Wednesday, April 29, 2015

ما کارگرانیم



از آهن و فولاد سراسر به جهانیم
ما کارگران کارگران کارگرانیم
بر گرده مان ضربه شلاق شب و روز
نفرین شدگان ، دوزخیان ، در غم نانیم
با پیکر تبدیده در اعماق معادن
با دست پر از پینه خود جان بفشانیم
عالم همگی یکسره خون و عرق ماست
هر چند گرسنه همه ی عمر بمانیم
بازوی شرف رایتی از صاعقه بر کف
زنجیر شده در قفس هر کوی و کرانیم
توفان خروشنده دریایی از آتش
ما نغمه خورشید دل تیره شبانیم
پیروزی ما بسته به همبستگی ماست
ما متحدیم متحد هر ذره جانیم
با مشت گره کرده از آزادی بخوانیم
رویای بهاران به زمستان و خزانیم
با بغض فرو خفته تاریخی پر از رنج
در بال و پر صاعقه ها شعله کشانیم
ای وای از آن روز که با خشم خروشا ن
ما پرچم خود را دل میدان بنشانیم
 با چنگ و به دندان شده حق خودمان را
در یک تن واحد همگی مان بستانیم 
ما کارگران کارگران کارگرانیم
بنیاد ستم را همه عالم بتکانیم

مهدی یعقوبی

Tuesday, April 28, 2015

ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ ﺣﺎﻓﻆ شراب خوار و مخالفت شدید مفتی شهر



ﺍﺩﻭﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﻭﻥ ﺷﺮﻕ ﺷﻨﺎﺱ ﻧﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺳﻔﺮﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼبه ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﺪ : ﺩﺭ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ ﺩﺭ میﮕﺬﺭﺩ ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ( ﺍﺭﺍﺯﻝ ﺍﻭﺑﺎﺵ ) به ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻣﯿﺮﯾﺰﻧﺪ ﻭ ماﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ . به این دلیل ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ ﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ در ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ .  فرﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ مخالفت ﺑﺮﻣﯿﺨﯿﺰﻧﺪ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮﯼ ﻭ ﺟر و بحث  ﺯﯾﺎﺩ یک ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ بیاورند ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ نمایند .
ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ میکند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ :
ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ
ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ کنشت ........

ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ می ﺍﻓﮑﻨﻨﺪ . ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﭘﺬﯾﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ آن ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ " ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ " ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ .

« ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ » ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺩﻭﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﻭﻥ - ﺟﻠﺪ سوم


Saturday, April 25, 2015

کشتن خمینی آسان بود - شاپور بختیار


دكتر بختيار: اگر خمينی كشته شده بود آنوقت شما می دیدید كه مردم ايران تا چند سال برای يك جنايتكار اشك ميريختند و سينه ميزدند


كشتن خمينی خيلی آسان بود ولی هيچ كس نميخواست خمينی را بكشد. چظور سپهبد تيمور بختيار را ساواك ميتواست در عراق بكشد و آقای خمينی را نميتوانست بكشد؟ اينكه از آن زمان. زمانی هم كه بنده عرض كردم خيلی آسان بود. بهمين آقای ربيعی ميتوانستم بگويم طياره اش را سرنگون كند. اگر او نميكرد وسائل ديگری بود كه بكنيم. ولی آنوقت عوض سه سال و سی سال، سيصد سال ما در عزای اين امام مظلومان بوديم. هيچوقت نبايد يك ابله جانی را مظلوم كرد. اشتباهاتی كه سلاطين و سران دولتها ميكنند اينست كه اشخاص كوچكی را زجر و شكنجه ميدهند و به يك درجه ای ميرسانند كه اين افراد پيغمبر ميشوند و امام ميشوند. در هر صورت مقدس ميشوند و در ذهن مردم درجه والائی ميگيرند. اگر خمينی كشته شده بود آنوقت شما ميديديد كه مردم ايران تا چند سال برای يك جنايتكار اشك ميريختند و سينه ميزدند. ولی حالا روزی كه اين جنايتكار از بين برود مردم ايران با اين همه بلائی كه بسرشان آمده شادی و پايكوبی خواهند كرد .
.
شايد يك مقداری ملت ما، با تمام گرفتاريهائی كه دارد، مستحق بود كه يك خمينی را هم ببيند و بيدار بشود، يواش يواش بفهمد كه حرمت قانون و آزادی خود و ديگران بايستی در مملكت يك روزی بنيانگذاری بشود. و اما راجع به اين مسئله ای كه گفتيد، چند نفر از دوستان ايشان بمن رجوع كردند كه ايشان تأمين جانی دارد يا ندارد. بنده گفتم كه من دستور داده ام تا فرودگاه مهرآباد و آمدن در سالن، قوای انتظامی برای حفاظت همه مردم باشند. ولی اگر از آنجا رفت بيرون و هر جا كه خواست برود، حفظ امنيت ايشان با وضعی كه در اين ايام هست برای من مشكل است كه قبول بكنم. فكر ميكردم اگر يك افسری، يك مأمور ساواكی يا يك آدمی كه بهر علت با خمينی خرده حسابی داشته باشد،‌ بهر دليل و تقدير، پای طياره او را بكشد باز ما شايد به فاجعه يك حمق مطلق برای چند قرن مبتلا ميشديم. اين بود كه موافقت نكردم و گفتم قوای انتظامی حفاظت ايشان را تا فرودگاه و تا سالن فرودگاه خواهند داشت. بعد هم آنها از من خواستند يك هلی كوپتر به ايشان بدهم كه با هلی كوپتر به بهشت زهرا برود. ولی از آنجا كه آمد بيرون حفاظتش مطلقاً با ما نبود. همان آخوندها، همان بازاريها كه بعضی هايشان هم بعد تير باران شدند بعضی هاشان در اروپا امروز گريه و زاری ميكنند و يا پی يك رهبر ديگر ميروند كه ايران را نجات بدهند، همان ها يك كميته ای درست كرده بودند كه اين كارها را انجام ميداد .
.
منتهای مراتب بعد از سه سال اين استدلالها و اين صحبت ها خيلی آسان است – مردم بقدری بر افروخته بودند،‌ مردم بقدری ملتهب بودند،‌ مردم بقدری در وجود اين آدم يك چيزی كه هيچوقت نداشت ميديدند كه ميتوانست اطمينان داشته باشد كه امنيت جانی دارد و معهذا من ترتيب ديگری هم دادم چون احتمال ميرفت كه خود اين آقايان يك عده ای را بفرستند، حالا كشتن نه، ولی برای محاصره خانه و فحش و انداختن نارنجك و غيره برای بدنام كردن دولت، من به مرحوم سپهبد رحيمی دستور دادم كه تا يك كيلومتری خانه ايشان قوای انتظامی را عقب بكشيد آنجا يك خط محاصره يك كيلومتری دور خانه برقرار باشد كه تنها كسانی كه بطور عادی به ديد و بازديد ميروند بروند ولی نگذاريد بلوا ايجاد بشود. اين سياست ما بود بطور كلی با ايشان وقتی كه وارد ايران شد. از همان روز اول ماهيت خودش را با اراجيفی مثل توی دهن اين ميزنم و لگد ميزنم و چه ميكنم و اينجور حرفها نشان داد .
.
                     مصاحبه رادیويى با دکتر شاپور بختیار ۱۳۶۰


Friday, April 24, 2015

چرا جمهوری اسلامی دشمن تراشی میکند - آدولف هیتلر



یکی از شووینسم و نژادپرستی برای تهییج و خر کردن مردم استفاده میکند و دیگری از « اسلام  » برای بردگی امت همیشه در صحنه هر دو خطرناکند و در واقع دو روی یک سکه اند و ضد بشریت متمدن .








