Saturday, October 29, 2016

رکب - داستان کوتاه



قرار بود آقا شب جمعه بیاید برای غبار روبی ضریح امام رضا . یعنی بهترین فرصت برای ترور .  این خبر محرمانه را یکی از ماموران اطلاعاتی و دوست صمیمی اش بهش داد . سالها منتظر این فرصت طلایی بود تا زهرش را بریزد و انتقامش را از این سید عمامه بر سر بگیرد .
دوبار وقتی که آقا به زیارت آمده بود در دور و اطراف حضور داشت اما نمی توانست به داخل حرم برود و جریان را از نزدیک ببیند . فقط چند خادم دستچین شده و اطلاعاتی که بصورت موروثی این وظیفه را داشتند به همراه امام جمعه و بادنجان دور قاب چین هایش در صحنه بودند و احدی را راه نمی دادند . 

اما این بار وضعیت فرق کرده بود و با پا در میانی از ما بهتران  شده بود خادم آنجا . نظر همه را با زبر و زرنگی  که داشت بخود جلب کرده بود و بعد از مدت کوتاهی با دادن اطلاعات امنیتی یعنی بمبی در پارکینگ حرم امام رضا که خودش کار گذاشته بود جا پایش را سخت و سفت تر کرد و شد معاون حراست آنجا . اعتماد مسئولین به او به حدی بود که  در بعضی از موارد  که مقامات دانه درشت حکومتی و ائمه جمعه برای زیارت می آمدند ،  او افراد را دستچین میکرد و سر پست های حفاظتی می گذاشت . 
مواد انفجاری را از قبل تهیه کرده بود و در نقطه ای امن پنهان .





Friday, October 28, 2016

روز اعلام شیعه اثنی عشری در ایران



روز اعلام شیعه اثنی عشری در ایران:
در 524 سال پیش یعنی در سال 907 ق اسماعیل 14 ساله در روز جمعه وارد مسجد جامع تبریز شد. تا مذهب جدید ایرانیان یعنی شیعه 12 امامی ( اثنی عشری) را اعلام نماید. در این روز اوضاع به شدت تحت کنترل بود . بین هر دو نفر مردم یک قزلباش مسلح گمارده بودتا هر کس را که بین خطبه جهت اعلام مذهب جدید صدای مخالف برآورد را بکشند. شاه ابتدا مولانا اردبیلی را به منبر فرستاد و خود با شمشیر از غلاف کشیده بر پله ای از منبر ایستاد.
وقتی خطبه خوانده شد و مذهب اعلام گردید اکثراً خواستند که حرکت کنند اما قزلباش ها نگذاشتند . قزلباش ها با زور خنجر و شمشیر ها به مردم گفتند هر کس خطبه نگوید کشته می شود. همه از ترس خود گفتند.
سپس شاه اسماعیل 14 ساله فرمانی صادر کرد که مردم در میدان ها زبان به دشنام ابوبکر, عمر و عثمان بگشایند و هر کس در صدد مخالفت برآید بکشند.

ایران در عصر صفوی - راجر سیوری

شاه اسماعيل خطبه به نام دوازده امام شيعه خواند و به اذان و اقامه عبارت اشهد ان علياً ولي الله و حي علي خيرالعمل اضافه نمود و بر خود لقب " ابوالمظفر شاه اسماعيل الهادي الوالي" نهاد

و روي سكه‌ها عبارت لااله الا الله، محمد رسول الله و علي ولي الله ضرب شد و در روي ديگر سكه السلطان العادل الكامل الهادي الوالي شاه اسماعيل بهادر خان ، خلدالله تعالي ملكه و سلطانه و در حاشيه نام چهارده معصوم حك شد

در عالم آراي صفوي آمده است : شاه شمشير بلند كرده ، گفت تبري كنيد... آن دو دانگ به آواز بلند بيش باد و كم مباد گفته و آن چهاردانگ ديدند كه جوانان قزلباش خنجرها و شمشيرها در دست گفته هر كدام نمي‌گوئيد كشته مي‌شويد، تمام از ترس گفتند



Friday, October 14, 2016

احمد کسروی - سینه و زنجیر زدن جز نشان دژخویی و بیابانی گری نیست



ميبايد از داستان گريه و روضه خوانی نيز جداگانه سخن رانيم. اين نيز زيانهای بسياری را در پی دارد. چنانكه گفتيم نخست از اين راه سودجويی سياسی می کرده اند، به کسی که ستم رسيده مردم دلهاشان سوزد و خواهان و ناخواهان،هواداری کزو نمايند. از اينرو سران شيعه از ستمديدگی حسين بن علی به پيشرفت کار خود می افزوده اند. شعرهايی خواندن و » ميبوده که سالی يكبار و دوبار به آن چيزی که هست در آن زمانها، کار تنها می پرداخته اند. « گريستن در زمان خود امامان بيش از اين سراغ نمی داريم. سپس در تاريخها می بينيم که در زمان خاندان بويه در بغداد روزهای عاشورا تكانی هم در شيعيان پديد می آمده و نمايشی ميرفته. پس از آن يادی در کتابها در اين باره نمی بينيم تا از زمان صفويا ن دوباره آغاز يافته است. ملا حسين کاشفی کتابی درباره نوشته بوده و کسانی در«روضه الشهداء »داستان کربلا بنام نشست ها از آن خوانده مردم را می گريانيده اند و همانا نام از همانجا پيدا شده است. « روضه خوان » گويا نخست نشستهای ساده ای از سوی مردم برپا ميشده. ولی سپس شاه و پيرامونيان او بكار برخاسته اند و توان گفت که در روزهای عاشورا برخی نمايشها از جمله شبيه سازی ميرفته است.

