Wednesday, May 30, 2018

تاریخ نقد شعر در ادبیات کلاسیک ایران



تاریخ نقد شعر در ادبیات کلاسیک ایران
قدیمی ترین برگه هایی که بر وجود "شعور نقدی" در تاریخ شعر ایران دلالت می کند، از سده ی چهارم هجری فراتر نمی رود. گفت و گو از شعر جدید ایران، یعنی ادبیات پس از اسلام است، زیرا آن چه از شعر قدیم و ادبیات پیش از اسلام به دست ما رسیده است، چندان نیست که آثار و آغاز نقد شعر در ایران را در آن جست و جو توان کرد.
در اواخر سده ی چهارم هخری است که در شعر ایران اثر توجه به صنعت شعر ظاهر گشت. نام برخی از صنعت های بدیع گویا برای نخستین بار در شعرهای فرخی و عنصری گفته می شود. همین اندازه توجه به صنایع لفظی از وجود نوعی ذوق انتقادی حکایت می کند، ولی اثر این درجه از نقد در کتاب های آن زمان به زحمت دیده می شود.
همچشمی و رقابتی که در دربارها میان شاعران بود، آنان را به انتقاد از آثار یکدیگر وادار می کرد و این کار به تدریج در ادبیات ایران سنتی شد. طرح تاریخچه ی نقد شعر در ایران، بدون اشاره به این نکته ناقص خواهد بود، زیرا این نیز خود نوعی نقد شعر، ولی نقدی بدون قاعده و ترتیب بود.

منظومه باباک خرمدین



در سکوت سرد شبگیران
در پس از باران
باد برگان کتابم را  ورق می زد
بر سر ایوان

در فراسوها که سرگردان
گله های ابر
نرم نرمک در گذر بودند
در ستیغ قله کوهها
اوج آبی ها کبوترها
آسمان را زیر پر بودند

در حیاط خانه می پیچید
عطر گیج و مست شب بوها
در میان جنگل سرسبز
در تکاپو بچه آهوها

میهن من بیشه زار نور


Friday, May 25, 2018

چگونه مسلمان شدیم



بخشی از گفتگو با آرمین لنگرودی و داریوش بی‌نیاز درباره کتاب چگونه مسلمان شدیم
آقای لنگرودی، کتاب شما تا جایی که دنبال کردم خط بطلان بر روایت‌هایی می‌کشد که ما از مدرسه تا امروز به عنوان «تاریخ» خواندیم و شناختیم. می‌خواستم بیشتر در مورد این تحقیقات جدید توضیح بدهید و اینکه تا چه حد این تحقیقات و مطالب شما در جهان امروز از نظر مورخین مورد قبول است و تا چه حد می‌تواند برای خوانندگان مستند و قانع کننده باشد؟

Monday, May 21, 2018

حکایت ناصرالدین‌شاه و تحریم




حکایت ناصرالدین‌شاه و تحریم
برف سنگینی می‌بارید که ناصرالدین شاه تصمیم به درشکه‌سواری گرفت.
دستور داد اتاقک درشکه را برایش گرم کرده و منقل و وافور شاهی را در آن مهیا سازند.

دوبیتی های عاشقانه مهدی یعقوبی


Thursday, May 17, 2018

سخنان بزرگان - نیچه


چرا اینهمه عزاداری در اسلام و پایتخت شیعیان جهان ایران و مردم افسرده .
آیا این عزاداری ها در محرم و رمضان و .... در خدمت بقای ستمکاران است.

Wednesday, May 16, 2018

ان شاء الله آلمان در جنگ پیروز خواهد شد



محمد أمین الحسینی، مشهور به مفتی اعظم اورشلیم، در حالی که سلام هیتلری می‌دهد از مسلمانان بوسنیایی‌ای که جذب نیروهای اس اس شده‌اند، سان می‌بیند (سال ۱۹۴۴). الحسینی مشهورترین حلقه پیوند میان اسلام‌گرایی و ناسیونالیسم عربی با نازیسم است. او طرفدار آتشین کشتار یهودیان بود.

