نیز شامل بود.

همسر مجسمه ساز
دانشمند نامی از تهدیدهای گریخت که در اروپا در حال تکوین نازیزم بروز نمودند و در محیط علمی، جای که امن بود، مسکن گزین شد. او در پوهنتون پینسلوانیا لقب پروفیسور فزیک کسب کرد و در آنجا طی سال های بعدی کار میکرد.
در داخل این پوهنتون مشهور امریکایی او به مارگاریتا کانینکووا فزیکدان نابغه آشنا شد. آنها را شوهرش، مجسمه ساز مشهور شوروی سرگی کونینکوف، باهم آشنا ساخت که به پریستون جهت کار بالای مجسمه نیم تن دانشمند افسانوی آمده بود. در همین وقت اینشتین بر همسر مجسمه ساز عاشق شد.
راجع به روابط کانینکووا و اینشتین از نامه های دانشمند معلوم گردید که در لیلام Sotheby´s در سال 1998 به معرض فروش گذاشته شدند. نام این زن همچنان در کتاب سوداپلاتوف کارمند اسبق کا جی بی نیز ذکر شده که در آن معشوقه اینشتین یاداوری میشود که مولف او را اجنت استخبارات شوروی می خواند که در امریکا فعالیت میکرد.

او در سال ۱۹۳۱ در نامه‌ای به مارگوت، دخترخونده‌اش، می‌نویسد: درست است که M مرا در سفر به انگلستان همراهی کرد و این تعقیب او دگر خارج از کنترل است. سوای تمام دیگر بانوان، من تنها با خانم L ارتباط دارم که فردی کاملاً بی‌ضرر و مناسب است

دکتر سروش در کالیفرنیا: خمینی باسوادترین رهبر در تاریخ ایران است


روی عکس کلیک کنید
بخشی از سخنان دکتر سروش در کالیفرنیا در 40 سالگی انقلاب ایران


دکتر سروش پس از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه‌ها با معرفی بهشتی و تأیید روح‌الله خمینی به عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی درآمد و تا سال ۱۳۶۲ که این ستاد منحل شد عضو آن ماند.
 انقلاب فرهنگی یا همان کودتای فرهنگی لکه ای ننگین بر پیشانی این منورالفکر اسلامی است .
او هنوز که هنوز است دستهای خمینی را که از خون هزاران هزار ایرانی بیگناه آلوده است می شوید .
 

*********

آفتاب دیروز و کیمیای امروز ، عبدالکریم سروش
مجله کیهان فرهنگی 

خرداد ۱۳۶۸

بر ارواح پاک‌ همهء‌ انبیاء‌ و اولیا و برگزیدگان خـداوند، درود مـی‌فرستیم و از روح پاک امـام بزرگوار امت رضوان‌ اله تعالی علیه،استعداد همت می‌کنیم.
هفتهء پیشین،هفتهء تلخ و شکوهمندی بود.تلخ بود از‌ این جهت کـه مردم‌ ما‌ انسانی بزرگ و روحی عارف و مجاهد را از دست دادند و در سوگ او نشستند و شکوهمند بـود به خاطر تودیع پرشـکوهی کـه مردم با آن بزرگوار کردند و حماسهء‌ شگرف مردمی که در این حادثه آفریدند.برای همهء کسانی که به فضیلت عشق می‌ورزند و نسبت به صلابت و عشق و جهاد و شجاعت،ارادت می‌ورزند،داشتن چنان مردی در میان خود موجب‌ افـتخار‌ است و رفتن او موجب اندوه.
غیرت حق بود و با حق چاره نیست‌ کو دلی کز حکم حق صد پاره نیست؟
انا لله و انا الیه راجعون.از خداوند طلب‌ می‌کنیم‌ که ثوابی از این مجلس به روح آن بزرگوار بفرستد و همهء مـا را در غـم ایشان اجر و صبر عنایت کند.
و این حادثه و امثال آن را‌ موجب‌ عبرت و گشوده شدن چشم و بیناتر شدن نسبت به حقیقت جهان قرار بدهد.


سخن امشب را در اطراف منزلت عرفانی-سیاسی ایشان اختصاص می‌دهیم و درین جانب از جـوانب‌ شـخصیت‌ ایشان‌ بحث می‌کنیم.