Tuesday, October 11, 2016

تبرائیان




تبرائیان
گشت ارشاد شاه اسماعیل اول

« شاه اسماعیل اول چون بر تخت سلطنت ایران نشست، برای ترویج مذهب شیعه، و برانداختن مذهب تسنن از هیچ گونه ستمکاری و خونریزی خودداری نکرد. با آنکه در آغاز پادشاهی او اکثریت مردم ایران سنی مذهب و از اصول مذهب شیعه بی خبر بودند، امر داد که خطیبان شهادت خاص شیعه، یعنی اشهدان علیا ولی الله وحی علی خیرالعمل را در اذان و اقامه وارد سازند. گروهی از مریدان خود بنام تبرائیان را نیز مامور کرد که در کوچه و بازار بگردند و بآواز بلند خلفای سه گانه و دشمنان علی و دوازده امام و سنی مذهبان را لعن کنند، هر کس که لعن تبرائیان را می شنید ناچار بود که بصدای بلند بگوید: بیش باد و کم مباد، هرگاه در این گفتار تامل و تغافل روا میداشت خونش بی درنگ بدست تبرداران و قورچیان شاه ریخته میشد. »
(تبرائیان جلوی مردم را می‌گرفتند و می‌گفتند بگو از دشمنان علی -«سنی‌ها»- تبرا می‌جوئی و اگر چنین نمی‌گفتند درجا شکم آنها را پاره می‌کردند)
تبرائیان = تبری یعنی دوری جستن، بیزاری به عنف و شدت و فشار و قساوت از عقیده و یا مذهبی بکار میرود.

زندگی شاه عباس اول ؛ نصرالله فلسفی استاد دانشگاه تهران- برگ 

Monday, October 10, 2016

ایرانیان چگونه به زور شمشیر شیعه شدند



نخستين مرحله مهاجرت از جبل عام لبنان به ايران با آمدن شيخ علی کرکی مشهور به محقق کرکی و شاگردان و مريدان "شهيد ثالث" آغاز شد. از جمله شيخ حسين حارثی و پسرش محمد عاملی مشهور به شيخ بهائی. شيخ حسين حارثی از برجسته ترين شاگردان شيخ علی کرکی بود که او را بزرگترين دانشمند شيعه می شناسند. شيخ حسين حارثی سفر نامه ای به توصيه شيخ علی کرکی درباره مهاجرت از جبل عام به ايران نوشت که تنها گزارش مکتوب از ماجرای مهاجرت علمای شيعه از جبل عام لبنان به ايران است. آنها زندگی خود در جبل عامل را زندگی تحت فشار و ستم گزارش کرده اند و مهاجرت از جبل عامل به ايران را مانند هجرت پيامبر از مکه!

شيخ حسين حارثی که زندگی در جبل عامل را زندگی در محاصره ستم گزارش کرده است، درباره مهاجرت به ايران ابتدا و بی آنکه ذکر کند طلا و نقره ای را که همراه داشته از کجا آورده بوده، می نويسد:


Sunday, October 09, 2016

آخوندهای آدمخوار



شاه اسماعیل اول پس از آنکه بر شیبک خان ازبک غلبه کرد و او را کشت (جنازه اش را به میان مومنین و متدینین صوفی انداخت) و به صوفیان گفت هر که سر مرا دوست دارد از گوشت این دشمن بخورد (تازه این صوفیان جزو علمای دینی دربار بودند ونه آن آدمخوران رسمی که چیگیین ها باشند!). خواجه محمود ساغرچی که در آن معرکه حاضر بوده گفته است که پس از فرمان شاه ازدحام صوفیان برای خوردن جسد شیبک خان به جایی رسید که جمعی تیغ کشیدند و (برای خوردن آن جسد) به جان یکدیگر افتادند و آن مردهء به خاک و خون آغشته را مانند لاشه خواران از دست یکدیگر می ربودند و می خوردند


Sunday, October 02, 2016

روحانیت شیعه ستون پنجم انگلیس در ایران


مگردیج در #کتاب اسرار و عوامل سقوط ایران در شرح گزارش لرد ویول , وزیر خارجه انگلستان , در جلسه سری 11 اکتبر 1941 در سفارت انگلیس در تهران ؛ می نویسد: