Sunday, January 31, 2016

خاطرات دوران انقلاب



یادم می آید در اواخر سال 1356 که هنوز تظاهرات علیه شاه گسترده و سراسری نشده بود ،  در مسجد بغل خانه مان اعضا و هواداران سازمان چریک های فدایی خلق که در دانشکده اقتصاد بابلسر فعالیت داشتند برای چند روز نمایشگاه کتاب و ... بر پا کرده بودند .
در و دیوار مسجد پر شده بود از عکس های جانباختگان کمونیست و پوسترهای مبارزاتی . مردم عادی هم فکر میکردند آّنها مسلمان هستند . 
آخوند مسجد محل ما ، نماز جماعتش را برگزار میکرد و پولش را میگرفت و مخالفتی با آنها نمیکرد .
این دانشجویان در آن چند روز نوارهای سخنرانی و سرودهای انقلابی پخش میکردند و گاه سخنرانی محفلی .
در همان سال ،  همان آخوند را با آنکه 3 زن داشت ،  بخاطر این که به یک زن شوهردار که در خانه اش قرآن میخواند تجاوز کرده بود از محله اخراج کرده بودند و یک ملای دیگری را برای مسجد  آورده بودند .
خلاصه همه چیز قر و قاطی و قاراشمیش بود و حد و مرزها نامشخص .



Wednesday, January 27, 2016

قلب چیست - مهدی یعقوبی



قلب خود را در جهان از عشق زیبا می کنم
آشیان سینه ام را غرق گلها می کنم 
قلب انسان معدن الماس و مرواریدهاست
من به قلبم گنج بی پایان که پیدا می کنم 
خانه ی مهر و محبت  از شمیم یاسها
زیر سقف کهکشانهایش که  بر پا می کنم 
چشمه ساران زلالش را به زیر چتر نور
با حریر بوسه ها آغوش دریا می کنم 
سایه بان مهربانی در حیاط روشنش
خاطراتش را پر از گلبرگ رویا می کنم 
در حریم رازهای سر به مهرش در سکوت 
آرزوهای قشنگم را شکوفا می کنم
تا که پیچد عطر یادش در وجودم ناگهان
در لهیب شعله ها پروانه خود را می کنم

آه من کم کم که گویی دارم عاشق می شوم
هر تپش از قلب خود احساس گرما می کنم 
قلب را با عطر روح انگیز یادش شعله ور
با تخیل های رنگین من مصفا می کنم
در بلورستان جانم نور می پاشد که ماه
بر پل رنگین کمان پرواز شیدا می کنم
می درخشد در رگم خورشید در اعماق شب
با کبوترها در آّبی ها که نجوا می کنم 
دسته دسته نغمه خوانان در دلم گلهای سرخ
در تب دیدار چشمانت مهیا می کنم
چون قناری های عاشق بر فراز شاخسار
از نگاهت دوستت دارم تمنا می کنم
نیستی اینجا ولی هستی به هر دم در دلم
چشمهای بسته رویت را تماشا می کنم 
ای شراب جاودان در ژرفنای سینه ام
لحظه لحظه نوش نوشت من گوارا می کنم

مهدی یعقوبی


Tuesday, January 26, 2016

ایتالیا برای حفظ بیضه اسلام مجسمه های عریانش را برای روحانی پوشاند .


زنان لخت و عور ایرانی آنهم در شهرهای نظیر مشهد و قم برای زائران مسلمان کشورهای همسایه حلال است

ایتالیا برای حفظ بیضه اسلام مجسمه های عریانش را در استقبال از آخوند روحانی پوشاند .
وقتی که غارت نفت و دیگر ثروت های طبیعی و بدست آوردن بازارهای جدید در میان باشد دولت های اروپایی و استعماری حاضرند چادر بر روی مجسمه های لخت خود بیندازد تا از بیضه اسلام حراست کنند و حتی یک کلمه در باره نقض حقوق بشر توسط جانیان حاکم در ایران حرف نزنند . 

آخوند حسن روحانی در سفرش به ایتالیا ضمن گفتگوهای دوجانبه با   ماتئو رنتسی، نخست وزیر ایتالیا از قصر کاپیتول (کامپیدولیو) در رم دیدن کرد و برای اینکه چشمش به مجسمه های لخت نیفتد مقامات ایتالیایی آن را در داخل جعبه قرار دادند . 