«ان شاء الله آلمان در جنگ پیروز خواهد شد»
دیوید معتدل / ترجمه: فرهاد سلمانیان
جهاد در راه پیامبر و پیشوا: طی جنگ جهانی دوم در آلمان، نازی‌ها در پی اتحاد با جهان اسلام بودند و در این راستا، هزاران مسلمان را نیز به خدمت گرفتند. مقاله‌ی پیش رو را دیوید معتدل، تاریخدان و نویسنده‌ی مهمان هفته‌نامه آلمانی «دی‌تسایت»، بر پایه‌ی کتاب خود «در راه پیامبر و پیشوا: جهان اسلام و رایش سوم»، نوشته که به‌تازگی، انتشارات «کلِت کُتا» در آلمان آن را به چاپ رسانده است. این کتاب، در باره‌ی بخشی کم‌تر شناخته از تاریخ جنگ جهانی دوم است.


آدُلف هیتلر، رهبر آلمان نازی، در روزهای پایانی عمر، پیش از خودکشی‌اش در پناهگاه زیرزمینی‌ شهر برلین در سال ۱۹۴۵ بارها به جهان اسلام اشاره کرد. او برای مارتین بورمان، منشی‌اش، این‌گونه توضیح داده است: «دنیای اسلام بی‌صبرانه در انتظار پیروزی‌های ما در جنگ بود. باید هر کاری از دست‌مان برمی‌آمد، انجام می‌دادیم تا به آن‌ها کمک کنیم تا شهامت‌شان را تقویت کنند، طوری‌‌ که برای منفعت و تعهد ما ایجاب می‌کند.» البته یادآوری‌های هیتلر بی‌دلیل نبود.
در اوج جنگ جهانی دوم، در فاصله‌ی سال‌ ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۲، هنگامی که نیروهای هیتلر به مناطق مسلمان‌نشین بالکان، شمال آفریقا، شبه‌جزیره کریمه و قفقاز لشکرکشی کردند و به خاورمیانه و آسیای مرکزی نزدیک شدند، در برلین مقام‌های حکومت هیتلر به‌تدریج اسلام را دارای اهمیت سیاسی یافتند. اندکی بعد، حکومت ناسیونال-سوسیالیست‌ هر چه بیشتر می‌کوشید، مسلمانان را با خود متحد کند و آن‌ها را به نبرد با دشمن ظاهراً مشترک‌شان با نازی‌ها برانگیزد، از جمله علیه امپراتوری بریتانیا، اتحاد جماهیر شوروی (سابق)، آمریکا و یهودیان.

Tuesday, May 15, 2018

هنر و ادبیات قدرتمندترین سلاح ایرانیان در برابر اشغالگران - مهدی یعقوبی




هنر و ادبیات قدرتمندترین سلاح ایرانیان در برابر اشغالگران
در اعماق نبرد مردم ایران با ارتجاع مذهبی نبردی عظیم تر در جریان است . نبردی که از پس سده ها پوسته  خود را می شکافد و به یک دگردیسی یا بهتر بگویم ساختار شکنی تاریخی دست می زند .
این  نبرد حماسی در عرصه فرهنگ و ادبیات ایران است  که قدرتمندترین سلاح ایرانیان بخصوص پس از حمله سپاهیان اسلام در 14 قرن گذشته می باشد . همان سپاهیان خونخواری که بر خلاف مغولها و دیگر دشمنان این مرز و بوم آمدند کشتند و سوختند و  بردند و خوردند اما  در هیات آخوندها ماندند و با شمشیر زهرآگین دین و آیینشان را تحمیل .
نه طرز تفکر و نه فرهنگ قبیله ای این اشغالگران مسلمان هیچ مشابهتی با ایران نداشت . از این رو تنها با شمشیر و خدعه  و نیرنگ حقنه اش کردند.
 این نبرد فرهنگی عظیم تر و با شکوهتر از جنگ در عرصه های اجتماعی و سیاسی است چون با روح و روان این مردمی که سده ها سرکوب شده اند در ارتباط است .
 بدون این تغییر در ژرفای جامعه هر  پیروزی و تغییر که در زیربنای جامعه صورت پذیرد دوباره باز رجعت خواهد کرد به گذشته و شکست خواهد خورد . ما انقلاب 57 را تجربه کرده ایم و دیدیم که اگر هژمونی یک انقلاب به دست نیروهای واپس گرا بخصوص فاسدترین قشرش یعنی آخوندها برسد چه فاجعه ای پیش خواهد آمد .
اکنون از آنجا که این حاکمیت جهل و جنون از آزمون تاریخی اش سرشکسته و پیشانی سیاه بیرون آمده است . ماله کشان مذهبی یعنی همان منورالفکران در رویکردی دیگر به میدان در آمدند تا با نقد و انتقاد از آخوندها اسلام را با القاب دیگری البته با همان محتوا و مضمون گندیده  به نسل کنونی بچپانند و بار دیگر دشمنی را  که در حال پرتاب شدن از در می باشد از پنجره در شکل و شمایل دیگری بر گردانند.