Sunday, April 19, 2015

شیخکی مومن و با تقوا بود



عاشقانه های مهدی یعقوبی - 41


در سراشیب غروب
ساعتی مانده به خواب سبک گنجشکان
سر قایق لب رود
من تو را بوسیدم
و به حیرت دیدم 
به چه نفرت ما را 
مردم میهن در زنجیرم
که نگه میکردند 
گوییا ، انگاری
چون جنایتکاری
عاشقان را به وطن می دیدند

خشم در چهره شان می جوشید
و به روی لبشان
لعن و نفرین بر ما

تو در آغوش تب آلوده من ترسیدی 
و در احساسی گنگ
نرم می لرزیدی
تپش قلب تو را
 می شنیدم در خویش 
با دلی پر تشویش

ناگهان کرکس ها 
همه با ریش سیاه 
که هجوم آوردند
و مرا در غل و زنجیر و قفس افکندند
شیخکی هم ناگاه
سر رسید از خم راه
سیلی سنگینی
به بناگوشت زد 
خون سرخت آنگاه
بر خیابان پاشید
نعره اش خشماگین
در هوا از همه سو بر سر و رویت  پیچید :
باید این فاحشه ها را با مشت
مثل سگهای بیابانی کشت

 شیخکی مومن و با تقوا بود
بر لبش روز و به شب فاطمه زهرا بود

*******

گریه کن محبوبم
این همان مردم محنت زده اند
که به جان دادن عاشق بر دار
گرد هم حلقه زنان در بازار 
شادمان می خندند
و به یک بوسه زیبای دو عاشق در دل
کینه ای بی پایان می بندند
و به گنداب و لجنزاری که در آن غرقند
از خدا خرسندند 
گریه کن ای خوبم 
همدم و محبوبم

Saturday, April 18, 2015

متاسفانه ایران به سمت برابری جنسیتی می‌رود


به گزارش دیگربان، خانم روح‌افزا گفته متاسف است از اینکه در حال حاضر مقام زن «نادیده» گرفته شده و جهان به سمت «برابری جنسیتی» حرکت می‌کند و دائم «چکش حقوق من٬ حقوق من» بر سر زده می‌شود.

وی افزوده متأسفانه امروز در همه جا گفته می‌شود باید زن‌ها اجتماعی و دارای اشتغال باشند و به ورزشگاه‌ها بروند و سوت بزنند.
برابری زن و مرد از جمله افکار غلط غربی است 
این زن محافظه‌کار اضافه کرده که امروز حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی و اقتصادی بیشتر جنبه نمایشی پیدا کرده که زنان چادری باید در برابر چنین فرهنگی ایستادگی کنند.
به گفته وی زنان در جهان امروز در «منجلاب بدی‌ها» گم شده و ارزش و جایگاه خود را از دست داده‌اند.

تعداد قابل توجهی از زنان محافظه‌کار که در مناصب دولتی و سیاسی قرار دارند سال‌هاست که با فعالیت مدافعان حقوق زن در ایران مقابله کرده و حملات تندی متوجه آن‌ها می‌کنند.

این دسته از زنان مدافع و مروج دیدگاه‌های سنتی و مذهبی درباره زن بوده در حالی خود برخلاف صریح این دیدگاه‌ها وارد عرصه قدرت شده و به مانعی بر سر رعایت حقوق زنان تبدیل شده‌اند.

اعتراض زنان به حجاب اجباری سال 57
عده ای از روشنفکران مسلمان به سخنان فرشته روح افزا معاون شورای هماهنگی زنان انتقاد کرده اند در حالی که این خانم محترم سخنانشان بر اساس گفته ها و احادیث و روایات مستند میباشد . برای مثال امام علی در نهج البلاغه می فرماید :

   بعد فراغه من حرب الجمل، في ذم النساء مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الاِِْيمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ: فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاةِ وَالصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ، وَأَمَّا فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاةِ وَالصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ، وَأَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ مِنْهُنّ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَأَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الاََْنْصَافِ مِنْ مَوارِيثِ الرِّجَالِ؛ فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ، وَكُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ، وَلاَتُطِيعُوهُنَّ فِي المَعْرُوفِ حَتَّى لاَ يَطْمَعْنَ فِي المُنكَرِ

ترجمه علامه محمد تقی جعفری :
    خطبه‏ايست از آن حضرت‏پس از اتمام جنگ جمل درباره زنها ايراد فرموده است

    اى مردم،ايمان زنان ناقص است، برخوردارى زنان از سهم الارث‏ ناقص است، عقول آنان ناقص است، دليل نقصان ايمان زنان بازنشست آنان ‏در روزهاى قاعدگى از نماز و روزه است، دليل نقصان عقول آنان تساوى‏ شهادت دو زن با يك مرد است، دليل نقصان برخوردارى آنان از سهم الارث‏ اين است كه نصف سهم الارث مردان است. از زنهاى پليد بترسيد و از خوبان‏ آنان برحذر باشيد، در كارهاى نيكو از زنان اطاعت مكنيد، تا در كارهاى‏ زشت طمعى نورزند.

آیت الله خامنه ای هم می گفته اند :

برابری به معنای عدالت نیست ، عدالت همیشه حق است ، اما برابری گاه حق است و گاه باطل




هر چه میخواهی بکن اما براندازی نکن - مهدی یعقوبی



هر چه میخواهی بکن اما براندازی نکن
با نوامیس خدا آخوندها بازی نکن
خط سرخ مملکت در پشم و ریش رهبریست
هر چه وز وز میکند خمپاره اندازی نکن
تا دلت خواهد بدزد اما زکاتت را بده
با اصول فقه ما آهنگ ناسازی نکن



Thursday, April 16, 2015

بخشهایی از پرسش های دادگاه انقلاب از غلامرضا نیک پی شهردار تهران قبل از اعدام



بخشهایی از پرسشهای دادگاه انقلاب، چند ماه پس از انقلاب اسلامی سال ٥٧، از دکتر غلامرضا نیک‌پی، شهردار تهران به نقل از روزنامه اطلاعات فروردین ۱۳۵۸