البته در ازای این کار و عمل خیر و شرعی رئیس جمهور جمهوری اسلامی گویا از او برای زیارت به مشهد دعوت به عمل آورد تا علاوه بر فیض معنوی به لذت دنیوی یعنی صیغه های باکره هم نائل آید .
البته در شهرهای مقدس ایران بر خلاف کافرستان غرب روی دختران صیغه ای در ملاء عام چادر و یا جعبه نمی اندازند بلکه لخت و مادر زاد مانند عکس فوق در معرض دید زائران قرار می گیرند .





Wednesday, January 20, 2016

وقت آن شد قدم تازه جهان بر دارم




وقت آن شد قدم تازه جهان بر دارم
از نشستن که به مرداب سکون بیزارم
همه ذرات وجودم متموج شب و روز
شوق پرواز در آتش به دل تبدارم
من بر آنم که در اعماق شب تیره و تار
روی گهواره خورشید که سر بگذارم
به فغان آمده ام من به ستوه آدمها
خسته از زندگی در دایره تکرارم
رنگ مردار گرفته همه سو دور و برم 
من تبار گل سرخی به سر کهسارم 
ننگ و نفرت به من ار در شب قیرین نفسی
به فراموشی و خاموشی که سر بسپارم
نغمه سبز چکاوک به دل حنجره ام
عشق ورزی که به زیبایی در عالم کارم
کهکشانهای پر از یاس و شقایق هایم
به بهاران سر هر شاخه که گل می آرم
در همه روح و رگم یکسره توفان شراب
میکند مست مرا زمزمه دلدارم
آسمان دل من نیمشبان نورانیست
خفته با ماه به هر شب سر گندمزارم
به تکاپو همه عمرم  پی زیبایی ها
عطر و احساس قناری که دهد پندارم
من پس از مرگ که حتی به سحرگاهان باز 
می شوم شاخه گلی بر سرتان می بارم

مهدی یعقوبی


Thursday, January 14, 2016

از رویا تا واقعیت


دختری در حال فروش کتاب در دانشگاه سال 1357

این عکس مرا به یاد اوائل انقلاب انداخت روزهایی پر جنب و جوش که من با سه نفر از دوستانم  که همگی در درگیری مسلحانه یا زندانهای جمهوری اسلامی جان باختند ،   در شورای انجمن دانشجویان مسلمان وابسته به سازمان مجاهدین در بابل فعالیت میکردم . در آن ایام  همه چیز پا در هوا و معلق بود .
سازمان مجاهدین میگفت که شرایط اجتماعی - سیاسی  نیمه دیکتاتوری و نیمه دموکراتیک است  و حاکمیت دوگانه لیبرال - ارتجاعی ، و باید از این شرایط حداکثر استفاده را برای جذب نیروهای آزاد شده از انقلاب 57  کرد . 
هفته ای یک بار هم میرفتم در ساری یا قائمشهر برای درسهای ایدئولوژیکی از سوی سازمان توسط یکی از اعضای مرکزیت که از تهران می آمد . تقریبا 30 تا 40 نفر میشدیم که بیشتر از اعضای ستاد مجاهدین بودند . افرادی هم که در رده پایین تر بودند میفرستادیم به تهران در دانشگاه تربیت معلم در درسهای تبین جهان آقای مسعود رجوی .
یادم می آید که حدود ده تا پانزده نفر از دانشجویان دانشسرای باخویش بابل که بیشتر آنها دختر بودند ،  از من خواسته بودند که به آنها آموزش تئوریک بدهم . من هم که در آن زمان مسلمان بودم ، هفته ای 3 بار  کتاب « کاپیتال » مارکس را به آنها آموزش میدادم !؟ .

آن روزها اگر چه دشمن استراتژیک را آمریکای جهانخوار می دانستیم اما خطر عمده داخلی را ارتجاع یعنی آخوندهای حاکم قلمداد میکردیم . حزب توده ، فدائیان خلق ، جنبش مسلمانان مبارز و ... ما را به خاطر این خط مشی لیبرال و جاده صاف کن امپریالیسم خطاب میکردند و میگفتند که این عبا و عمامه دارها مترقی یا نیمه مترقی هستند و باید از آنها در راستای جنگ دراز مدت با آمریکا و اقمارشان حمایت کرد .

