Sunday, March 27, 2016

پیش از اسلام عشق بود آیین ما




پیش از اسلام عشق بود آیین ما
از محبت سنگچین دین ما
رقص و آواز و سرور و شعر و شور
سرزمینی از بلور و جنس نور
آفتاب مهربانی در نگاه
دوستت دارم به زیر چتر ماه
کوچه کوچه نغمه های می فروش
دور هم شبها صدای نوش نوش
سازهای دلکش سنتور و تار
چنگ و بربط در کنار رقص یار
عطر گل میداد رویاهای ما
مهرورزی در دل زیبای ما
دختران گیسویشان آزاد بود
رنگ و روی چهره هاشان شاد بود
جشن ها هر روز و هر شب داشتیم
زندگی را عشق می پنداشتیم
روز مرگ هم می که می نوشیده ایم
جامه رنگین که می پوشیده ایم
تا بهاران نرم نرمک می رسید
دل درون سینه هامان می تپید
چون قناری ها که عاشق می شدیم
در پی دشت شقایق می شدیم
اوج آبی ها سحر پر می زدیم
بانگ آزادی به هر در می زدیم
خانه ها لبریز از امید بود
میهنم گلخوشه خورشید بود
****
بعد از اسلام این وطن ویران شده است
تیره و تاریک و قبرستان شده است
اشک و آه و ناله و رخت عزا
روضه خوان و منبر و شال و عبا
گرگها بر پیکرش افتاده اند
چوب تاراج هستی اش را داده اند
***
با توام آرش کمان و تیر کو
شیرهای میهنم شمشیر کو


مهدی یعقوبی


Tuesday, March 22, 2016

در زیر چتر خاطراتی عاشقانه




در زیر چتر خاطراتی عاشقانه
با نم نم باران به بامم دانه دانه
می پیچد عطرت در حیاط کوچک من
با نور خورشیدی درخشان در شبانه
رنگین کمان عشق تو بر کهکشانم
پلهایی از آیینه و شعر و ترانه
حس می کنم دست تو را بر گونه هایم
وقتی که هق هق اشک می ریزم به خانه
برق نگاهت در خیالم می درخشد 
آرامش نابی فراسوی زمانه
بی تو چه وحشت می  کنم در رعد و در برق
 چون مرغکی بی همدم و بی آشیانه
در زیر آوار سیاهی ها دو چشمت
تنها دلیل بودنم تنها بهانه 
تا میوزد یادت حریم رازهایم
لبریز از گل میشوم ، صدها جوانه
ای بی نهایت مهربانی ای همه نور
رود شرابی در رگانم جاودانه
هستی تو وقتی نیستی اینجا کنارم
ای عشق ای پیدای ناپیدا کرانه

مهدی یعقوبی


Thursday, March 10, 2016

مبهوت در آیینه رویای تو بودن






مبهوت در آیینه رویای تو بودن
در زیر پر خاطره هایت که غنودن
با رایحه یاد تو در گوشه ایوان
با هر تپش دل غزل تازه سرودن
ژرفای خیالت به فراسوی زمانها
در سیر و سفر در ابدیت که نمودن
در زمزمه با عکس رخت خلوت خاموش
از ماه پس پنجره ها بوسه ربودن
مانند گلی سرخ سحرگاه بهاران
جز پرتویی از عشق تو عالم که  نبودن
از شوق تماشای تو از قعر شب تار
تا خطه خورشید سحر پر که گشودن
زیبایی جادویی رخسار تو را شاد
در نقره مهتاب شبانگاه ستودن
من عاشقتم عاشقتم عاشقتم را
از روی لب و برق نگاه تو شنودن


مهدی یعقوبی



Monday, March 07, 2016