در تغییرات اجتماعی هیچ چیز خطرناکتر از ناآگاهی نیست . مردم ناآگاه از یک سوراخ چند بار گزیده میشوند و دوباره همان آش می شود و همان کاسه . اما از یک مبارز و  کنشگر که رویدادهای تاریخی را به چالش می گیرد این امر پذیرفته نیست . بخصوص پس از تجربه انقلاب 57 و روی کار آمدن این قشر اراذل و اوباش که هدف نهایی آنها نابودی فرهنگ و ادبیات و هر چیزی که ذره ای نشان از ایران و ایرانی دارد  . روشنگران باید پرده ها تاریکی را کنار بزنند و به مردم راه و چاه را نشان دهند و بگویند که چه نوع رژیم پس از سرنگونی روی کار می آید . 
اگر تاریخ ایران را بخصوص از 14 قرن گذشته یعنی از زمان ورود اشغالگران مسلمان ورق بزنیم بخوبی مشاهده می کنیم که شرایط عینی و ذهنی در این قلمرو هرگز مانند امروز یعنی پس از 40 سال حکومت ملاها آماده نبوده است . نسل جوان  تشنه باز گشت به هویت تاریخی خود با همه فراز و فرودها و ضعف و قوت هایش است . این نسل میخواهد پیراهن بردگی و افکار پوسیده ای را که هیچ رنگ و بویی با فرهنگ و آداب و رسومش ندارد از روح و تن بیرون بیاورد و به زباله دانی تاریخ  بسپارد . بنابر این آخوندها با چنگ و دندان در برابر آنان ایستاده اند و فرهنگ بیگانگانی را  که تا مرفق دستهایشان در خون این سرزمین فرو رفته است ترویج می کنند و هر آثاری را که رنگ و بویی از این آب و خاک داشته باشد نابود.

فرهنگ بیمار  اشغالگران در این میهن مانند ویروسی خطرناک است که هیچ چیز در عرصه های متنوع اجتماعی ، نه در ایران و نه در سراسر جهان ندارد که عرضه کند . این ویروس با هاله تقدس سیستم فکری و خرد را فلج و نیست و نابود می کند و انسان را از خود بیگانه . چرا که شالوده اش بر خرافات و موهومات بنا شده است .
ادبیات ایران بر خلاف ادبیات اسلامی که با فرهنگ مرگ و عزا و به زنجیر کشیدن روح انسان و بندگی توام بود  با شراب و رقص و شادی و  آزادی و عشق ورزی های زمینی آکنده است . ادبیاتی زنده و  پویا که از چند دهه گذاشته با ظهور نیما و شاملو و فروغ فرخزاد و ساعدی اخوان ثالث و سپهری ها در اوج شکوفایی ، راه خویش را بطور تاریخی از ادبیات اشغالگران مسلمان که به صورت تصنعی و انگلی به عمر خود ادامه میداد جدا کرده است . این ادبیات از متن  این جامعه بر خاسته است و آیینه تمام نمای روح و روان مردم .

فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی  همیشه در تقابل و هرگز در نعامل با هم نبوده اند . آخوندهای مکار تاریخ را باژگونه می نویسند و مسخش می کنند تا میخ حکومتشان را بر جمجمعه و گوشت و پوست ایرانیان سفت کنند .
  ادبیات در بستری سالم و آزاد رشد می کند و به برگ و بار می نشیند و اگر این زمینه های مادی فراهم نباشد پژمرده و فرو می ریزد . زبان و ادبیات اسلامی نه از راه بحث و جدل های منطقی و نفوذ در احساس و عاطفه ایرانیان راه خود را گشوده است بلکه با تیغه های زهرآلود شمشیرهای مسلمانان وحشی صدر اسلام و کشتارهای هول انگیز و تجاوز و حمام های خون و استثمار و به برده گرفتن هزاران هزار ایرانی راه خود را باز کرده است . ایرانیان در چهره سران عمامه دار همان کشتارگران و جنایتکاران را می بینند . همان جنایتکارانی که کتابخانه ها را سوزاندند . آثار باستانی را ویران کردند چنگ و سازها را شکستند و چسناله های و مراسم مذهبی را جانشین کردند. تا روح و روان ایرانی را در غل و زنجیر نگهدارند

جمهوری اسلامی در طول این سالیان تمام همت خود را بکار بست تا روند هنر و ادبیات ایران را به اسلام سمت و سو دهد و ادبیات گریه و ناله و روضه خوانی و تعزیه در سوگ پیشوایان مذهبی که در کشتار و استثمار ایرانی ها نقش داشتند بگرداند . در این راه از هزاران هزار آخوند و ملا و مکلا کمک گرفت اما موفق نشد و سرش به سنگ خورد چرا؟ چون یکی فرهنگ اشغالگران است و دیگری فرهنگ اشغال شده . ادبیات و هنر را هرگز با زور شمشیر نمی شود در قلب مردم به برگ و بار نشاند . از آن ماهیت گندیده و تاریک هرگز نمودهای روشنایی و نور جرقه نمی زند

بنابرین وظیفه هنرمندان است که مصمم تر از همیشه آستین ها را بالا بزنند و این مبارزه را به ژرفا بکشنانند تا با دشمن تاریخی این مرز و بوم یعنی ملاها و ایدلوژی فاسدش  که در این برهه  زیر نقاب مدرنیته یا همان جهل مقدس پنهان شده است و ماهیت فاسدش را در زیر نقاب علم و تکنولوژی پنهان می کند و به زندگی انگلی اش ادامه ، صفر صفر و تصفیه حساب تاریخی کنند و این قطار منحرف را به ریل اصلی بر گردانند.
 

Monday, May 14, 2018

کدام یک مخوف تر است؟ زندان اوین یا خوابگاه دختران دانشجو در سنندج



کدام یک مخوف تر است؟
زندان اوین یا خوابگاه دختران دانشجو در سنندج 
در ضمن این عکس مرا به یاد حدیثی از فاطمه زهرا سیدالنساالعالمین می اندازد که گفت:
 بهترین عمل برای زن آن است که نه او مردی را ببیند و نه مردی او را

Friday, May 11, 2018

روسپیان شاه عباس کبیر اسلام پناه



«صبح فردا، شاه که طبق عادت هنگام ورود به اصفهان یا دیگر شهرهای بزرگ کشور به منظور سرگرمیِ شخص خود جشنی بر پا می کند ، تصمیم گرفت چنین جشنی [عشرت در بازار] را بر پا دارد. برای این کار فرمان داد جارچیان، با قید اینکه هر کس از فرمان شاه سر پیچی کند به قیمت جان و مالش تمام خواهد شد