در آن ایام هرگز در فکرم خطور نمی کرد که آن فضای نیمه باز بسرعت برق و باد سپری شود و ما که تا آنزمان با القاب امام یا مجاهد اعظم  ، خمینی را در پیامها خطاب میکردیم ،  بعد از کشتار 30 خرداد توسط آدمکشان جمهوری اسلامی ، شروع به نبرد مسلحانه با رژیم بپردازیم .
جنگی تمام عیار که قرار بود با سقوط شتابان و در عرض 6 ماه خمینی را سرنگون کند . 

مهدی یعقوبی





Tuesday, January 12, 2016

ای خدایا ای خدایا ای خدا - مهدی یعقوبی



در کتاب مقدس مسلمانان یعنی قرآن ، خداوند کافران و کسانی را که ایمان نمی آورند ، خوک ، بوزینه ، خر ، چارپا ، سگی که عوعو می کند و نجس و حرام زاده خطاب کرده است . من دلیلش را هر چه فکر کردم نفهمیدم . چرا خداوندی که قادر مطلق است به آفریده اش اینهمه توهین می کند و در مقابل اگر کسی حتی محترمانه جواب دهد سرش را از گردن جدا .


ای خدایا ای خدایا ای خدا
ای سراسر قدرت بی انتها
ای مقدس ، ذات اقدس با شکوه
قادر مطلق جهان ای کبریا 
قائم بالذات و قدوس و سبوح
دُّر هستی خالق عرض و سما
علت معلول ها خود بی علل
ماورای گستر اندیشه ها 
بی نظیر و بی همانند و مثال
جن و انس هر دم تو را اندر دعا 

من نمی دانم نمی دانم چرا
از چه رو بوزینه میخوانی مرا
در کتابت هی که توهین می کنی 
بی دلیل و مدرک و چون و چرا
من اگر توهین کنم با خشم و کین
میکنی سر از تنم یکسر جدا
خر خطابم میکنی ، ای بی ادب
اینهمه فحاشی آید از کجا
هر که را ایمان نیارد خشمگین
میدهی با آتش سوزان جزا
من زبانم لال بادا لال باد
دین و آیینت همه مکر و ریا
مفسد فی الارض و کافر ، مرتدم
 من نمی خواهم تو را ای اژدها
در جهنم میروم آری ولی 
من نمی گویم تو را حمد و ثنا
میکشی هر کس که سرپیچی کند
از فرامینت جهان با ناسزا
دین و ایمانت همه اجباریست
منطق ات در هر کران جور و جفا
پیروانت قاتل و آدمکشند
یا سر و پا مکر و تزویر و ریا
میدهی فتوای مرگ عاشقان
میکنی احکام دین بر خون بنا
این چه فرهنگ و چه اخلاقی که هست
میدهی فحش عاقلان را بی حیا
گر تو را باور ندارد هر کسی
گفته ای گاو و خر است و چارپا
شاعران را در جهنم میبری
میدهی از آتش سوزان غذا
بر بهشتی ها که غلمان می رسد
سکس آنهم با پسرها ناقلا
ای خدایا بار الها کار تو
افتضا است افتضا است افتضا
یک دمی بنشین و با خود فکر کن
از زبان بنده ی یک لاقبا
اینهمه آخوند و ملاها  تو را 
برده اند اندر جهان راه خطا
میکشی و میکشی و داعشی
پس کجاست عدل و عدالت با وفا
مهربانی هیچ میدانی که چیست
پر زدن از عشق بر روی هوا
من بهشتت را نمی خواهم خدا
در جهنم می کنم بهتر صفا
سر به پایت من نمی آرم فرود
ای خوشا آزادی نامنتها

مهدی یعقوبی


Saturday, January 09, 2016

خامنه‌ای: خبرگان بعد از مرگ من ، رهبری انتخاب کند که جلوی دژمن بایستد




رهبر جمهوری اسلامی امروز در دیدار سالانه اش با گروهی از مردم قم از انتخاب آخوندی دیگر بعد از او سخن راند و دوباره خبر مرگش را ورد زبانها ساخت .

خامنه ای مثل همیشه ترجیع بند همیشگی دژمن را برای سرپوش گذاشتن تضادها و توجیه سرکوبها بکار برد و اظهار داشت ، فعالیت های جبهه وسیع دشمن در انتخابات سال  88 از ابتکارات آنها علیه انقلاب اسلامی بوده است . 
رهبر جمهوری اسلامی جمعیت چند میلیونی مردم به جان آمده در خیزش سال 88 را اقلیتی اندک شمرد که سرنخشان در دست آمریکا بوده است . 
او  گفت که مخالفان نظام  در پی انقلابی رنگی بوده اند .
خامنه ای در همان ایام در سخنرانی معروفش میلیونها مردمی را که به خیابانها آمده بودند « میکروب » نامیده بود .

خامنه ای : «مجلس خبرگان بناست آن روزی که رهبر فعلی نباشد یا رهبر نباشد آن‌وقت آن‌ها رهبری را انتخاب کنند که جلوی هجمه دشمن بایستد، شجاعت نشان بدهد، راه امام را ادامه بدهد.»

رهبر جمهوری اسلامی در ادامه سخنانش درباره فعالیت‌های "جبهه وسیع دشمن" در سال‌های گذشته گفت: «این کارهای سال ۸۸ از ابتکارات جدید آنها علیه انقلاب بود. به بهانه انتخاب یک دولتی که مورد قبول آمریکا نیست، آن اقلیتی را که رأی نیاورده بکشند در خیابان و یک رنگی به آنها بدهند و کمکشان کنند؛ آمدند اینجا هم انجام بدهند و نتوانستند. این، انقلاب رنگی بود، کودتای رنگی ناموفق».

خامنه‌ای روز شنبه گفت: همه در انتخابات شرکت کنند؛ حتی کسانی که نظام را قبول ندارند برای حفظ اعتبار کشور شرکت کنند. ممکن است کسی بنده را قبول نداشته باشد، اما شرکت کند. انتخابات مال رهبری نیست، برای ایران اسلامی است؛ برای این است که ماندگاری کشور تأمین بشود و کشور در حصار امنیت کامل باقی بماند



Wednesday, January 06, 2016

من مادرت نیستم - داستان کوتاه




- پ پ پسرم
- بله مادر 
- پ پ پ سرم
در حالی که دانه های درشت عرق روی پیشانی اش نشسته بود و دندانهایش از تب و لرز بهم میخورد ، سعی میکرد چیزی بمن بگوید اما بیماری او را از پا در آورده بود و هر چه تلاش و تقلا میکرد نمیتوانست تلکم کند .  با سرانگشتان نحیفش به سمت و سوی تاقچه اشاره میکرد . من سرم را چرخاندم اما منظورش را نمی فهمیدم . به چشمهایش زل زدم و دستش را بنرمی در دستم گرفتم



Tuesday, January 05, 2016

نیروهای ملی مذهبی باز هم رد صلاحیت شدند




با آنکه دبیرکل نهضت آزادی ایران ابراهیم یزدی ، در روند سیاست های خائنانه اش باز هم مردم را در چارچوب نظام جمهوری اسلامی و بقای آخوندها به حضور فعال در انتخابات دعوت کرده بود . اما  خبرگزاری میزان گزارش داده است  که  هیئت اجرایی انتخابات مجلس شورای اسلامی اعضای نهضت‌ آزادی‌ایران و چهره‌های ملی-مذهبی را رد صلاحیت کردند .

 بنا به این گزارش، هیأت‌های اجرائی انتخابات در شهرهای مختلف، امروز سه‌شنبه ۱۵ دی، پس از پایان مهلت بررسی صلاحیت کاندیداهای انتخابات مجلس دهم چهره‌های منتسب به جریان روشنفکری دینی را در شهرهای مختلف از جمله تبریز، مشهد و لاهیجان رد صلاحیت کردند.
غفار فرزدی و هادی هادی‌زاده از اعضای شورای مرکزی نهضت ‌آزادی‌ ایران و محمدحسین غفارزاده، علی فرید یحیایی و حمید کریم حدیثی، از چهره‌های ملی – مذهبی در شهرهای تبریز و لاهیجان، جزو فهرست ردصلاحیت‌‌شدگان هیأت اجرایی هستند .
نهضت آزادی از آغاز روی کار آمدن جمهوری اسلامی بارها و بارها با خفت و خواری سعی کرده است در انتخابات مختلف کاندیدا معرفی کند اما هر بار صلاحیت آنها مورد تایید قرار نگرفت و  دست از پا درازتر بر گشته است ، و جالب اینجاست که هرگز هم این یار غار آیت الله خمینی و خایه مال نظام آخوندها  از رو نرفته است .
.



Friday, January 01, 2016

در ستایش احمد شاملو - اخوان ثالث



با آنکه قول داده بودم برای این شماره‌ی مخصوص مجله‌ی شما مقاله‌ای بنویسم و در آن راجع به زبان شعر احمد شاملو حرفهایی را که دارم ـ و باید ـ بزنم، ولی ملاحظه می‌فرمایید که هزار وعده‌ی خوبان یکی وفا نکند.
و انصافن راجع به شعر امروز ما ـ بعد از نیما ـ اگر حرفی و کاری باشد یقینن باید اول در مورد احمد شاملو باشد، چون بحق او امروز بهترین و قوی‌ترین شاعر بالفعل و بالقوه‌یی است که من می‌شناسم ـ بی‌آنکه منکر دیگران باشم یا مثلن فروغ فرخ زاد و که و که‌ها را فراموش کنم.
شروعی هم در این کار کردم، اما حرف و سخن و خشم و خروش به حدی خواهد بود که دیدم این مقاله حتمن چیزی آن‌چنان‌که باید از آب در نخواهد آمد. در این دلقک‌بازار سیاه و روسیاهی آدم جز لعنت و نفرین و دشنام چه می‌تواند بگوید؟ و البته در این میان حرفهای اصلی و اساسی در باره‌ی بهترین شاعر امروز گم خواهد شد. این‌ست که آن مقاله را ناتمام رها کردم تا بعد ـ گرچه امیدی به زنده بودن ندارم.
در روزگار بی‌شرف و پدر سوخته‌یی که احمد شاملو و مرا واقعن بکار گِل کشیده‌اند و اصلن به روی مبارک‌شان نمی‌آورند، تو نمی‌گویی فراخ است ایشان می‌گویند ستبر است، دیگر آدم چه بگوید و چه کند؟
در این روزهای شاید آخر عمری، من در چنان یاس و دل‌مردگی و بیچارگیِ محض و تمام عیاری بسر می‌برم که حتی سلام و علیک عادی و معمولی را هم از عهده برنمی‌آیم تا به مقاله نوشتن چه رسد.
و از طرفی می‌گویم به من‌چه آقا، بیایند، بنویسند، بگویند، من نه کاری دارم، نه حرفی می‌زنم، و نه حتا نگاهی و شکایتی. تمام این کارها بنظرم بکلی عبث و بیهوده می‌آید. حال و روز از این قرار است که عرض شد. دست و دلم اصلن بکار نمی‌رود. باید ببخشید که نتوانستم به قولم وفا کنم. پیش از همه خودم احساس غبن می‌کنم از این شانه خالی کردن از وظیفه‌یی که در وهله‌ی اول بعهده‌ی امثال من است.
نهایت اعجاب و تحسین خود را به احمد و شعرش ابراز می‌دارم، و کار جالب و انسانیِ شما را در این خراب‌آباد بی‌کسی و ناکسی از صمیم دل می‌ستایم. باز بابا ایوالله شما که هنوز آستینی برای اینطور کارها بالا می‌زنید. واقعن عجیب است و ستودنی این‌حال و حوصله.
من یک قطعه شعر مفصل از شعرهای چند سال پیشم که چاپ نشده نزد شما دارم (به اسم «آنگاه، پس از تند…»). اگر می‌پسندید و می خواهید همان شعر را با همین چند کلمه به عنوان کار ـ یا بیکارگی ـ من برای این شماره‌ی مخصوص احمد بپذیرید ـ پیش‌کش به احمد، عزیزترین و نازنین‌ترین شاعر زنده‌ی امروز ما.
اکنون اینجا، با کمال خضوع و خشوع و با جان و دل به آستان شرف و عزت و بزرگواری‌‌ او سر تعظیم فرود می‌آورم و به او سلام می‌فرستم، سلام یک… سلام طفلی به بزرگی، به پدری .
در بدترین احوال و سیاه‌ترین لحظه‌ها
تهران – فروردین ماه 1343
مهدی اخوان ثالث
(م.امید)

بعد‌التحریر، راستی وقتی «هوای تازه»‌ی احمد درآمد، من مطالبی راجع به شعر او نوشته‌ام که می توانید ـ اگر خواسته باشید ـ قسمت‌هایی را از آن که مناسب می‌دانید نقل کنید، آنجاها که او را ستوده‌ام ـ و گاهی هم به زبان شعر او مختصر ربطی پیدا می‌کند، البته تا آن زمان، برای بعد باید کار تازه کرد.
م.امید
منبع : فصل‌نامه‌ی اندیشه و هنر، ویژه‌ی ا. بامداد، شماره‌ ۲ فروردین ۱۳۴۳