Wednesday, July 31, 2019

Tuesday, July 30, 2019

بخشی از نامۀ زنده ياد احمد کسروی به بيات نخست وزير وقت, بیات حقیقت ايران در سال ١٣۲٢



بخشی از نامۀ زنده ياد احمد کسروی به بيات نخست وزير وقت, بیات حقیقت ايران در سال ١٣۲٢
امروز در جایی سخن از بدبختی‌های تودۀ مردم ميراندم و از چارۀ آن گفتگو ميكردم ناگهان مردی قمی گفت : خدا لعنت كند که تخم همۀ اينها را عمَر كاشت. ناچار گفتم خداوند آن انديشه‌های پست تو را لعنت كند.
در اين باره نخست بگويم كه در اين كشور بيش از ده كيش هست که با نام‌هایی مانند شیعه ، سنی ، زردشتی ، مسيحی ، علی‌اللهی ، صوفی ، بهايی ، شيخی ، اسماعيلی و مانند اينها در گوشه و کنار ایران زندگی میکنند ، این موضوع که مذهب جعفری مذهب رسمی است و قانون اساسی هم آنرا تصريح نموده حرفی نیست، اما این موضوع که شیعیان به تحريك ملايان به خود حق میدهند بر مذاهب دیگر با آسودگی تف و لعنت بفرستند خلاف مشروطه و دموکراسی است .

Monday, July 29, 2019

در سراسر دنیا وقت طلاست در ایران عجله و تعیین وقت کار شیطان است



در باره هنر برای هنر - گئورگی پْـلِخانف



در باره هنر برای هنر
 گئورگی پلخانف - ترجمهٔ فرشتهٔ مولوی شیرازی

اعتقاد به‌هنر برای هنر آنگاه پدید می‌آید که هنرمند با محیط اجتماعی خود ناهماهنگ گردد.
البته، شاید، گفته شود که برای توجیه چنین حکم و نتیجه‌ئی پوشکین را نمونه آوردن، کافی نیست. این گفته را رد یا انکار نخواهم کرد و این بار، نمونه‌های دیگری، ازتاریخ ادبیات فرانسه خواهم آورد، یعنی از تاریخ ادبیات کشوری که گرایش‌های روشنفکرانه‌اش – دست‌کم تا نیمهٔ قرن اخیر[۱] – در سراسر قارهٔ اروپا گسترده‌ترین تأثیر را داشته است.
هم‌عصران پوشکین، رمانتیسیست‌های فرانسوی، نیز به‌جز چند تن انگشت شمار، همه مریدان پرشور هنر برای هنر بودند. شاید سخت رای‌ترین آن‌ها تئوفیل گوتیه[۲] بود که بر مدافعان دیدگاه سودگری[۳] در هنر چنین می‌تاخت:
«نه، ای ابلهان، نه، ای ناقص‌العقل‌های عقده‌ئی، یک کتاب نمی‌تواند بدل به‌سوپ ژلاتین شود، همین‌طور یک داستان نمی‌تواند به‌یک جفت پوتین بی‌درز بدل گردد… به‌همهٔ پاپ‌های گذشته و آینده و اکنون قسم: نه، و هزار بار دیگر هم می‌گویم نه!… من یکی از کسانی هستم که وجود چیزهای ناسودمند را ضروری می‌دانم:‌ عشق من به‌اشیا و مردم با خدمتی که از دست‌شان برمی‌آید، نسبت وارونه دارد. ۱»
در یادداشتی بر زندگینامهٔ بودلر[۴] همین گوتیه با شور و حرارت بسیار به‌تحسین نویسندهٔ[۵] گل‌های بشرّ می‌پردازد، زیرا که او «پاسدار استقلال و خودمختاری مطلق هنر است و اجازه نمی‌دهد که شعر وشاعری هدفی جز خود، و یا مقصودی جز برانگیزاندن احساس زیبائی – به‌مفهموم مطلق کلمه – در روح آدمی داشته باشد.»
این که چه اندک «پندار زیبائی» می‌توانست در خاطر گوتیه با اندیشه‌های اجتماعی و سیاسی پیوند یابد را، می‌توان از گفتهٔ او که در زیر می‌آید، دریافت:
«با شادی بسیار اعلام می‌دارم که به‌عنوان یک فرانسوی و شهروند حق دیدن یک رافائل نابغه یا زنی زیبا و عریان را دارم.»

Sunday, July 28, 2019

انیشتین - من نمی‌توانم خدایی را تصور کنم که مخلوقات خود را کیفر یا پاداش می‌دهد


روی عکس کلیک کنید
 
من نمی‌توانم خدایی را تصور کنم که مخلوقات خود را کیفر یا پاداش می‌دهد و اهدافش طبق مقاصد ما انسانها شکل گرفته‌است. خدایی که انعکاسی از ضعف و ناتوانی ما انسان هاست. من همچنین نمی‌توانم باور کنم که انسان می‌تواند پس از مرگ

شباهت نماد بین تشیع و یهودیت



به احتمال زیاد یهودیت قبل از ظهور اسلام این نماد را از تشیع دزدیده است!!؟

 

Saturday, July 27, 2019

شارل بودلر - همیشه باید مست بود.



همیشه باید مست بود. تنها چیزی که مهم است، و تنها مسئله، این است. اگر نمی خواهید بارِ وحشتناکِ زمان را احساس کنید، که شانه هاتان را خُرد کرده پشتتان را خم می کند، نباید مستی¬تان از سر بپرد.
اما مست از چه؟ از شراب، از شعر، از فضیلت، از هر چه که دوست دارید. فقط باید مست شوید.

Friday, July 26, 2019

امام علی و سرکوب خونین شورش های ایرانیان



علی پس از او سهل ابن حنیف انصاری را به پارس گسیل کرد.
سهل ابن حنیف نیز در برابر شورش مردم پارس شکست یافت و به بصره بازگریخت
چنین بود که سراسر پارس از سلطه علی بیرون شد.
کرمان نیز به همراه پارس در شورش شد و عربها به درون بیابانها تارانده شدند و کارگزاران علی به کوفه گریختند.

Wednesday, July 24, 2019

استفاده نظامی کودکان در جنگ ایران و عراق



چگونه داستانک بنویسیم؟



چگونه داستانک بنویسیم؟
بقلم: دیوید گافنی David Gaffney
ترجمه: مهناز براری
مدت‌ زیادی از انتشار کتاب من نمی‌گذرد. اما من تا مدت کوتاهی قبل از آن اصطلاحاتی نظیر flash fiction یا micro-fiction یا sudden fiction و نیز short-short storie به گوشم نخورده بود و نمی‌دانستم اینها چیستند.
اما در شعری از مک میلان یک توصیه را خواندم. و طبق آن پیشنهاد نوشته‌ام را تکه‌تکه کردم و به انتشاراتی سالت فرستادم.به خبالم شاعری متفاوت شدم! [کار من متشکل از] پنجاه و هشت داستان بود که طول هرکدامشان حداکثر ۱۵۰ کلمه بیشتر نبود و احتمالا تمام‌شان هم برعلیه من بود! اما هیچ ناشری حاضر به نبود کتاب مرا چاپ کند. دسته کم بخاطر این که من آدم ناشناخته‌ای بودم و شهرت نداشتم. داستانهایی که زمان خواندن آنها از یک «عطسه کردن» هم کوتاه‌تر بود. من این را می دانستم اما میخواستم شانسم را امتحان کنم.
اما به هرحال من ساختن و نوشتن داستانهای بسیار کوتاه را شروع کردم – چیزی خودم آنها را داستانهای بریده بریده – می‌خواندم. اما بجای سیاه کردن کاغذ لپ‌تابم را روشن کردم. زمانی که من در حال رفتن به یک مسافرت از منچستر به لیورپول بودم – سفری که ۵۰ دقیقه طول می‌کشید.-  . دستگیره شیشه پنجره خراب بود و باز نمی‌شد. من احساس می‌کردم توی یک بطری که دهانه‌ی آن را با چوب پنبه بسته‌اند گیر کردم.  یک روز وقتی درحال انجام این سفر بودم شروع به خواندن یک داستان کوتاه کردم.

Tuesday, July 23, 2019

احمد شاملو - جنگ دولتی وحشتناک است



روی عکس کلیک کنید

 
 
من مرگ را سرودی کردم

اینک موجِ سنگین‌گذرِ زمان است که در من می‌گذرد.
اینک موجِ سنگین‌گذرِ زمان است که چون جوبارِ آهن در من می‌گذرد.
اینک موجِ سنگین‌گذرِ زمان است که چونان دریایی از پولاد و سنگ در من می‌گذرد.

در گذرگاهِ نسیم سرودی دیگرگونه آغاز کردم
در گذرگاهِ باران سرودی دیگرگونه آغاز کردم
در گذرگاهِ سایه سرودی دیگرگونه آغاز کردم.
نیلوفر و باران در تو بود
خنجر و فریادی در من،
فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من.
در گذرگاهت سرودی دیگرگونه آغاز کردم.

Monday, July 22, 2019

چگونه قائم مقام فراهانی به قتل رسید



روی عکس کلیک کنید

 رضا قلی خان هدایت در روضۀ الصفا جریان قتل را مفصل تر می آورد و می نویسد:
چون ایام حرکت به ییلاقات بود. و حضرت اعلی در باغ نگارستان قریب به دروازه دولت طهران متوقف و قائم مقام در عمارت لاله زار تحویل داشت. برحسب امر اعلی در بوک و مکر و خوف و رجا از باغ بیرون آمد و قصد ورود نگارستان نمود وی از موکب جلال پیاده شد و با معدودی از  خواص به باغ رفت و چون حضرت شهریار گردون وقار را شرم حضور مانع ملاقات و مقالات با آن مغرور همی بودی و کار از استمالت قلوب و و استزالت عیوب درگذشته بود، از صفحۀ بار به خلوت خاص توجه فرمود و قائم مقام به عمارت خاص در رسیده، حاضران گفتند که چون حضور جناب وزارت مآب به تطویل کشید حضرت شهریاری به خلوت اند رونی توجه فرموده اند ساعتی آسوده شوید تا مراجعت فرمایند. خدمتش لختی بنشست و انتظار همی برد چون آثار نا امیدی استنباط شد رجعت خواست رخصت نیافت و برآشفت و سخنان سست گفت و جواب های سخت شنفت و اسماعیل خان قراچه داغی او را به سردابه برد و پیغام اجل به گوش آن امیر اجل فروخواند. آن سید نجیب ادیب که با سبحان و حسان در طلاقت لسان و ذلاقت زبان پهلو زدی خاموش فروماند؛ ناکام به تقدیر تسلیم شد و مستحق شربت کوثر  و تسنیم آمد و کان ذلک فی الشهر صفر.

۱۱ ژوئن ۱۸۳۵
بامداد امروز سوار اسب شده به شهر رفتم. در راه شخصی را دیدم که فرستاده بودند تا مرا از دستگیری قائم مقام و پسران و اعوان او که به امر اعلی حضرت ضرورت گرفته آگاه گردانند. یکسره به کاخ سلطنتی رفتم اما به ملاقات شاه کامیاب نشدم. چه با مستوفیان و منشیان دربار خلوت کرده بود. سواره از وسط شهر گذشتم. چون به سفارتخانه رسیدم دیدم چند نفر انتظار بازگشت مرا دارند تا مبارکباد گویند. از آن جمله بعضی از خویشاوندان شاه، رئیس دیوانخانه و چند تن از ریش سفیدان شهر. احساسات آنان چنان بود که همگی تمنا داشتند از اعلی حضرت استدعا کنم که اگر راست باشد که قائم مقام اعدام نشده، او را بکشد.

کمپیل وزیر مختار انگلیسی

Saturday, July 20, 2019

نظر جهانگردان و تاریخ نگاران خارجی در مورد رفتار مثبت ایرانیان




مردم ایران به‌‏‌‏‌‏‌‏طور کلى صبورند و حکومت بر آنها آسان است. طبقات فقیر خیلى قانع و با ادبند. توانگران به هموطنان گرسنه خود نان می‌‏رسانند. پدرهاى خانواده قاعدتا براى همه بازماندگان خود ماترک متناسب فراهم می‌‏گذارند. و رفتار مردها نسبت به یکدیگر، قرین خوش‌ذاتى و ادب و احترام است.‏ جوانان در میان ایرانیان، سوارى و راستگویى و تیراندازى یاد می‌‏گرفتند. چیز عمده‌‏اى که در فرزندان اخلاف آنها اثر بزرگى باقى گذاشته، به نظر می‌‏رسد همان باشد که به اطفال اسپارتى یاد می‌‏دادند که هیچ وقت حاضر نشوند در صورت دروغگویى، رازشان فاش گردد.
رابرت گرنت واتسن، نویسنده انگلیسى

دو شعر از غاده السمان




اگر به خانه من امدی
برایم مداد بیاور مداد سیاه
میخواهم روی چهرهام خط بکشم
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم
یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم
یک مداد پاک کن بده برای محو لبها
نمیخواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند!
یک بیلچه
تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم
شخم بزنم وجودم را
بدون اینها راحتتر به بهشت میروم گویا
یک تیغ بده
موهایم را از ته بتراشم، سرم هوایی بخورد

Friday, July 19, 2019

عاشقانه های مهدی یعقوبی



آسمان چتر سرم
و شقایقزاران
همه سو دور و برم
نفسم سرشار از چلچله هاست
از ترنم های آهنگین
راز جنگلهای مه آلود
در دل شعله ورم

از پس پنجره نقره ای ام
می پرم بر سر ابر
ماه را می گیرم در بغلم می بوسم

از سرابی به سراب
همه عمرم که گذشت
در گذرگاهان تار و کبود
همه پلها به قفایم که شکست

 

Thursday, July 18, 2019

چهار مقاله - نظامی عروضی سمرقندی



روی عکس کلیک کنید

امیر خراسان را پرسیدند که تو فردی فقیر و بی چیز بودی و شغلی پست داشتی، به امیری خراسان چون افتادی؟
گفت:
 روزی دیوان « حنظلة بادغیسی » همی خواندم، بدین دو بیت رسیدم:
مهتری گر به کام شیر در است
 شو، خطرکن زکام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
                    

Wednesday, July 17, 2019

قابوسنامه - به مهمان تعارف مکن و هر ساعت مگوی که چرا نمی خوری






هرچند سرشت روزگار بر آنست که هیچ فرزند پند پدر را کار نبندد، چه آتشی در باطن جوانان است که از روی غفلت، پنداشت خویش ایشان را بر آن دارد که دانش خود را برتر از پند پیران بینند، اگرچه این مرا معلوم بود، اما مهر پدری نگذاشت تا خاموش باشم، پس از طبع خویش یافتم، در هر بابی سخنی جمع کردم، و آنچه بایسته‌تر و بهتر بود، در این نامه بنوشتم، اگر از تو کار بستن آید فبها و اگر نه، من شرط پدری بجای آورده باشم. 
قابوسنامه

Monday, July 15, 2019

دیدار - نیما یوشیج



دیدار - داستان کوتاه از نیمایوشیج
صبح زود پیش حاجی خان ‌بیک رفتیم. راهروی خانه او دلگشا بود. از جنگل ناگهان وارد پرچین ‌ها می شد. تمشک ‌ها که هنوز میوه داشتند اطراف زمین سفت و مرطوب قشلاقی را گله به گله، احاطه کرده بودند. رنگ کور و تیره آنها هم دلکش به نظر می‌آمد. اما خان، این مرد چهل پنجاه ساله را اخمو و باد کرده دیدیم، هر چند او هم می باید خوشحال می‌ بود. کیسه‌ های برنجش را که حاصل دسترنج بینجگرها بود پر کرده در پهلوی نپار، زیر بارانداز چیده بود. مثل لاشخورها که سرلاشه ‌شان می ‌نشینند، با چشم ‌های قرمزش که شبیه چشمهای خوک بودند و در صورت گوشت آلودو سرخ و ناصاف او زود نمایان می‌ شدند، به آنها نگاه می‌ کرد. هیچ غمی نداشت.

Saturday, July 13, 2019

شعری از شاه اسماعیل صفوی - من خدا هستم





شاه اسماعیل در کتاب شعری به ترکی بنام اسماعیل ختایی شعر لری یعنی اشعار لری سروده است.

اینک امام بر حق آمده است ، اسماعیل بدین جهان فرستاده شده است تا در زمین چون در آسمان به راه رسالت خویش برود.
حقیقت حقم که از خدا جدا شده ام.
من آمده ام یعنی محمد مصطفی آمده است . امام صادق و علی ابن موسی الرضا آمده اند.

Sunday, July 07, 2019

نزار قبانی - عشق در جهان عرب مانند یک اسیر و برده است



  دو شعر از نزار قبانی
من می نویسم
تا اشیا را منفجر کنم
نوشتن انفجار است
می‌نویسم تا روشنایی را بر تاریکی چیره کنم و شعر را به پیروزی برسانم
می‌نویسم تا خوشه‌های گندم بخوانند تا درختان بخوانند
می‌نویسم تا گل سرخ بخواند تا ستاره تا پرنده، گربه، ماهی، صدف مرا بفهمد
می‌نویسم تا دنیا را از دندان‌های هلاکو
از حکومت نظامیان، از دیوانگی اوباشان رهایی بخشم
می‌نویسم تا زنان را از سلول‌های ستم از شهرهایی مرده
از ایالت‌های بردگی، از روزهای پرکسالت سرد و تکراری برهانم
می‌نویسم تا واژه‌ها را از تفتیش از بوکشیدن سگ‌ها
از تیغ سانسور برهانم
می‌نویسم تا زنی را که دوست دارم
از شهر بی‌شعر، شهر بی‌عشق
شهر اندوه و افسردگی رها کنم
می‌نویسم تا از او ابری نمبار بسازم
تنها زن و نوشتن
ما را از مرگ می‌رهاند

Saturday, July 06, 2019

برتراند راسل - چگونه از عقايد احمقانه بپرهيزيم



اگر عقیده مخالف ، شما را عصبانی میکند نشانه آن است که شما ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر می کنید ندارید.

If an opinion contrary to your own makes you angry, that is a sign that you are subconsciously aware of having no good reason for thinking as you do. If some one maintains that two and two are five, or that Iceland is on the equator, you feel pity rather than anger, unless you know so little of arithmetic or geography that his opinion shakes your own contrary conviction. The most savage controversies are those about matters as to which there is no good evidence either way.
Persecution is used in theology, not in arithmetic, because in arithmetic there is knowledge, but in theology there is only opinion. So whenever you find yourself getting angry about a difference of opinion, be on your guard; you will probably find, on examination, that your belief is going beyond what the evidence warrants."

 - Bertrand Russell, “An Outline of Intellectual Rubbish” (1943)

Friday, July 05, 2019

آندره مالرو - امروز مجبور شدم به سربازی شلیک کنم ... که وقتی روی زمین افتاد اسم زنش را صدا می‌کرد


امروز مجبور شدم به سربازی شلیک کنم ... که وقتی روی زمین افتاد اسم زنش را صدا می‌کرد
ماریا ... ماریا ... و بعد جلو چشمان من مُرد. به گردنش آویزی بود که عکس عروسی خودش و دخترک کم‌سنی در آن بود. حدس زدم ماریاست. از خودم بدم آمد


Wednesday, July 03, 2019

دوبیتی - مهدی یعقوبی



تو عطر مهربانی آشیانم
گل خورشید دشت آسمانم
شبانگاهان که در آوار اندوه
نت موسیقی عشقی به جانم
مهدی یعقوبی



سیاهی از افقها می گریزد
شمیم عشق از جانم که خیزد
به لبخندت که مروارید و الماس
به رویم در سحرگاهان بریزد
مهدی یعقوبی

کینه ترکان عثمانی به آذربایجانی ها




ترکان عثمانی چنان کینه ای ازآذربایجانیها داشته اند که در فرصت های مناسب  دست به کشتار و قتل عام مردم گشوده اند .
از   آنجمله    در این سال­ها (۹۹۸- ۹۸۶)، بخش­های وسیعی از غرب و شمال غرب ایران از قفقاز تا آذربایجان در معرض تهاجمات مکرر قوای عثمانی قرار گرفت و به تصرف آن دولت در آمد. قوای عثمانی در اکثر حملات خود به شهر­ها و روستاهای ایران با نهایت قساوت و بی­رحمی به کشتار و قتل عام مردم ایران پرداختند. اوج قتل عام­های آن­ها در سال ۹۹۳ و در هنگام تصرف تبریز، در همین شهر صورت گرفت. قاضی احمد قمی از قتل­عام هفت و هشت هزار نفر از مــردم بی­گناه تبریز سخن گفته است. وی می­نویسد: «تمامی ینکچریان خود را به کوچه­ها و محل­ها انداخته، هر کس را به نظر درآوردند به درجه شهادت رسانیده و از دیوار باغچه به خانه­ها در آمده هرکس را که در نقب­ها و زیرزمین­ها پنهان شده بود، بیرون آورده به قتل رسانیدند (…) قریب هفت هشت هزار نفر به قتل درآورده، صد نفر از پیر زنان طعمه شمشیر ساختند و چند تن از سادات صحیح النسب و علما و صلحا در این قتل عام شربت شهادت چشیدند و اطفال شیر خواره را پای به شکم نهاده به عالم آخرت رسانیدند و موازی هفت هشت هزار نفر از ساده رخان مه لقا و دختران سمن سیما و زنان حور لقا و اطفال مسلمانان از تبریزیان اسیر نموده در میانه خرید و فروخت نمودند.(…) مجملاً از ظهور اسلام تا غایت، این نوع قتل­عامی بر زمره مؤمنین سمت ظهور نیافته بود و هیچ یک از سلاطین کفر جرأت به این امر شنیع نکرده بودند که از این عثمانِ ]عثمان پاشا[ بی ایمان نسبت به مسلمانان صادر شد[۱]

۱- خلاصـﺔالتواریخ، ج۱، ص ۸۹- ۷۸۸، و نیز اسکندر بیک ترکمان، ج۱، ص ۳۱۰، و نیز دون ژوان ایرانی، ص ۲۱۶٫

Tuesday, July 02, 2019

استالین دو پسر داشت که یکی از آنها


آیا اگر جنگی آغاز شود سران فاسد جمهوری اسلامی فرزندان خود را به جبهه های مقدم می فرستند.

Monday, July 01, 2019

وجود خدا - مناظره برتراند راسل و فردریک کاپلستون



برتراند راسل و فردریک کاپلستون معروف در سال ۱۹۴۸ در رادیو بی‌بی‌سی با یکدیگر مناظره ای انجام دادند در مورد وجود خدا. نیاز به توضیح نیست که راسل در مقابل خدا موضعش ندانم‌گرایانه (لاادری‌) است و کاپلستون موضعش مثبت.
اپلستون : چون ما می‌خواهیم دربارهٔ وجود خدا بحث کنیم شاید بهتر باشد قبلاً در خصوص آنچه از اصطلاح «خدا» می‌فهمیم عجالتاً توافق کنیم. تصور می‌کنم مفهوم ما از خدا عبارت است از یک هستی متشخص متعال، متمایز از جهان، و خالق جهان. آیا شما-لااقل عجالتاً - قبول دارید که مراد از اصطلاح «خدا» همین است؟

- راسل : بله، من این تعریف را قبول دارم.

- کاپلستون: بسیار خوب. موضع من مثبت است، یعنی که چنین هستی ای وجود دارد، و وجود او هم از لحاظ فلسفی قابل اثبات است. چطور است شما هم بفرمایید که موضع شما موضع لاادری است یا موضع انکار، منظورم این است که آیا شما می‌گویید که عدم وجود خدا قابل اثبات است؟

- راسل : نه؛ همچو چیزی نمی‌گویم : موضع من لاادری است.

- کاپلستون : آیا شما قبول دارید که مسئلهٔ خدا مسئلهٔ بسیار مهمی است؟ مثلاً آیا قبول دارید که اگر خدا وجود نداشته باشد افراد بشر و تاریخ بشر غايتی نخواهند داشت جز آن غایتی که خود بشر قایل می‌شود، و آن هم  در عمل  احتمالا عبارت خواهد بود از غایتی که آن کسانی که زورش را دارند تحمیل می‌کنند.

- راسل : به طور کلی بله، هرچند در مورد قسمت آخر حرف شما قایل به حدودی هستم.

سعدی - پشم بایستی کاشتن