دادگاه: خواهش می‌کنم خودتان را معرفی کنید و تخصصتان را بفرمایید.
نیک پی: غلامرضا نیک‌پی، دکتر در اقتصاد 
دادگاه: خواهش می‌کنم درباره ثروت‌تان از منقول و غیرمنقول.....
نیک‌پی: تا سال 1329 من هیچ نداشتم. در سال 1329 مادرم فوت کرد و مقدار قابل توجهی اموال به من رسید. از جمله املاکی بود در فریدن اصفهان و در لنجان اصفهان که این اموال با این که من رفتم انگلستان و در آنجا تحصیل می‌‌کردم و مادرم هم که آمده بود در انگلستان و همانجا فوت کرد، برای مدت 6 سال و اندی که در انگلستان بودم همان طور بی‌سرپرست بود، وقتی برگشتم قبل از این که بشود سر وصورتی به آنها داد، اصلاحات ارضی آنها را گرفت و با پول آنها و پس‌انداز خودم 2500 متر زمین خریدم از قرار متری 172تومان و به همین جهت هم در سند انتقال نوشتم، در حالی که قیمت منطقه‌ای 60تومان بود. دارایی من محدود بود به همین منزل تا یک سال و چند ماه پیش که پدرم فوت کرد و اموال قابل توجهی از پدرم ماند که به من و سه برادرم و یک خواهر و نامادریم رسید که اسنادش موجود است.
دادگاه: در خارج چی؟
نیک‌پی: در خارج هیچی نداشتم.
دادگاه: یک شایعه بود که بعد از این که شما از شهرداری کنار رفتید در حدود 500 یا 600میلیون تومان پول از فرودگاه مهرآباد هنگام خارج شدن همراهتان بود و بعد که دستور توقیف شما از طرف‌ شاه صادر شد، بعضی‌ها گفتند این پول را دربار گرفت و بعضی‌ها گفتند معلوم نشد چه شد و متعاقبا مورد لطف مجدد قرار گرفتید و سناتور شدید. این شایعه‌ای بود که صحت و سقم‌اش معلوم نیست و این مدت‌ها مورد بحث مردم بود و بعد هم شما سناتور انتصابی شدید، خواهش می‌کنم بگویید در این‌باره اصولا چه نظری دارید؟
نیک‌پی: اولا من قبل از این شایعه سناتور شدم. در این فاصله پدر من فوت کرد و من پدرم را بردم اصفهان که به خاک بسپارم، عده کثیری در آنجا بودند، از جمله تمام روسای ادارات و روحانیون از جمله حضرت آیت‌ا... خادمی تشریف آوردند که نماز میت گذاشتند و من اصلا فرودگاه مهرآباد نبودم، تحقیق بفرمایید اگر بنده در آن موقع پاسپورت گرفته بودم، اگر بنده در فرودگاه مهرآباد بودم، اگر در فرودگاه مهرآباد دیده شده‌ام، اصلا اگر وصله‌ای زده شده فکر می‌کنم این یک شایعه‌ای است که توسط ساواک مطرح شده که از طرف آقای ثابتی بوده و خودم فکر می‌کنم که شاید روی اختلافات شدیدی بود که بین آقای هویدا نخست‌وزیر که حالا شده بودند وزیر دربار و من، بر سر نقل و انتقال مطرح بود و مطلقا این شایعه صحت ندارد و اصلا امکان اینکه 500 یا 600میلیون تومان را بشود در یک کیف جا داد و حمل کرد وجود ندارد، امر بفرمایید بروند رسیدگی کنند اگر وصله‌ای زده شده، اگر شایعه‌ای بوده، فکر می‌کنم ساواک اینها را گفته، برای اینکه الان اسامی آنها اینجا است، افرادی اینها را گفته‌اند که افسران ساواک به آنها گفته بودند از جمله آقای مصطفوی وکیل دادگستری است که یکی از افسران ساواک که با او دوست بوده اینها را به او گفته بود.
دادگاه: مصطفوی که بود؟
نیک‌پی: مصطفوی وکیل دعاوی شهرداری بود.
دادگاه: بفرمایید افراد ساواک در شهرداری که با شما ارتباط داشتند چه کسانی هستند و آیا شما آنها را می‌شناسید؟
نیک‌پی: هیچ‌کدام را نمی‌شناسم. افراد ساواک در شهرداری را من به هیچ‌وجه نمی‌شناسم و با هیچ کدام در ارتباط نبودم.
دادگاه: خب، جناب نیک‌پی شما دکتر در اقتصاد هستید؟
نیک‌پی: بله قربان
دادگاه: خواهش می‌کنم ارتباط نیروی انسانی، ترافیک، استعمار، بورژوازی کمپرادور، یعنی وابسته و دلال را تعیین و تفسیر کنید.
نیک‌پی: یعنی از نظر بین‌المللی؟
دادگاه: یعنی نیروی انسانی با ترافیک چه ارتباطی دارد؟ اجازه بفرمایید تا من توضیحی خدمتتان بدهم، نیروی انسانی که ما در برنامه پنجم کمبود داشتیم و بیش از 270هزار برآورد کرده‌اند که این نیروی انسانی در استعمار و ترافیک به هم ارتباط دارند.
نیک‌پی: به نظر من مساله نیروی انسانی در ایران هیچ وقت مورد رسیدگی قرار نگرفته است. اصولا آمار در ایران مفهوم خاص خودش را از دست داده، من 7 سال که مدیرکل آمار شرکت نفت بودم توانستم یک نظامی به آمار شرکت نفت بدهم، حتی در شرکت نفت وقتی خارجیان رفتند آمار خودشان را بردند و آمار واقعی وجود خارجی نداشت و تا زمانی که من مسوول آمار شرکت نشدم و نتوانستم نظامی به آن بدهم، هیچ‌وقت نتوانستیم در جلساتی که داشتیم با کنسرسیوم برابری بکنیم. شما وقتی تهران را می‌بینید که همین‌جور اتومبیل پیکان بیرون می‌دهند، همین‌جور اتومبیل خارجی وارد کشور می‌کنند و همین‌جور اجازه بدهند که هر کسی بتواند از کمترین راه اتومبیل‌دار بشود بدون اینکه توجه داشته باشد که اثرات این اتومبیل در ترافیک شهر که سال‌های سال یک دینار سرمایه‌گذاری در کار زیربنایی ترافیک آن نشده حتی در موقعی که من تحویل گرفتم یک‌دانه پارکینگ نداشت، پل هوایی اصلا نداشت، موقعی که من تحویل گرفتم سی‌تا پارکینگ، 22 پل هوایی ساخته شد، باید حساب بکنند که این شهری که اصولا مثل تار عنکبوت می‌ماند، یعنی در حقیقت مرکز اصلیش بازار است و مرکز سکونتش شمیران است، این چگونه می‌تواند ترافیک خودش را توجیه کند.
دادگاه: این نظر شما درست است، اما حالا، الان به هم ریختگی ترافیک که موجب ضایعات ساعات کار نیروی انسانی می‌شود.
نیک‌پی: به نظر من این متاسفانه عمدا یا سهوا ناشی از دیکتاتوری بود که در ایران وجود داشت که شاه خودش را عقل کل می‌دانست و تمام کارها تحت‌شعاع و در ید مطلق او قرار داشت. شایعه‌ای بود که ایشان در شرکت‌های اتومبیل‌سازی و مونتاژ سهیم هستند که من نمی‌دانم این شایعه صحت دارد یا نه، به طور کلی، عقیده من بر این است که اقتصاد مملکت ایران مورد مطالعه یک اقتصاددان قرار نمی‌گرفت. کما این‌که اگر پرونده‌ها را مطالعه بفرمایید نه رییس سازمان برنامه، نه وزیر اقتصاد، نه روسای بانک ملی و مرکزی – چون کارشناس اقتصادی نبودند – من هم که کارشناس اقتصادی بودم اگر اظهار عقیده‌ای می‌کردم قبول نمی‌کردند.
دادگاه: هیچ وقت در نطق‌هایی که کرده‌اید، در همه جا، در کنفرانس‌ها، در نقاط مختلف، در دعوت‌هایی که چون عضو حزب ایران نوین بودید به عنوان عضو اصلی بودید در حزب رستاخیز.
نیک‌پی: من عضو حزب رستاخیز نبودم.
دادگاه: شما هم بودید، آن روزی که دعوت‌تان کردند تا به مشکلات انجمن شهر یا جاهای دیگر پاسخ بدهید، در هیچ کدام از اینجاها به عنوان متخصص اقتصاد شما چرا اعلام نکردید که مشکل ترافیک ما عامل اصلی‌اش حاکمیت استعمار بر سیاست اقتصادی و اداری مملکت ما می‌باشد. چرا چنین وظیفه‌ای را انجام ندادید؟
نیک‌پی: بنده را در حزب رستاخیز دعوت نکردند. فقط آقای نهاوندی مرا دعوت کردند که با ایشان مذاکره بکنم، من به نهاوندی گفتم که به حزب رستاخیز اعتقاد ندارم.
دادگاه: در حزب ایران نوین که بودید، در انجمن شهر که صحبت می‌کردید.
نیک‌پی: در حزب ایران‌نوین مطلقا این بحث‌ها را عنوان نمی‌کردند. حزب ایران‌نوین شش ماه الی یک سال بیشتر کار نکرد که افتاد دست هویدا و آقای کلالی و شریک مرکز کاریابی برای افراد حزب، حزب ایران‌نوین شاید شش سال یا 7سال درش بسته بود.
در انجمن شهر موقعی که در موضوع ترافیک بحث می‌شد یک سال و دو سه ماه آخر اصلا ترافیک تهران جزو وظایف شهرداری نبود. تا یک سال و دو سه ماه آخر که من تحویل گرفتم و انجمن‌ شهر، فکر نمی‌کنم یک انجمن بود که آمادگی داشته باشد، چون تحصیل هر 23نفر سوادشان در حدود شش ابتدایی یا زیر ابتدایی بود.
دادگاه: پس شما به عنوان یک دکتر اقتصاد که تخصصتان بود، در این مورد یک هشداری به مردم ندادید. مثلا نگفتید این مشکل ترافیک ما علتش مردم نیستند که شما همیشه مردم را محکوم می‌کردید و می‌گفتید که تمام مردم مقصرند و به هیچ‌وجه شما عوامل استعمار را مقصر ندانستید.
نیک‌پی: به نظر من ترافیک از سه قسمت تشکیل می‌شود، یکی زیادی اتومبیل که به کرات من در این مورد گفته‌ام.
دادگاه: این ناشی از همان روش بورژوازی است.
نیک‌پی: اجازه بدهید باقی‌اش را عرض کنم، اگر هم ممکن است یک قدری آب به من بدهید. اول از همه مساله انطباق رانندگی است، ما اتومبیل را از خارج قرض کردیم و گرفته‌ایم؛ ولی حاضر نیستیم خودمان را مرتبط بکنیم با مقررات اتومبیل‌رانی، می‌خواهیم سبقت بگیریم، چپ و راست برویم، جلو بزنیم، عقب بزنیم و یک طوری هم تصدیق رانندگی بگیریم، این یکی. دوم خیابان‌های ما به اندازه کافی کشش دارد؛ ولی به اندازه کافی پل هوایی یا راهروی زیرزمینی نداریم.
دادگاه: حالا اجازه بفرمایید، پس بنابراین یک مساله است، شما هیچ وقت درباره مردم فکر نکردید و هیچ وقت نگفتید که آقا به جای تولید سواری و دادن به دست اشخاص.
نیک‌پی: بنده پیشنهادم این بود و اصولا این کار صحیحی بود که شهر تهران می‌بایستی اتوبوسرانی بسیار مجهزی داشته باشد و یک نفر لازم نداشته باشد که اتومبیل بخرد و سوار شود. من پیشنهاد به خرید سه هزار اتوبوس کرده بودم که بتوانیم با اتوبوسرانی صحیح مردم را تشویق کنیم که اتومبیل نخرند.
دادگاه: بسیار خوب، به فرض چنین است، شما برای اتوبوسرانی یک گزارشی داده بودید. شما هر وقت مشکلات ترافیک را عنوان می‌کردید می‌گفتید ما پول نداریم، اعتبار نداریم و حال با بررسی‌هایی که شده و صورت و آمارهایی که درآمده، شما مبالغ فوق‌العاده‌ای برای خرید اتوبوس در مراحل مختلف چه از اعتبار دولت، چه از بانک‌های داخلی و چه از اعتبار از وام بانک بین‌المللی برای خرید اتوبوس گرفته‌اید و حتی کارشناس‌هایی آوردید که اینها بررسی کنند و مبالغ زیادی از وام بانک بین‌المللی به این کارشناسان پرداخت کردید و اتوبوس‌ها را به حساب دولت گذاشتند؛ ولی اسمی از آن اتوبوس‌هایی که می‌گویید در شهرداری نیست.
نیک پی‌: ها بنده باید عرض کنم آنچه عنوان شده مطلقا دروغ است و یک کلمه آن صحیح نیست. بلکه یک شرکت واحد اتوبوس رانی توسط دولت در تهران تشکیل شد و عبارت بود از یک مقدار اتوبوس‌های کهنه و قدیمی و این شرکت را درست کردند و سپهبد علوی هم که رییس شهربانی بود، این را بعد آوردند دادند به شهرداری تهران در زمان‌های قبل، این شرکت واحد اتوبوسرانی یک شرکتی است کاملا مستقل که شهردار تهران سالی یک مرتبه می‌رود و در مجمع آن می‌نشیند و به کارهای مجمع رسیدگی می‌کند. من پیشنهاد می‌کنم آقای مهندس سلطانی و آقای مهندس ارداقی! احضار شوند و در اینجا توضیح بدهند که تمام کارهای شرکت واحد به وسیله خودشان انجام شده است. من پیشنهاد خرید سه هزار اتوبوس کردم که هر اتوبوس حدود پانصد هزار تومان است؛ زیرا ضرب در هم بکنید ببینید به چه رقمی خواهد رسید و چه اعتباری داشتند. شرکت واحد اتوبوس‌رانی تشکیل می‌شد از دو ریال که خودشان می‌گرفتند که یادم نیست که در آن سال چه مبلغی می‌شد. مثل این که 120میلیون تومان می‌شد.
از زمانی که دکتر عاملی رییس آنجا بود یک 5میلیون تومان دولت داد تا بعد متعاقبا مبالغ بیشتری بدهد. گزارشی که خارجی‌ها آمدند تهیه کردند موید این مطلب بود، تا آنجا که من به خاطر دارم که می‌بایست سرمایه‌گذاری فوق‌العاده سنگینی در این کار بشود. این رقم 2هزار اتوبوس که مفقود شده مطلقا وجود خارجی نداشته، خیال می‌کنم 500 اتوبوس که از اتوبوس‌هایی بود که اینها از زمانی که جهان‌بینی را گرفتند، حبس کردند دیگر شرکت واحد اتوبوسرانی، اتوبوس می‌فروخت، نه اتوبوس اسقاطی می‌فروخت، تمام اتوبوس‌های اسقاطی را از رده خارج می‌کرد و در یکی از پارکنیگ‌ها گذاشته بود. منتها در ابواب جمعی می‌آمد که این قدر اتوبوس دارد؛ مثلا سالی که من شهردار شدم، می‌گفتند 2000 اتوبوس‌دار؛ در حالی که 1500 اتوبوس کار می‌کرد و 500اتوبوس کنار گذاشته شده بود و روزی هم که می‌رفتم به من گفتند 2000 اتوبوس دارد؛ در حالی که واقعا 1200 اتوبوس داشت.
دادگاه: خیلی خب، در این گزارش و آماری که نشان می‌دهد، وجوهی پرداخت و دریافت شده و این آماری که شما در هر حال دادید و بعد افزایش تعداد اتوبوس‌ و سپس کاهش آن، از تاریخی که آقای ارداقی مدیرعامل شرکت واحد اتوبوسرانی بودند و چنین گزارشی ایشان دادند و بعد آمار گرفته شده که این نتیجه حاصل شده حالا آن چیزی که مسلم می‌باشد، این است که شما در وصول این اعتبارات دخالت دارید، ولی نقش اصلی آقای مهندس ارداقی چه بوده؟
نیک‌پی: کار شرکت واحد اتوبوسرانی را به هیچ قیمتی بدون یک اعتبار فوق‌العاده زیاد قابل حل نبود. نه ارداقی می‌توانست، نه من می‌توانستم، نه سلطانی می‌توانست نه هیچ کس دیگر، بعد از یک مدت که آقای ارداقی در شرکت واحد کار کرد، آمد گزارشی به من داد که آقا با این اعتبارات من قادر به کار نیستم و می‌خواست استعفا بدهد. من چون او را آدم درستی می‌دانستم و حالا هم او را آدم درستی می‌دانم به او پیشنهاد کردم یا قائم مقام من بشود؛ به خصوص که در این زمان آقای مهندس نیرومند استعفا داده و رفته بود در بخش خصوصی کار می‌کرد و ما دنبال یک قائم‌مقام می‌گشتیم.
و متعاقبا خیال می‌کنم مهندس سلطانی که یک مرد بسیار بسیار درست پاک و واردی بود، در آنجا گذاشتیم، این است که نقش شهردار تهران در شرکت واحد اتوبوسرانی اصولا در حداقل ممکن است.
دادگاه: ببخشید، برخلاف نظر شما نمی‌دانم در مجلس سنا یا شورا بوده که وقتی گفتند شرکت واحد اتوبوسرانی بیچاره و درمانده است،‌ آقای مهندس ارداقی گفت ما بیچاره و درمانده نیستیم. اتوبوس هم به اندازه کافی داریم؛ ولی راه به ما بدهید.
نیک‌پی: بنده متاسفم اگر آقای مهندس ارداقی چنین مطلبی را گفته است. 
دادگاه: لطفا به ما راست بگویید. این راه را که شما باید می‌دادید و این مشکل ترافیک را حل می‌کردید و راه را باز می‌کردید تا اتوبوس‌ها، وسایل حمل‌ونقل مردم را فراهم می‌کردند و این میلیاردها پول بابت وسایط شخصی از مملکت خارج نمی‌شد، اما مساله کئوپراتیو ... 
نیک‌پی: بنده به طور قاطع به شما عرض می‌کنم جمعیت 5میلیون نفری تهران با 1200اتوبوس که تعدادی از آنها کهنه و فرسوده بود، امکان نداشت این بار را بکشد. پیشنهاد آقای ارداقی این بود که در تمام خیابان‌ها یک خط اتوبوسرانی داده شود که راهنمایی و رانندگی با این کار مخالف بود. از سال 1320 تا یک سال و نیم قبل از این که ترافیک را به شهرداری دادند، یک قران- تاکید می‌کنم- یک قران سرمایه‌گذاری زیربنایی در ترافیک تهران نشده بود و امکان نداشت تهران در عرض یک سال و دو سه ماه تبدیل به شهری شود که بتواند تمام اتوبوس‌ها با سرعت در آن حرکت کنند. 
دادگاه: شما معتقدید که – نکته به نکته بفرمایید- اجازه بفرمایید بازگردیم راجع به مساله بورژوازی کئوپراتیو استعمار، یعنی ایجاد بازار برای فروش موتورهای استعمار و جلوگیری از بورژوازی ملی و کاهش تولید ملی. اینها همه با هم ارتباط کامل با ترافیک داشته و این حاکمیت داشته است از نظر سیاست خارجی در امر ترافیک ما. 
نیک‌پی: ترافیک تهران اصولا دست شهربانی بود. یک سال و سه ماه بود که شهرداری تحویل گرفت. 
دادگاه: این را قبول داریم؛ ولی اینجا یک رابطه‌ای می‌خواهم از شما با رابطه بین‌المللی پیدا کنم. شما یک رابطه‌ای داشتید با کلوپ روتاری بین‌المللی، یکی از شاخه‌های فراماسونری مربوط به سیا. 
نیک‌پی: بنده ارتباطی نداشتم. بنده در روتاری تا آنجا که یادم هست صحبت نکرده‌ام. بنده نه عضو ماسونری بودم، نه عضو روتاری بودم فقط یک بار فکر می‌کنم که آقای سپهر من را دعوت کردند که بیایم صحبت کنم و بیش از این نه اطلاعی راجع به روتاری دارم، نه اطلاعی راجع به ماسونری دارم نه راجع به هیچ کدام از این انشعابات بین‌المللی و نه عضو بوده‌ام. 

دادگاه: عکسی اینجا است که معلوم می‌کند آقای سپهر شما را دعوت کرده‌اند و شما‌ آنجا صحبت کرده‌اید و پاسخی هم که در انجمن شهر داده‌اید در اینجا است. 

پایان پرسشها

توضیح نخست: دکتر غلامرضا نیک‌پی در پایان این دادگاه و بر اساس این پرسشها به اعدام محکوم شد .
دادگاه

Wednesday, April 15, 2015

به خودت فرصت تغییر بده - شعر تازه ای از مهدی یعقوبی



به خودت ای دل من جرئت تغییر بده
قدرت پر زدن از هر غل و زنجیر بده
تن و جان را بتکان یکسره از گرد و غبار
جرعه ای بر لب خود از می شبگیر بده
ترک ساحل کن و پا پهنه توفان بگذار
شعله ور سینه سپر بر تبر و تیر بده 
راه آزادی انسان به خطر گشته عجین
به رهش تن به دو صد تهمت و تکفیر بده
در بهاران دلت بشکف و زیبایی را
در رگ و روح جهان فرصت تکثیر بده
زندگی چیست ؟ مگر جرئت اندیشیدن

Tuesday, April 14, 2015

آنهایی که سگها را می کشند


آنهایی که اینگونه فجیع سگها را می کشند خود در راز و نیاز با خدایشان ادای سگها را در می آورند 


تصاویری از عمل غیر انسانی کشتن سگ‌های ولگرد با تزریق اسید در شیراز

پیمانکاران شهرک صنعتی شیراز با این روش «غیرانسانی» سگ‌ها را می‌کشند و در ازای ارائه هر لاشه ۱۵ هزار تومان دریافت می‌کنند و حتی از سوزاندن جسم نحیف یک توله سگ با اسید هم دریغ نمی‌کنند

 یکی از فعالان دفاع از حقوق حیوانات

Saturday, April 11, 2015

ببريد حامله شون كنيد اين بچه قرتيا رو


من اگر از صدام بگذرم از آل سعود نخواهم گذشت

شما هم حتما اخبار تجاوز به دو جوان ایرانی را در جده شنیدید و متاثر شدید این واکنش بسیار طبیعی بنظر میرسد اما در آنطرف قضایا ما با اشک تمساح های عوامل رژیم و آخوندهایی مواجه هستیم که از این حادثه تاسف بار مشغول دریدن ماتحت خود شده اند . 
آیا این امت همیشه در صحنه که اینگونه یقه پاره می کنند و خود را جر میدهند هرگز در برابر تجاوزهایی که در زندانهای ایران در دهه 60 و مخصوصا در کهریزک توسط شکنجه گران جمهوری اسلامی  آنهم به شدید ترین و شنیع ترین شکل صورت گرفته است خمی به ابرو آورده اند .
آنها نه تنها واکنشی نشان نداده اند بلکه برای حفظ و بقای نظام مقدس !؟ اسلامی آن را تشویق و ترویج هم کرده اند .
آقای بابک داد در روز نوشته هایشان به یک تجاوز در زندانهای جمهوری اسلامی اشاره ای کرده بودند  که بسیار دردناک است ، بد نیست آن را دوباره بخوانیم  .

«ببريد حامله شون كنيد اين بچه قرتيا رو!»
در هفته اول مردادماه، سي و چند روز بعد از كوچ اجباري از خانه و اختفاء و زندگي مخفي، پسرم دچار «گوش درد» شديدي شد و نيمه هاي شب، مجبور شدم او را به درمانگاه شهرستاني كه آن روزها در يكي از خانه هاي آن مخفي شده بوديم ببرم.
داخل درمانگاه، پيرمرد رنجوري را ديدم كه زير دستان پسرك نوجوانش را گرفته و نرم نرمك او را از درمانگاه بيرون مي آورد. كمكش كردم. پسرش نمي توانست راه برود و خودش هم جاني نداشت كوله اش كند. من زير بغلش را گرفتم و تقريبا" از زمين بلندش كردم و با خودم كشاندم. چند تاكسي ايستاده بودند اما رقمهايي گفتند كه لابد براي پيرمرد زياد بود و داشت پا به پا ميشد. خواستم پولي به او بدهم اما ديدم پسرم از داروخانه درمانگاه بيرون آمد و داروهايش را كه خريده بود، نشانم داد كه يعني برويم. دكتر به او گفته بود گوشش عفوني شده و با آنتي بيوتيك خوب مي شود و چيز خطرناكي نيست .

Thursday, April 09, 2015

تو دهنی آیت الله خامنه ای به کسانی که در خیابان ها از توافق هسته ای به رقص و شادی پرداختند




آیت الله خامنه ای در میان شعارهای تند مرگ بر آمریکا و اسرائیل و  مرگ بر ضد ولایت فقیه و منافقین بر خلاف امتی که به کوچه و خیابانها ریخته بودند و از توافق هسته ای با شیطان بزرگ و اقمارش به رقص و شادی پرداخته بودند گفت که هنوز هیچ توافقی صورت نگرفته است . او گروه 5 + 1 را متقلب و عهد شکن خواند . 
آیت الله خامنه ای بر خلاف خمینی که رک و راست و پوست کنده در باره مسائل سیاسی موضع میگرفت ،  با سخنان یک بام و دوهوا اظهار داشت که با مذاکرات صورت گرفته نه موافق است و نه مخالف .
او که بر خلاف انتظار چهره ای عبوس به خود گرفته بود بنظر میرسید که از روند مذاکرات راضی نمی باشد و بی اعتمادی عمیقی نسبت به طرف مقابل در سخنانش به چشم میخورد . این سخنان پرخاشگرانه در حالی ایراد میشد که استکبار جهانی !؟ جام زهر را تنها روی میزش گذاشته است و  تا بحال هنوز یک قطره اش را هم سر نکشیده است . وضعیت انفجاری جامعه و عدم مشروعیت داخلی  و از سویی فشارهای بین المللی رهبر جمهوری اسلامی را در مخمصه بدی قرار داده است . 
به هر حال اوضاع به هر سو که بچرخد به قول خودشان حفظ نظام اوجب واجبات است . این نظام در چند دهه گذشته نشان داده است که وقتی در خطر سرنگونی قرار میگیرد خطوط قرمزش را هم زیر پا می گذارد و برای بقا ، بر خلاف شعر و شعارهای صدمن یک غازش تن به سازش میدهد . 
 .

عصر ایران : حضرت آیت الله خامنه ای صبح امروز در دیدار جمعی از بانوان، شاعران و ذاکران اهل بیت علیهم السلام ضمن تبریک سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا(س)، مطالب بسیار مهمی را درخصوص مذاکرات هسته ای و همچنین تحولات یمن بیان کردند.
ایشان سخنان خود را با این مقدمه شروع کردند که «برخی سؤال می کنند چرا رهبری درباره مذاکرات اخیر هسته ای موضع گیری نکرده است؟»

رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: علت موضع گیری نکردن رهبری این است که جایی برای موضع گیری وجود ندارد زیرا مسئولان کشور و مسئولان هسته ای می گویند هنوز کاری انجام نگرفته و هیچ موضوع الزام آوری میان دو طرف بوجود نیامده است.

حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: چنین وضعیتی نیاز به موضع گیری ندارد.

ایشان گفتند: اگر از من سؤال شود که «شما موافق مذاکرات اخیر هسته ای هستید یا مخالف»، می گویم نه موافق هستم و نه مخالف، چون هنوز اتفاقی نیفتاده است.

Wednesday, April 08, 2015

ابراهیم فیاض : آمریکا می‌خواهد ایران را بی‌دشمن کند تا نظام را سرنگون کند



آن كه از دشمن سخن مي گويد خود دشمن است 
برتولت برشت

عده ای معنی و مفهوم سخنان این استاد بسیجی را نفهمیدند و بی در و پیکر در بعضی از سایت ها  به او حمله و هجوم کرده اند . این عضو هیات علمی دانشگاه تهران بخوبی معنی جملاتی را که گفته است میداند . جمهوری اسلامی از آغاز روی کار آمدن با مرگ به این و آن زنده بود و با این شعارها مخالفان خود را به شنیع ترین شکل اعدام کرده است . 
سران حکومت اسلامی با سیاست صدور انقلاب یعنی پرتاب تضادها به خارج و مشغول داشتن مردم به دشمنان فرضی توانستند چند دهه بر عمر ننگین خود بیفزایند .
 عناصر کلیدی جمهوری اسلامی میدانند که اگر دشمن تراشی نکنند از آنجا که به لحاظ تاریخی عقب مانده و مرتجع ،  و قادر به حل و فصل مسائل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی ایران نیستند این تضاد و تناقضات بسرعت سر باز میکند و مانند اعتراضات میلیونی سال 88 فرجه ای ایجاد میشود تا مردم به خیابانها بریزند . 
صدور انقلاب و دشمن تراشی و مرگ به آمریکا و اسرائیل یکی از پایه های اصلی حفظ نظام جمهوری میباشد .
حکومت های دیکتارتوری بر خلاف حکومت های مردمی ،  به مردم خود متکی نیستند بلکه با فریب و دورغ و جنگ به عمر خود ادامه میدهند .

العربیه فارسی : ابراهیم فیاض عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در گفتگو با خبرگزاری فارس، با بیان اینکه آمریکا از مذاکرات یک هدف بلند مدت را دنبال می‌کند به مقایسه توافق هسته‌ای در لوزان سوئیس با توافق سالت میان ایالات متحده و شوروی سابق پرداخت و گفت: «آمریکا می‌خواهد مانند پیمان سالت بُعد دشمنی و انسجام درونی ما را از بین ببرد و فروپاشی دراز مدت نظام ایران هدف غائی است
فیاض مدعی شد که غرب از روی کار آمدن یک «دولت اصولگرا» نگران بودند و در ادامه افزود: «آمریکا دیگر قدرت مانور اقتصادی و جنگی ندارد و کودک‌کشی و زن‌کشی در جنگ علیه مردم یمن و فلسطین به معنای باختن قافیه در جهان است که باعث شده آن‌ها دست به جنایت علیه بشر بزنند.»
«ایران یک دموکراسی پیشرفته است»
این استاد دانشگاه با بیان اینکه آمریکا در جهان «قافیه را باخته‌» است، افزود: «ایران از یک دموکراسی بسیار پیشرفته برخوردار بوده و از لحاظ اقتصادی در حال پیشرفت است و با اقتصاد مقاومتی نیز این پیشرفت بیشتر خواهد شد، لذا یک رویارویی عظیم رخ داد.»

وی در ادامه درباره دلایل مذاکره غرب با ایران درباره پرونده هسته‌ای این کشور مدعی شد: «زمانی که ‌آمریکا می‌خواست سوریه را بمباران کند، ایران گفت هر هواپیمایی که بلند شود ما آن را خواهیم زد لذا آن‌ها متوجه قدرت ایران شدند و بنابراین تلاش برای مذاکره از حمایت ایران از سوریه و شکست غرب و هم‌پیمانانشان و تهدید نظامی ایران آغاز شد و آن‌ها متوجه شدند که باید با ایران مذاکره کنند.

Tuesday, April 07, 2015

غلمان چیست


غلمان چیست که اینهمه خداوند بزرگ به مسلمانان در بهشت وعده داده است و بارها روی آن تاکید کرده است : 
غلمان یعنی پسری نوجوان که به عنوان ابزاری تنها برای سکس از آن استفاده میکنند . هزاران هزار از این نوجوانان پسر را سپاهیان اسلام در صدر اسلام اسیر کرده و در خانه ها به عنوان برده سکسی از آنها استفاده میکردند .

غلام یعنی چه؟(لغت نامه دهخدا) :

همخوابی مردی با پسر بچه را گویند 

غلام . [ غ ُ] (ع اِ) کودک . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). کودک شهوت پدیدآمده . (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل نسخه ٔکتابخانه ٔ لغت نامه ). پسر از هنگام ولادت تا آمد جوانی . (از منتهی الارب ). کودک که خطش دمیده باشد و بعضی گویند از زمان ولادت تا حد بلوغ . و فارسیان غلام به معنی مطلق بنده و پسر استعمال کنند خواه کودک باشد و خواه جوان و خواه پیر، لیکن بر مذکر اطلاق کنند نه بر مؤنث . (آنندراج ). ریدک . (مقدمة الادب زمخشری ). کودک نرینه . پسر خردسال . پسر. امرد. مقابل دختر. غلام بزرگتر از صبی و خردتر از شاب است و آن سنی است از چهارده سالگی تا بیست و یک سالگی . (مسعودی )

پسری یا امردی که با وی عشق ورزند. پسر زیباروی . معنی اصلی غلام ، پسر و امرد است ولی چون پادشاهان و امرا و شعرا و توانگران علاوه بر استفاده از غلامان خود در مورد خدمتگزاری و جنگاوری و تجمل با بعضی ازبندگان خوبرو عشق میورزیدند از این رو غلام در ادبیات مفهوم معشوق را به خود گرفته است .


 رجوع شود به «غلام و بنده از نظر تاریخی »


هرگز یک عرب را نمی بینید که اورا غلام بنامند! اعراب معنی غلام را میدانند .

"غلم" در عربی به معنی "شدت یافتن شهوت جنسی شتر یا مرد" می باشد و از همین ریشه میشود اشاره کرد به غلمه و اغتلام و البته "غلام"؛ غلام بمعنی کودک یا اَمرَد به خدمت گماشته برای اعراب است  .
عرب هیچ وقت به نوکر یا چاکر نمیگفته است غلام چون معنی غلام اصلا نوکر نیست بلکه نوکر در عربی میشود موالی، خادم، مستخدم، سادِن و سادِنِه و نه ابدا غلام .



