کارخانه وحرمسرا از بیان جعفرشهری
دوختهفروشی شغلی بود که در دوره قاجار به جهت بدقولی خیاطها بوجود آمد. دوختهفروشان که همان تاجران پارچهفروش بودند، لباسِ آماده و دوخته شده میفروختند و مشتری دیگر اجرت خیاط، بیا و برو و معطلی ماه و سال نداشت و همانجا پولی داده و هرچه به تنش خورد، میخرید.
دوختهفروشها کم کم در طمع سود بیشتر، خیاطهای زن را جایگزین خیاطهای مرد کردند تا اجرت کمتری به آنها بپردازند.
پس از مدتی حاجی بازاریان مومن، در طمع سود بیشتر، به فکر افتادند که با صیغه کردن زنان، همین اجرت اندک هم به زنان خیاط نپردازند! و به بهانه اینکه صاحب کار به فعل حرام نیافتد صیغهای بینشان خوانده میشد. زنِ صیغهای که دیگر کار برای شوهرش کرده، چه قابلی داشت اجرت بطلبد!
فقط کافی بود هفتهای دو سه قران گرفته و آنرا هم برای روز یا شبی که شوهرش میآمد، خرج کرده برایش ناهار و شام تنقلات فراهم آورد و خود با نان خالی و یا نان بیات که دورهگردها میفروختند سر کرده و به قول ترکها هم اولاخ و هم سولاخ بشود!
برخی همان دو سه قران هم سختشان بود بدهند و تنها ده شاهی به این زنان بیسرپرست که جایی نداشتند بروند داده و از آنان همهجوره استفاده میکردند. اینکه این صیغهها با آن دهشاهی چگونه باید زندگی کنند، امری بود که به خودشان مربوط بود و واضح بود که بقیه مخارج را باید صیغهکنندههای بیخطبه پرداخت کنند!
به مرور زنان جوان و زیبا جایگزین پیر و زشتها شده و هر دوختهفروش با در اختیار گرفتن تعدادی از آنها، صاحب حرمسرایی شد که هم برایش حکم کارخانه داشت و هم لذتها و دلخوشیها و عیشهای گوناگون برایش بوجود میآورد.
در میان زنان صیغهای که برای دوختهفروشان کار میکردند، دو دسته بسیار قرب و منزلت داشتند. اول آنهایی که از خود اتاق یا خانهای داشتند که نخواهند کرایهای از دوختهفروش مطالبه نمایند و دوم آنها که نزاییده باشند و امتحان داده باشند که نمیتوانند آبستن شوند!
"یعنی نازا و عقیم باشند
بزرگترین منبع درآمد اداره پلیس ایران، مالیاتی است که از روسپی ها گرفته میشود و بسته به میزان دلربایی شان از نیم کرون تا 20کرون "حدود30تومان" در ماه متغیر است. روسپی های تراز بالا را خاتون می نامیدند و اغلب بازارشان بیش از یک شهر بود و تنها در خدمت اعیان و رجال و سرآمدان بودند و بیشتر در مهمانی های شاهزادگان و درباریان حاضر میشدند. با اینحال براساس سرشماری که در 1301
دربین جمعیت 240هزارنفری تهران انجام شد چنین آمده است: زن خودفروش 1 . 5درصد، دختر خودفروش 1درصد، زن تک پران2درصد، پسر خودفروش 1.5 درصد، پا انداز زن 305نفر پا انداز مرد 60 نفر.
"پا انداز=دلال محبت، جاکش، واسط بین مشتری و روسپی زن یا مرد
دوختهفروشی شغلی بود که در دوره قاجار به جهت بدقولی خیاطها بوجود آمد. دوختهفروشان که همان تاجران پارچهفروش بودند، لباسِ آماده و دوخته شده میفروختند و مشتری دیگر اجرت خیاط، بیا و برو و معطلی ماه و سال نداشت و همانجا پولی داده و هرچه به تنش خورد، میخرید.
دوختهفروشها کم کم در طمع سود بیشتر، خیاطهای زن را جایگزین خیاطهای مرد کردند تا اجرت کمتری به آنها بپردازند.
پس از مدتی حاجی بازاریان مومن، در طمع سود بیشتر، به فکر افتادند که با صیغه کردن زنان، همین اجرت اندک هم به زنان خیاط نپردازند! و به بهانه اینکه صاحب کار به فعل حرام نیافتد صیغهای بینشان خوانده میشد. زنِ صیغهای که دیگر کار برای شوهرش کرده، چه قابلی داشت اجرت بطلبد!
فقط کافی بود هفتهای دو سه قران گرفته و آنرا هم برای روز یا شبی که شوهرش میآمد، خرج کرده برایش ناهار و شام تنقلات فراهم آورد و خود با نان خالی و یا نان بیات که دورهگردها میفروختند سر کرده و به قول ترکها هم اولاخ و هم سولاخ بشود!
برخی همان دو سه قران هم سختشان بود بدهند و تنها ده شاهی به این زنان بیسرپرست که جایی نداشتند بروند داده و از آنان همهجوره استفاده میکردند. اینکه این صیغهها با آن دهشاهی چگونه باید زندگی کنند، امری بود که به خودشان مربوط بود و واضح بود که بقیه مخارج را باید صیغهکنندههای بیخطبه پرداخت کنند!
به مرور زنان جوان و زیبا جایگزین پیر و زشتها شده و هر دوختهفروش با در اختیار گرفتن تعدادی از آنها، صاحب حرمسرایی شد که هم برایش حکم کارخانه داشت و هم لذتها و دلخوشیها و عیشهای گوناگون برایش بوجود میآورد.
در میان زنان صیغهای که برای دوختهفروشان کار میکردند، دو دسته بسیار قرب و منزلت داشتند. اول آنهایی که از خود اتاق یا خانهای داشتند که نخواهند کرایهای از دوختهفروش مطالبه نمایند و دوم آنها که نزاییده باشند و امتحان داده باشند که نمیتوانند آبستن شوند!
"یعنی نازا و عقیم باشند
بزرگترین منبع درآمد اداره پلیس ایران، مالیاتی است که از روسپی ها گرفته میشود و بسته به میزان دلربایی شان از نیم کرون تا 20کرون "حدود30تومان" در ماه متغیر است. روسپی های تراز بالا را خاتون می نامیدند و اغلب بازارشان بیش از یک شهر بود و تنها در خدمت اعیان و رجال و سرآمدان بودند و بیشتر در مهمانی های شاهزادگان و درباریان حاضر میشدند. با اینحال براساس سرشماری که در 1301
دربین جمعیت 240هزارنفری تهران انجام شد چنین آمده است: زن خودفروش 1 . 5درصد، دختر خودفروش 1درصد، زن تک پران2درصد، پسر خودفروش 1.5 درصد، پا انداز زن 305نفر پا انداز مرد 60 نفر.
"پا انداز=دلال محبت، جاکش، واسط بین مشتری و روسپی زن یا مرد
No comments:
Post a Comment