 ، در شهر صلا در دادند که همه زنان متشخص اعم از ایرانی و خارجی و مسلمان یا مسیحی ، باید جلو درهای بازاری معین که محل فروش مرغوبترین کالاهاست حضور یابند تا خواجه سرایان زیبا ترین آنها را انتخاب و به درون بازار راهنمایی کنند. این بازار همچون کاروانسرائی بزرگ بود و دو در داشت که هر یک در بازاری دیگر قرار گرفته بود. در وسط این بازار حیاط بزرگی بود به مساحت صد پای مربع که در هر ضلع آن دکانهایی ساخته بودند. در این دکانها بازرگانان ایرانی و ارمنی و عرب و هندی و ونیزی زیباترین و نادرترین کالای تجاری خویش را ـ در هر یک در مقام رقابت با دیگری ـ چیده بودند. همه دکانها و دالانها و همچنین سکوئی که در وسط حیاط بود با تعداد زیادی چراغ که آئینه های کوچکی بین آنها نهاده بودند ـ و این آئینه ها نور چراغها را مضاعف می کرد ـ روشن بود. به طوریکه حتی کوچکترین سوراخ سنبه های ستونها نیز نورانی بود. وسط حیاط را با فرشهای ابریشمی رنگارنگ پوشانیده بودند. و در همه دکانها از هر قسم ، شیرینی و شراب و آب خنک در ظرفهای طلا و نقره ای که فراهم کرده بودند روی فرشهای گرانبها نهاده شده بود. در این میان ونیزیها به شیوه کشور خودشان میزهای غذائی با سفره های سفید آماده کرده عصرانه ای ممتاز بر آنها چیده بودند. بازرگانان پس از جا به جا کردن همه کالاهای خود در بالا و پایین دکانها ، در ساعتی که زنها باید وارد بازار شوند ـ و طبق دستور مأموران شاه کمی از ظهر گذشته بود ـ نزدیکترین زنان خانواده یعنی همسران و دختران و خواهران یا دیگر بستگان خویش را در دکانها گذاشته از بازار خارج شدند چنانکه هیچ مردی در بازار نماند. همچنین ، با تهدید به مجازات مرگ ، نزدیک شدن مردان را در هر مقام و شرائطی که باشند به این بازار و بازارهای مجاور آن قدغن کردند. از آن گذشته ، در همه خیابانهای اطراف نگهبانانی گماشته بودند که کسانی را که به بازارها نزدیک شوند یا از دور درهای بازار را نظاره کنند با ضربات چوب برانند. اما به موجب فرمان اکید شاه مقرر گردیده بود برای همراهان سفیر [اسپانیا] جائی معین شود که بتوانند از دور تشریفات را تماشا کنند. جلو هر یک از درهای بازار پنج شش خواجه سرا ، سر تا پا ملبس به لباسهای زربفت یا سیم بافت و با عمامه های گرانبها ، ایستاده بودند که هر یک جوبدستی طلا کوب در دست داشتند . در ساعتی که معین شده بود ، زنها با آرایش کامل و همراه مادر یا خویشاوند نزدیک دیگری در جلو بازار حضور یافتند. عده شان به قدری زیاد بود که بازارهای بزرگ اطراف میدان گنجایش آنها را نداشت. در دسته های پانزده بیست نفری جلو هر یک از درهای بازار حاضر می شدند. خواجه سرایان که در تشخیص این نوع کالا مردمی صاحب نظرند ، صورتشان را باز می کردند و به زیباترین آنها اجازه ورود می دادند و دیگران را با خشم تمام باز می گرداندند . برخی از مردود شدگان که در عین آنکه اجباراً بدین کار تن در داده بودند ، زیبائیشان نیز مورد تحقیر قرار می گرفت از حیث جمال مورد پسند هر زن و مردی قرار می گرفتند. این اظهار رأی و پژوهش تا پایان روز به طول انجامید زیرا بیش از سه هزار زن از طبقات و درجات مختلف انتخاب شده ، به بازار راه یافتند. در همین ساعت ، شاه همراه چند تن از خواجه سرایانِ مورد اعتمادش به بازار وارد شد و به دنبال وی تعدادی از روسپیان که چنانکه پیشتر گفته ایم در این گونه موارد با آلات موسیقی خویش وی را تعقیب می کنند نیز به بازار آمدند. بعد از ورود شاه بلافاصله درهای بازار را بستند و زنها را تا صبح فردا که شاه از بازار خارج شد تحت مراقبت شدید قرار دادند. صبح فردا ، از آغاز روز ، مادران و خویشاوندان زنانی که با شاه در بازار مانده بودند برای بردن آنها آمدند . رفته رفته همه زنها بازار را ترک گفتند و جز چند زن ارمنی باقی نماند که شاه آنان را در میان آه و اسف پدران و شوهران به یکی از حرمسراهای خود فرستاد. یکی از این زنان همسر بسیار زیبای بازرگانی ثروتمند از اهالی اصفهان بود که چند روزی بیش از ازدواجش نمی گذشت و شوهرش دیوانه وار دلباخته او بود. (...) شاه از طویله خاص هفت رأس اسب به عنوان هدیه برای وی فرستاده بود. این اسبها زین پوشهای زردوز بر پشت و پرهای درشت بر سر داشتند. البته با این آرایش نمایان بودند و توی چشم می زدند و حال آنکه بدون این زر و زیور جز اسبهای معمولی نبودند

  سفرنامه فیگوئروآ

Thursday, May 10, 2018

سخنان بزرگان - احمد کسروی



نقظه ضعف و حلقه مفقوده انقلاب از زمان مشروطه شهامت و جانبازی مردم ایران نبوده است بلکه جهل و ناآگاهی بوده است که اگر حل نشود دوباره همان آش خواهد شد و همان کاسه
 

Wednesday, May 09, 2018

آیا زمان یک توهم است؟


آیا زمان یک توهم است؟
آیا ممکن است گذشته، حال و آینده هم زمان وجود داشته باشند؟

افلاطون : “زمان یک تصویر متحرک از ابدیت است.”
ما دوست داریم باور کنیم که سرنوشت چیزی قطعی نیست و اینکه تمام زمان گذشته محو شده و به دست فراموشی سپرده شده‌است. ولی آیا ممکن است حرکت تنها یک توهم صرف باشد؟ فیزیکدان مشهور بریتانیایی چنین توضیح می‌دهد که در یک بعد خاص زمان وجود ندارد.
جولیان باربور Julian Barbour فیزیکدان بریتانیایی نویسنده کتاب “پایان زمان، انقلاب بعدی در فیزیک” در مصاحبه‌ای با بنیاد لبه Edge Foundation می‌گوید : “اگر سعی کنید که دستتان به زمان برسد، همواره از لای انگشتان شما به بیرون می‌لغزد.” در حالیکه این بیان شاعرانه در فضا پیچیده بود، احتمالاً باربور و روزنامه‌نگار هیچ ارتباطی با خودشان در یک ثانیه قبل نداشتند.

Tuesday, May 08, 2018

قوی سیاه



دیروز با یکی از دوستانم رفتم دوچرخه سواری . ده ساعت رکاب زدیم . 
این عکسها را  در یکی از شهرهای اطراف لاهه گرفتم 

نامه سیدمحمد طباطبایی به مظفرالدین شاه قاجار



مملکت خراب رعیت پریشان و گداست . تعدی حکام و مامورین بر مال و عرض و جان رعیتت دراز ، ظلم حکام و مامورین اندازه ندارد

Monday, May 07, 2018

صادق هدایت - آخرین لبخند



اﻳﻦ ﺗﻘﺼﻴﺮ ﺧﻮدﻣﺎن ﺑﻮد ﻛﻪ ﻃﺮز ﻣﻤﻠﻜﺖ داري را ﺑﻪ ﻋـﺮبها
  آﻣـﻮﺧﺘﻴﻢ .    ﻗﺎﻋـﺪه ﺑـﺮاي زﺑﺎﻧﺸﺎن درﺳﺖ ﻛﺮﻳﻢ،ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺑﺮاي آﺋﻴن ﺸﺎن ﺗﺮاﺷﻴﺪﻳﻢ،ﺑﺮاﻳﺸﺎن ﺷﻤﺸﻴﺮ زدﻳﻢ،ﺟﻮان ﻫﺎي ﺧﻮدﻣﺎن را بﺮاي آنها ﺑﻪ ﻛﺸﺘﻦ دادﻳﻢ، ﻓﻜﺮ،روح،ﺻﻨﻌﺖ،ﺳﺎز،ﻋﻠﻮم و ادﺑﻴﺎت ﺧﻮدﻣﺎن را دو دﺳﺘﻲ ﺗﻘﺪﻳﻢ آن ﻫﺎ ﻛﺮدﻳﻢ            ﺗﺎ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺘﻮاﻧﻴﻢ روح وﺣﺸﻲ و ﺳﺮﻛﺶ آﻧﻬﺎ را رام و ﻣﺘﻤﺪن ﺑﻜﻨﻴﻢ.   وﻟﻲ اﻓﺴﻮس!   ًاﺻـﻼ نژاد آﻧﻬﺎ و ﻓﻜﺮ آﻧﻬﺎ زﻣﻴﻦ ﺗﺎ آﺳﻤﺎن ﺑﺎ ﻣﺎ ﻓﺮق دارد و ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮر ﺑﺎﺷﺪ .    

Friday, May 04, 2018

سخانی از کارل مارکس


کارل مارکس 200 ساله شد.
  کارل مارکس روز ۵ ماه مه ۱۸۱۸ در شهر تریر آلمان متولد شد. 

شراب خوردن ملک الشعرای بهار و سرودن این غزل زیبا


بهار با دخترش پروانه
دکتر عاصمی : در سفر سوئیس پروانه دختر بهار همراه پدرش بود و مواظبت از حال پدر را در بیمارستان بر عهده داشت. در همین بیمارستان بود که او یکی از غزلهای معروف بهار ساخته شد .
پزشکان معالج اجازه نمی دادند که استاد جامی بنوشد ولی استاد از پروانه دخترش می خواهد که دور از چشم بیماردارن جام شراب به او برساند اصرار پدر در او موثر می افتد و بهار چنین می کند و بهار وقتی جرعه ای می نوشد این غزل را می سراید.

 بکرد ای جوهر سیال در مغز بهار امشب
سرت گردم‌نجاتم ده ز دست روزگار امشب
بر یاران ترش‌روی آمدم زبن تلخکامی‌ها
ز مستی خندهٔ شیربن به روبم برگمار امشب
ز سوز تب نمی‌نالم طبیبا دردسرکم کن
مرا بگذار با اندیشهٔ یار و دیار امشب
هزاران زخم کاری دارم اندر دل ولی هر دم
ز یک زخم جگر ترساندم بیماردار امشب
گرم خون‌از جگر بیرون زند نبود عجب زبرا
که ‌از خون ‌لب‌ به‌ لب گشته ‌است‌ این‌قلب‌ فگار امشب
فنای سینه‌ر‌بشان گرمی ناب است ای ساقی
بده جامی و برهانم ز رنج انتظار امشب
شب‌هجرانم‌از جان‌سیرکرد آن‌زلف‌پرخم کو
که در دامانش آویزم به قصد انتحار امشب
مده‌داروی‌خواب‌ای‌غافل‌از شب‌زنده‌داری‌ها
خوشم با آه آتشناک و چشم اشگبار امشب
اگر نالد «‌بهار» از زخم دل نالد، نه زخم سل
پرستاران ‌چه ‌می‌خواهید ازین ‌بیمار زار امشب

Wednesday, May 02, 2018

متمم قانون اساسی مشروطه


متمم قانون اساسی مشروطه

  اصل اول متمم  قانون اساسی مشروطه مصوب ۱۲۸۵ شمسی:
مذهب رسمی ایران اسلام و طریقة حقه جعفریه اثنی عشریه است باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد.
بنابراین  پادشاهی که باید دارا و مروج این مذهب باشد ، برطبق قانون موظف به اشاعه دین بر اساس قانون اساسی مشروطه بوده است.



Tuesday, May 01, 2018

روستای سعد وقاص فرمانده خونخوار عرب در همدان




در حمله به سيستان؛ مردم مقاومت بسيار و اعراب مسلمان خشونت بسيار کردند بطوريکه ربيع ابن زياد ( سردار عرب ) براي ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا صدري بساختند از آن کشتگان ( يعني اجساد کشته شدگان جنگ را روي هم انباشتند ) و هم از آن کشتگان تکيه گاهها ساختند؛ و ربيع ابن زياد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سيستان هزار هزار ( يک ميليون ) درهم به امير المومنين دهند با هزار غلام بچه و کنيز. ( کتاب تاريخ سيستان صفحه۳۷، ۸۰ – کتاب تاريخ کامل جلد1 صفحه ۳۰۷)
در حمله اعراب به ري مردم شهر پايداري و مقاومت بسيار کردند ؛ بطوريکه مغيره ( سردار عرب ) در اين جنگ چشمش را از دست داد . مردم جنگيدند و پايمردي کردند… و چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با ني شماره کردند و غنيمتي که خدا از ري نصيب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود .( کتاب تاريخ طبري؛ جلد پنجم صفحه ۱۹۷۵)