 برخی از مسلمین ادعا دارند که این پسران نوجوان بی‌نهایت زیبا برای زنان است، در پاسخ باید گفت که در زبان عربی ضمیر هم مذکر و مؤنث دار، در اینجا از لهم (برای آنان) استفاده شده که ضمیر مذکر است و منظور برای مردان بهشتی است.
 صفت پسران نوجوان(غلمان) .


آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب در کتابی به وصف زیبایی آنها و نیز آنکه تمتع جنسی با ایشان(غلمان) از تمتع جنسی با حوریان لذت بخش تر است پرداخته و غلمان را بهترین نعمت بهشتی برشمرده‌است. یعنی به زبان ساده فارسی سکس با پسر بالغ 15 ساله ملیژک به مراتب بهتر و لذت بخش تر از دختران و حوریان بهشت است.!!!

 کتاب معاد نوشته آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، ناس (۱۴ شهریور، ۱۳۸۴) شابک

Thursday, April 02, 2015

متن توافق هسته ای ایران و آمریکا و 5 +1


آه عزیزم شیطان بزرگ

 شیطان بزرگ و فاشیست های مذهبی ایران به توافق رسیدند  ، قیمت یک دلار بعد از چند روز مانند زمان شاه سابق به 7 تومان خواهد رسید و ایران آخوندها بعد از رفع تحریم ها جزیره ثبات و بهشت روی زمین خواهد شد . 

جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عضو گروه ۱+۵ متشکل از چین، روسیه، فرانسه، آمریکا، انگلیس وآلمان در چارچوب  عناصر مندرج در برنامه اقدام مشترک مورخ ۲۴ نوامبر ۲۰۱۳ و متعاقب فرایند طولانی مذاکراتی پیچیده و طولانی در ابعاد فنی، حقوقی و سیاسی، به مجموعه ای از راه حل های لازم جهت نیل به برنامه جامع اقدام مشترک در شهر لوزان سویس دست یافتند. مجموعه  متضمن این راه حل ها جنبه حقوقی نداشته و صرفا راهنمای مفهومی تنظیم و نگارش برنامه جامع اقدام مشترک را فراهم خواهد ساخت. بر این اساس تدوین برنامه جامع اقدام مشترک با مبنا قرادادن این راه حل ها در آینده نزدیک آغاز خواهد گردید.
تداوم برنامه هسته ای  از جمله غنی سازی
در چارچوب راه حل های موجود، هیچ یک از تاسیسات و فعالیت های مرتبط هسته ای متوقف، تعطیل و یا تعلیق نمی شود و فعالیت های هسته ای ایران در تمامی تاسیسات هسته ای از جمله نظنز، فردو، اصفهان و اراک  ادامه خواهد یافت.
.
این راه حل های جامع ،  ادامه برنامه غنی‌سازی در داخل کشور را  تضمین می کند و بر این اساس جمهوری اسلامی ایران قادر خواهد بود مطابق مفاد برنامه جامع اقدام مشترک تولید صنعنی سوخت هسته ای خود را برای تامین سوخت نیروگاه های هسته ای ادامه دهد.

Wednesday, April 01, 2015

عشق چیست - بوعلی سینا




ابن سینا در رساله فی ماهیه العشق میگوید : "عشق  در حقیقت خود ، چیزی جز نیکو شمردن امر حسن ( نیک و زیبا ) و جدا ملایم نیست . بر این اساس وی معتقد است که هر یک موجودات چیزی را که ملایم و سازگار خود می یابد تحسین می کند و اگر خود فاقد آن است به سوی آن کشیده می شود . خیر خاص هر موجودی رسیدن به آن چه در حقیقت ملایم اوست یا آن چه گمان می رود که ملایم اوست ، دانسته می شود ."

ابن سینا  در کتاب قانون خود تعریفی از عشق آورده  است ، اما منظور عشق او در آن ، نوعی وابستگی و جذبه ی مالیخولیایی یک انسان به انسان دیگر است . بنابراین ابن سینا  در این کتاب ، عشق را نوعی بیماری می داند و به راه های درمانش نیز اشاره می کند . تعریف او در این باره چنین است : " عشق نوعی بیماری مشابه مالیخولیاست که انسان خودش را بدان مبتلا می سازد، بدین طریق که نیکویی و شایستگی برخی صورت ها و شمایل بر اندیشه و فکر مسلط و غالب می شود . "

 بو علی سینا در رساله ای که در باره ی عشق نوشته است ؛ آن را علت پیدایش جهان میداندو مینویسد : هر یک از ممکنات بواسطه ی جنبه ی وجودی که در اوست همیشه شایق به کمالات و مشتاق به خیرات است و بر حسب فطرت خود از بدیها گریزان است.همین اشتیاق ذاتی و ذوق فطری را که سبب بقای وجود ممکنات است عشق مینامیم.

دیدگاه بوعلی سینا راجع به عرفان با افرادی مثل مولانا تفاوت داره(ابن سینا به هیچ وجه عرفانی نبود، آثاری که درباره عرفان نوشت نیز رویکردی پدیدارشناسانه دارند، یعنی او عرفان را به عنوان یک سوژه و از خارج ، مورد بررسی قرار داد .

 مسعود رضوی، مصحح رساله عشق بوعلی سینا


« ابن سینا»، یازده مرحله «عشق» را به صورت زیر تشریح می‌کند  :

اول: دوستی ;که موانست ساده و بی‌آلایشی بیش نیست،
دوم: علاقه; که مرحله مهرورزیدن قلبی دو فرد به یکدیگر است،
سوم: کلف; و آن دوره تشدید محبت نسبت به معشوق است،
چهارم: عشق محسوس;که علاقه و ارادت زائد بر مقدار محبت را می‌رساند،
پنجم: شعف; یعنی مرحله احتراق قلب در نتیجه افزایش عشق به دلدار،
ششم: شغف؛ ازدیاد بی‌حد محبت است تا نفوذ در جدار دل و روان عاشق،
هفتم: جوی؛ مهر و محبت باطنی نسبت به معشوق است،
هشتم: تیم؛ مرحله‌ای است که عاشق از دلدار ظاهرا دوری می‌گزیند و در طلب معشوق خیالی که مخلوق فکر و خلجان روحی اوست، بر می‌آید،
نهم: تبل؛ در این مرحله از عشق، بر اثر شدت علاقه به دلدارش، ناتوان و بیمار شده و نیروی حیاتی او به کلی سقوط می‌کند. اشتهای بیمار به غذا یا هر نوع دلبستگی به زندگی از بین می‌رود و بر اثر عدم فعالیت جهاز هضم و اخلال گردش خون در رگها و نرسیدن مواد حیاتی به اعضا و اجزای بدن، به تدریج تمام نیروی او تحلیل می‌رود،
دهم: تدلیه; و آن مرحله‌ای است که عاشق بر اثر بحران‌های روحی، قوای عاقله خود را از دست می‌دهد 
یازدهم: هیوم; که آخرین مرحله عشق است. در این دوره عاشق در معشوق فانی می‌شود و در عالم جز او کسی را نمی‌بیند و نمی‌جوید .